چین برخلاف برخی تصورات، در مورد صلح افغانستان خیلی صادق نبوده است
براساس شواهد موجود و اظهار نظرات کارشناسان، صلح افغانستان نیز همانند جنگ در این کشور یک مسأله چند مجهولی ست و بدون درنظرداشت تمام جوانب آن نمی توان به صلح رسید: ختم جنگ و رسیدن به صلح زمانی به معنای واقعی کلمه در کشوری مانند افغانستان که از دیر باز صحنه تاخت و تاز و تسویه حساب های قدرت های بزرگ بوده ممکن می شود که علاوه بر عوامل داخلی ایجاد و تشدید کننده جنگ فاکتور های داخلی آن نیز مد نظر گرفته شود. به عبارت دیگر تا زمانیکه به نوعی برآیند در منافع قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای در افغانستان نرسیم، صلح همچنان به عنوان یک آرزوی دیرینه برای حکومت ها و ملت افغانستان روی کاغذ باقی خواهد ماند و زمامداران کشور و مردم تشنه صلح این سرزمین بدون داشتن چشم اندازی روشن از صلح تنها از دامن یک قدرت جهانی یا منطقه ای به دامن یکی دیگر خواهد افتاد در حالیکه عواقب تلخ این سناریوی پیچ در پیچ و لایه لایه تنها از افغانستان و مردمش قربانی می گیرد.
همسو شدن منافع قدرت های بزرگ منطقه ای و جهانی نه تنها در افغانستان که در کل دنیا امری ناممکن است چراکه این قدرت ها با استفاده از جنگ نرم و در اختیار داشتن اطلاعات سری که همان جنگ استخباراتی ست تلاش می کنند در هر نقطه و لحظه مناسب که شده بر یکدیگر غلبه کنند. در این میان تنها گزینه و ایده مناسب برای سیاسیون و دولتمردان افغانستان می تواند درایت و استفاده از تمامی پتانسیل های داخلی موجود برای کاهش آسیب های ناشی از جنگ قدرت در این کشور باشد، امری که اگر محقق شود افغانستان در یک پالسی معقول می تواند نوک پیکان رقابت قدرت ها را به سویی دیگر منحرف کرده از تهدید ها برای خود فرصت بسازد. این داستان در مورد پروسه صلح افغانستان نیز صدق می کند: این پروسه از زمان طرح تاکنون چه به طور آشکارا و چه به صورت پنهان در انحصار ایالات متحده امریکا بوده و دیگر سهامداران بزرگ به گونه ای به حاشیه رانده شده اند. امریکا پس از نزدیک به یک و نیم سال مذاکره مستقیم با طالبان سرانجام توافق نامه صلح با این گروه را چندی پیش به امضا رساند، توافقی که علی رغم امضا شدن روی کاغذ در بخش اجرا هنوز گام های مهمی به جلو حرکت نکرده است.
سایت خبری «اوراسیا ریویو» در تحلیلی در مورد سهامداران صلح در افغانستان امروز یک شنبه 29 مارچ می نویسد با درنظرداشت روابط پر افت و خیز ایالات متحده و چین و در بحبوحه خروج احتمالی و نزدیک نیروهای نظامی امریکا از افغانستان، این تصور که چین در برقراری صلح در افغانستان صادقانه عمل خواهد کرد یک تصور نادرست و نادیده گرفتن منافع امنیت ملی امریکا در سطح جهان می باشد.
امریکا: خروج نظامی از افغانستان و حفظ حضور استراتژیک در این کشور
به اعتقاد راسخ نویسنده مطلب امریکا ممکن است به دلیل انتخابات ریاست جمهوری در این کشور نیروهای نظامی اش را از افغانستان خارج کند اما از منافع ملی استراتژیک و حیاتی خود را در افغانستان دست نخواهد کشید. ایالات متحده نه تنها به هیچ عنوان دوست ندارد چین در سال 2020 میلادی جایگاه سیاسی، اقتصادی و حضور استراتژیک خود در افغانستان را تقویت کند که نیم نگاهی هم به جلوگیری از نفوذ پکن در افغانستان خواهد داشت.
نویسنده معتقد است چین در سه دهه اخیر در عرصه سیاسی افغانستان از اهداف استراتژیک ارتش پاکستان و طالبان مورد پشتیبانی این کشور حمایت کرده و اگر تصور شود که پکن در تلاش هایش در راستای صلح افغانستان نقش مثبت و صادقانه ای بازی خواهد کرد، یک تصور نادرست است. در افغانستان، برخی بر این تصورند که چین با نفوذی که بر پاکستان دارد می تواند بر این کشور فشار لازم برای کشاندن طالبان به صلح و در نهایت ختم جنگ در افغانستان آن هم در شرف خروج نیروهای نظامی امریکا از افغانستان، را وارد کند. این تصور اما غلط است چون نقش مرکزی پاکستان و ارتش این کشور در محاسبات استراتژیک چین را نادیده گرفته است. به عنوان تایید این گفته باید این واقعیت تاریخی استراتژیک و تاریک را ذکر شود که چین در تحمیل و به قدرت رساندن گروه متحجر طالبان توسط سازمان استخباراتی و ارتش پاکستان در افغانستان اگر نگوییم به طور مستقیم که به صورت غیر مستقیم نقش داشت. طالبان رژیم نیابتی پاکستان در افغانستان بود تا از این طریق اهداف عمده نظامی اسلام آباد را در افغانستان پیاده کرده و در عمق استراتژیک علیه هند، پاکستان را کمک کند.
رویه چین در زمان حکومت طالبان
در دهه قبل از دخالت نظامی امریکا در افغانستان در سال 2001 میلادی و سرنگونی رژیم طالبان که به دنبال حمله تروریستی یازده سپتامبر به برج های دوقولو در امریکا صورت گرفت، چین چشم خود را به روی تاخت و تاز و جنایت های ارتش پاکستان و طالبان مورد حمایت این کشور در افغانستان بسته بود. جدای از این، چین در این زمان در کنار پاکستان قرار گرفت، حکومت طالبان را به رسمیت شناخت و بدون توجه به نفرت جهانی شکل گرفته در مورد طالبان روابط دیپلماتیک خود با این گروه را آغاز کرد. طی سال های حضور طالبان در قدرت، چین ارتباط و اتصال خود با این گروه را حفظ کرد و حتی از طریق ارتش پاکستان برای طالبان کمک مالی و نظامی ارسال می کرد. این در حالی ست که افغانستان در زمان حکومت رژیم طالبان در حساس ترین مقطع تاریخ جنگ خود قرار داشت و از پکن انتظار می رفت به عنوان حامی استراتژیک پاکستان، رفتار ارتش پاکستان و طالبان مورد حمایت این کشور در افغانستان را نظارت کرده مانع به انزوا کشاندن سیاسی و محرومیت های افغانستان توسط طالبان شود، کاری که چین انجام نداد. چین در آن برهه حساس تاریخ که مردم افغانستان بیشترین نیاز را به صلح و ثبات در کشورشان احساس می کردند کنار ایستاد تا نظامیان و سازمان استخباراتی پاکستان با استفاده از طالبان دست پرورده خود جنگ نیابتی در افغانستان را به پیش ببرد.
عدم تغییر در سیاست چین نسبت به پاکستان
نویسنده در ادامه مطلب تاکید می کند طی سال های 2001 تا 2020 نیز هیچ نشانه محکمی دال بر تغییر اولویت های استراتژیک چین در جنوب آسیا که در آن پاکستان نقش محوری دارد و نیز دیدگاه چین نسبت به افغانستان مشاهده نشده است. چین در این سال ها هرگز پاکستان را کنار نگذاشت، پاکستانی که به افغانستان به عنوان یکی از ایالات خود نگاه می کند. تصویر ژئوپلوتیک و استراتژیک پاکستان و افغانستان در قبال چین در سال 2020 نشان می دهد که پاکستان امروزه وارد یک پیوند استعماری گسترده با چین شده در حالیکه افغانستان در آتش حملات انتحاری و تهاجمی تروریستی طالبان مورد حمایت پاکستان می سوزد و در این میان چین نیز مبرا از اتهام نیست. با درنظرداشت واقعیتی که به آن اشاره شد نباید انتظار داشت چین در سال 2020 به یک باره ز اهداف عمده ارتش پاکستان در افغانستان چشم بپوشد و در قاموس یک صلح گزار صادق و متعهد وارد میدان صلح افغانستان گردد.
چین، مهم در پروسه صلح افغانستان
در ادامه مطلب، نویسنده اما در یک چرخش دیدگاه تاکید می کند چین برخلاف تصور فوق می تواند همچنان نقش یک ایفا کننده صلح در افغانستان را بازی کند در صورتیکه بتواند سیاست خصمانه ارتش پاکستان در قبال افغانستان را به نوعی تغییر دهد و درخواست شهروندان افغان برای رسیدن به صلح را اجابت کند. برخی عوامل سیاسی، اقتصادی و استراتژیک سبب می شود قانع شویم که چین می تواند در پروسه صلح افغانستان در سال 2020 نقش مثبتی ایفا کند.
به باور نویسنده مطلب، افغانستان و چین مرز مشترک طولانی دارند و این نکته سبب می شود چین تأثیر و نقش به سزایی در سیاست افغانستان داشته باشد اگرچه افغانستان نمی تواند این واقعیت را فراموش کند که جایگاه افغانستان در سیاست خارجی چین در مقایسه با جایگاه پاکستان در سیاست این کشور در رده دوم قرار دارد و چین به راحتی راضی نمی شود که اهداف مهم ارتش پاکستان در افغانستان را به خاطر صلح افغانستان کنار بگذارد.
در ادامه مطلب می خوانیم کمک های اقتصادی چین به افغانستان عامل دیگری ست که باعث می شود برای چین در پروسه صلح افغانستان نقش مهمی درنظر بگیریم. کمک های مالی چین می تواند به بازسازی زیرساخت ها در افغانستان منجر شود. اگرچه پاکستان در تطبیق پروژه های زیربنایی چین که سبب ثبات و آبادانی در افغانستان شود کارشکنی خواهد کرد و از سویی هم شیوع ویروس کرونا به شدت اقتصاد چین در سال 2020 را ضعیف ساخته است.
نویسنده مطلب در بخش پایانی می افزاید امریکا ممکن است از افغانستان خروج نظامی داشته باشد اما به هیچ عنوان خروج استراتژیک نخواهد داشت. در این میان چین نیز تلاش می کند با استفاده از خلأ ناشی از خروج نظامی امریکا از افغانستان نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در این کشور را افزایش دهد که این نمی تواند به نفع منافع امنیت ملی امریکا باشد. امریکا با درنظرداشت این هم بدون شک اجازه نخواهد داد چین نقش مصلح صادق را در افغانستان بازی کند.