دیدگاه ها

ویژگی مشترک تمام دولت های افغانستان در تاریخ، «بی صلاحیت بودن مردم» است

«سمیع مهدی» استاد دانشگاه و از خبرنگاران برجسته افغانستان در نوشته ای به عوامل سقوط دولت ها در طول تاریخ افغانستان اشاره کرده و گفته است ویژگی مشترک تمامی این حکومت ها که دچار سقوط شده اند، این است که مردم در آن ها بی صلاحیت بوده اند.

آقای سمیع نوشته اش را با این عنوان «متمرکز یا فدرال» شروع کرده که ظاهرا به این معناست کدام ساختار متناسب با شرایط افغانستان می باشد.   

وی گفته است ویژگی مشترک تمام‌ حکومت‌های تاریخ افغانستان بی‌ صلاحیت نگهداشتن مردم در امر حکومت ‌داری بوده است.

حاکمیت و حکومت در این سرزمین از آن مردم نبوده و مردم در چگونگی پیشبرد امور عامه، نقشی نداشته اند.

در واقع رابطه‌ مردم، به عنوان فرمانبرداران، با حاکمان ‌شان در طول یکصد و چهل سال اخیر (از آغاز حکومت امیر عبدالرحمن)، همیشه‌ رابطه‌ از بالا به پایین و ارباب – رعیتی بوده است. یعنی تشخیص مصالح و نیازهای مردم، تعیین کارگزاران و ماموران، همه در غیاب مردم انجام شده است. مثلا از زمان عبدالرحمن تا کنون رابطه‌ مردم با ولسوال یا نایب‌ الحکومه چه تغییری کرده است؟ ولسوال، والی و شهردار را چه کسی تعیین کرده؟ مردم چه نقشی در تعیین‌ آن‌ها داشته اند؟ آن‌ ها به چه کسی پاسخگو بوده اند؟

امارت ‌های هر دو حبیب‌الله، شاهی امان‌الله و نادر و ظاهر، جمهوریت مطلقه‌ داوود، جمهوریت دموکراتیک خلق و پرچم، دولت اسلامی مجاهدین، امارت اول طالبان، جمهوریت اسلامی کرزی و غنی، و حالا دوباره رژیم گروه طالبان، همه به گونه یکسان حق خود دانسته اند که مسئولین محلی را تعیین کنند و این حکام  محلی در برابر مردم مسئول و جوابگو‌ نباشند.

ایدیولوژی، اعتقاد، و قومیت حکام کابل هرچه بوده باشد، روش ‌شان یکسان بوده است. هیچ‌ کدام این‌ها به مردم حق حضور و مشارکت در حکومتداری را نداده‌ اند. حتا آن ‌هایی که ظاهرا با انتخابات به قدرت رسیدند، برای مردم و رای ‌دهند‌ه‌ها هیچ حقی در اداره امور محلی قائل نبوده اند.

این روش سبب شده حکومت‌های افغانستان در این مدت مانند کاه روی آب باشند؛ بی‌ ریشه و بی پشتوانه‌ مردمی. عدم اشتراک مردم در اقتدار و فاصله آن‌ها از حاکمیت، عامل اصلی گسست ‌های پی‌ هم است. به همین دلیل تمامی پروژ‌های دولت‌-ملت سازی در این سرزمین شکست خورده است. هر چند ایدیولوژی‌ها و چهره‌ ها تغییر کرده اند، اما روش همان بوده است؛ اقتدار متمرکز در دست یک فرد یا گروه حاکم. یعنی هرکدام این‌ها، خواسته اند عین روش حکومت داری را با شکل‌ها و نام‌های متفاوت تجربه کنند.

بدون شک حکام و گروه‌های با اندیشه ‌های بسیار متفاوت از هم در این مدت حکومت کرده اند. اما سهم مردم از حاکمیت، تنها رعیت بودن بوده است، نه بیشتر.

زمانی محمد اشرف غنی در واکنش به طرح نظام پارلمانی گفته بود که «افغانستان لابراتوار نظام ‌ها نیست که هرکس ‌هر چی بخواهد تجربه کند». اما وقتی که  شکست ساختار نظام سیاسی متمرکز، در یک تجربه‌ یکصد و چهل ساله به اثبات رسیده است، چاره چیست؟ در این مدت، ۲۲ نفر به حکومت رسیده اند. این ‌ها همه بر مرکب قدرت متمرکز نشستند و شکست خوردند.

چون این ساختار واقعیت‌ها و پیچیدگی ‌های جغرافیایی، قومی، فرهنگی و اقتصادی افغانستان را نادیده گرفته است، به همین دلیل دوای درد این سرزمین نیست. برعکس، تاکنون زهر بوده است.

حالا چاره‌ ای جز تغییر این روش فرسوده و پذیرش یک ساختار فدرال که مردم به شکل مستقیم بتوانند در حکومت داری در سطح محلی و ملی اشتراک کنند وجود ندارد. برای جغرافیا، تنوع قومی و فرهنگی و پراکندگی مراکز ثقل اقتصادی افغانستان، هیچ ساختار دیگر نمی تواند موفق باشد. اگر قبول ندارید، تاریخ ۱۴۰ سال گذشته را یا دوباره با هم می‌ خوانیم، یا تکرار می کنیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا