مشکل کار شکنی غنی ست یا عدم صلاحیت عبدالله؟
دو دوره شد که ملت و دولتداری قربانی چگونگی توزیع قدرت بین غنی و عبدالله میشود. جنجال دولت قبلی اشرف غنی تا آخر، تقسیم وزارتخانهها بین غنی و عبدالله بود. غنی صلاحیت وزیران عبدالله را دور میزد، عبدالله میگفت غنی تفاهمنامهی دولت وحدت ملی را نقض کرده است. متاسفانه بنابه نبود سیستم انتخاباتی شفاف و مستقل، دولت این دوره نیز مانند دولت قبلی برآمده از انتخابات نه بلکه برآمده از یک تفاهمنامهی سیاسی بین غنی و عبدالله است.
دولت قبلی وحدت ملی نام داشت، دولت فعلی را میتوان مصالحهی ملی نام گذاشت. در دولت قبلی بین غنی و عبدالله وحدت ملی به وجود نیامد؛ امید که در این دولت بین غنی و عبدالله مصالحه به وجود بیاید. قرار استکه مصالحه بین دولت فعلی و طالبان صورت بگیرد، اما طوری معلوم میشود که اول بین غنی و عبدالله باید مصالحه صورت بگیرد.
جنجال انتخابات چند ماه را دربر گرفت تا اینکه غنی و عبدالله برای تقسیم قدرت و تشکیل دولت توافق کردند. این توافق موجب شد که دولتداری بعد از انتخابات نسبتا از تعلیق بیرون بیاید و شروع به کار کند. اما صدیقی سخنگوی ارگ در آخرین واکنش گفته استکه اشرف غنی تعدادی از وزیران معرفی شدهی عبدالله را فاقد صلاحیت وزارت میداند. این نخستین اختلاف رسمی بین غنی و عبدالله بعد از امضای تفاهمنامه استکه رسانهای میشود. گفته میشود کرزی و سیاف برای رفع این اختلاف آمادهی میانجیگری شدهاند.
در دولت قبلی و در این دولت تفاهمنامه بین غنی و عبدالله امضا شد. اصولا باید تفاهمنامه تطبیق شود. اگر تفاهمنامه از جانب طرفین قابل قبول نیست، چرا امضا میشود. بحث این استکه اشرف غنی در تطبیق تفاهمنامه کارشکنی میکند یا عبدالله جسارت و درایت اعمال صلاحیت تطبیق تفاهمنامه را ندارد. اگرچه وقتی یک تفاهمنامه امضا میشود، دیگر بحث جسارت، درایت و اعمال صلاحیت مطرح نیست، باید طرفین طبق توافق، مفاد تفاهمنامه را تطبیق و اجرا کنند. اما اینجا افغانستان است؛ اگر جسارت و درایت نشان ندادی، خلع صلاحیت میشوی.
غنی فردی سرسخت، دارای عصبیت و فرصتشناس است، بازی را خوب میداند و همزمان چند گزینه را برای بازی روی میز درنظر میگیرد، در صورتیکه فرصت را مناسب ببیند متعهد به هیچ تفاهمنامه و تعهدی نیست، حریف را از صحنه بیرون میکند. عبدالله فردی آسانگیر، فرصت را چندان نمیشناسد، اربابی را برای تشکیل اجماع سران قومی و جهادی نسبتا یاد دارد اما طبق فرصت بازی نمیتواند، در اجرای امور سرسختی و عصبیت ندارد، اهل انشاءالله و توکل است، برای بازی برنامه و گزینههای متفاوت روی میز ندارد. همینکه یک معضل نسبتا حل شد، بیخیال میشود. اما غنی برای به چالش کشاندن حل آن معضل برنامه میریزد تا صلاحیت حریف را برای اعمال کامل صلاحیت خود خلاف مفاد تفاهمنامهی تعهدشده دور بزند. اینجا درایت و برنامهریزی لازم استکه عبدالله باید بتواند جلوی بازی غنی را بگیرد، اما عبدالله این برنامهریزی را ندارد. درحالیکه عبدالله باید غنی را در دولت وحدت ملی شناخته باشد. به این معنا نیستکه عبدالله غافلگیر غنی شده باشد. عبدالله غافلگیری بیبرنامهگی اداره، مشاوران و اطرافیاناش است.
بحث من جدا از فضیلت غنی و عبدالله این استکه غنی اگر نمیخواهد تفاهمنامه را تطبیق کند، حداقل برای احترام به ملت و دولتداری با عبدالله تفاهمنامه امضا نکند. اگر تفاهمنامه امضا میکند حداقل با نقض مفاد تفاهمنامه، دولتداری را دچار چالش نکند. زیرا نقض تفاهمنامه موجب کشمکش بین غنی و عبدالله میشود، امور دولت و خدمات دولتی دچار تعلیق میشود. دولتداری به گرفتاریهای غنی و عبدالله تقلیل پیدا میکند. عبدالله اگر تفاهنامه امضا میکند، حداقل برنامهریزی اجرایی برای اعمال صلاحیت خود در تطبیق تفاهنامه داشته باشد. تفاهنامه امضا میکند، اما یک هفته بعد میگوید غنی در تطبیق تفاهمنامه کارشکنی میکند. غنی اگر در تطبیق تفاهمنامه کار شکنی میکند، برای این استکه حریف را فاقد صلاحیت اجرایی دیده است. بنابراین غنی به تفاهمنامه اعتنا نمیکند. برای اینکه ملت و دولتداری قربانی درگیری متداوم غنی و عبدالله نشود، توقع ما از غنی این استکه برای ملت و دولت در اجرای تفاهمنامههاییکه امضا میکند، نسبتا صادق باشد. توقع ما از عبدالله این استکه برای تطبیق تفاهمنامههاییکه امضا میکند نسبتا جدی باشد، با توکل پای شتر خود را ببندد و صلاحیتاش را اعمال کند. عبدالله رییس شورای عالی مصالحه است، اما جلسههای صلح را ارگ برگزار و مدیریت میکند. عدم اعمال صلاحیت در وظیفه، بیانگر سهلانگاری و بیبرنامهگی کسی میتواند باشد که اصولا وظیفه به او تعلق میگیرد.
خامه پرس