برگزیده هاسیاست

مسلمیار و اصولی خودشان را تسلی می دهند!

اعتراضات به معرفی والی تازه در ولایت فاریاب در حالی ادامه یافته که هنوز مشخص نیست ارگ به خواسته شهروندان این ولایت مبنی بر انتخاب یک نفر از بین سه کاندید برگزیده شده از طریق انتخابات توسط مردم گوش می دهد یا تصمیم خود را می گیرد.

اعتراضات گسترده مردمی و جلوگیری از شروع به کار داوود لغمانی به عنوان والی جدید فاریاب با اما و اگرهای زیادی روبرو شده است.

رزاق مامون، یکی از کابران فیس بوکی، در واکنش به رویدادهای مرتبط با اعتراضات در فاریاب می نویسد:«مسلمیار، رئیس مشرانو جرگه گفته است مردم فاریاب اگر دست از اعتراضات نکشند از جنوب بالای شان حمله می کنیم.»

مسلمیارخان! تاریخ افغانستان نشان می دهد همیشه حمله از جنوب به شمال بوده. منتها تفاوت این است که حالا هرقدر حمله شود، فایده ندارد. جماعات مردم تغییر کرده، ذهنیت ها بازشده، مردم مسلح اند، مردم انگیزه یی بسیار قوی برای تأمین عدالت دارند. این که از جمله از جنوب گپ می زنی؛ قابل درک است و حق داری که دلت را خالی کنی؛ مگرراه برادری و عدالت این نیست.

مسلمیارها، عادت به خواندن تاریخ ندارند؛ چیزهایی را که گه گاه دروقت چای نوشیدن از غذا ورق می زنند؛ یا درایام مریضی انگشت خود را از ضخامت اوراق کتبی مثل پرهای قطعه عبور می دهند؛ فهم تاریخی نمی آورد. به جای تاریخ راستین، متون افتخاری – محلی و مسموعات نوشتاری را می خوانند و کیف می کنند. گذشته از همه ای این ها، بهترین کتاب، همین زنده گی پنجاه سال پسین است که چه گونه زنده گی همه ای مردم درافغانستان قلبه شده و شیارخورده است. اگر با حمله از جنوب، این داستان غم خموشی می گرفت؛ از همان سال راکت باری جنون بارحکمتیار و ظهور طالبان قصه ختم می شد.

همچنان کمال ناصر اصولی هم خودش را با این کلمات بی فایده تخلیه کرده است که قوت‌هایی که در برابر دولت بغاوت می‌کنند، باید سرکوب شوند و قابل رحم نیستند!

اصولی صاحب! وقتی مبتدای سخن ات با «قوت» شروع می شود، «سرکوب» دیگر رنگ می بازد و بی رحمی، بی رحمی می زاید. نتیجه چی؟ با کدام نیرو سرکوب می کنید؟ یک نیرو نیست که قطعه پی پی اس برود ختمش کند. دربرابرستم وبی عدالتی، اکنون چندین جبهه باز شده، کدامش را می توانید درهم بکوبید؟ با کدام انگیزه و برای دفاع از بی بی گل لبنانی وغارت اجمل لبنانی؟

اگربا این قومانده های لفظی، واقعیات زندگی به نفع شخصی یا تیمی تغییر می کرد؛ نظم فرمایشی استمرارمی یافت؛ همان گذشتۀ نا برابر می توانست ادامه پیدا کند. غنی، ازنظرروانی وعملی، کار به بقای افغانستان و رفاه ملی ندارد. انگیزۀ کار برای افغانستان پنجاه سال تمام مثل ماهی از آب روح و روانش کشیده شده است. به زادگاه خود رفته نمی تواند. نیروهای امنیتی عمدتاً از همان بسترهایی برخاسته اند و در28 ولایت می جنگند که تو فتوای سرکوب سرزمین شان را می دهی! آیا هوشت به جای است؟ چیزی را که می گویی، درخلوت بازهم از گوش ات می پرسی که چی شنیده است؟

اگرمنظورت از سرکوب، آوردن لشکرهای حشری از پاکستان است؛ این کاردرچند مرحله تاریخی دریک صد سال اخیر انجام گرفته و هنوز ادامه دارد؛ مگر به ما و شما چی فایده کرده است؟ ما را و قوم در به در و زیرپا شدۀ پشتون را بمان؛ به شخص خودت ازنظر ذهنی وعینی چی فایده رسانده است؟ اگرفایده ای دیده ای، جمهوری سه نفره که توان برآوردن آرزوهایت را ندارد. پس چرا درصف طالب نمی روی واسلحه نمی گیری تا خود را از لولۀ تفنگ تخلیه کنی. وقت تنگ است؛ مگرنیست؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا