لویه جرگه مشورتی برای صلح و امیدها برای رسیدن به صلح
با گذشت کمتر از دو دهه از پایان حکومت طالبان در افغانستان، این کشور همچنان در تکاپو برای دستیابی به امنیت پایدار، با مسایل مختلف از جمله مذاکرات صلح با گروههای مختلف داخلی، جنگ با افراطگرایان، جذب کمکهای خارجی، نشستهای پیدرپی صلح در کشورهای مختلف و حالا هم دایر کردن لویهجرگه عنعنهای صلح است تا بتواند راهی برای این معضل پیدا کند.
صلح، دوستی و آرامش، گمشده هرافغانستانی است. از ۱۹۷۸ تا امروز جنگ و خشونت به صورتهای مختلف ادامه دارد و صلح تنها رؤیایی است که در این کشور به حقیقت مبدل نشده است. مردم افغانستان در گذشته و حال، از لویهجرگه به منظور حل بحرانهای داخلی و تصمیمات کلان استفاده کردهاند و میکنند. لویهجرگه شکل تکامل یافته همان جرگهای است که از چندین سده به این طرف مورد توجه دولت –ملت بوده است.
در افغانستان سنتی وجود دارد که براساس آن به هنگام تصمیمگیریهای بزرگ، چه در سطح قومی و منطقهای و چه در سطح ملی، نمایندهگان اقوام، مناطق و نواحی مختلف به شیوههای خاصی برگزیده میشوند و در جایی گردهم میآیند و پس از بحث و مناظره درباره موضوعات و مسایل قومی، منطقهای و ملی تصمیم میگیرند و بدان مشروعیت میبخشند. این تصمیمگیریها از حوزه ملی قومی تا گستره موضوعات ملی مانند تعیین زعیم، رهبر، حاکم، صلح، جنگ، تغییر و تصویب قانون اساسی و نظام سیاسی، اصلاحات و… را در بر میگیرد. لویهجرگه از دو کلمه لویه (در زبان پشتو) به معنای بزرگ، بزرگسال ریشسفید و جرگه (در زبان فارسی) به معنای حلقه، مجموع، گروه، انبوهی از مردم، مجلس، صف، قطار و… تشکیل شده است.
در گذشته عمدتاً اعضای لویهجرگه ریشسفیدان، اهل معارف و مشاهیر قوم بودهاند، ولی در مواردی علاوه بر آنها افراد و اشخاص دیگری را نیز شامل میشده است. هراندازه که مسایل فراگیرتر بوده، به همان اندازه تعداد افراد و اعضا افزایش یافته است.
لویهجرگهها به دو نام عادی و اضطراری شناخته شدهاند. جرگه عادی معمولاً به هنگام تغییر نظام حاکم و قانون اساسی و یا تصویب قانون اساسی جدید تشکیل میشده است و جرگه اضطراری به هنگام تصمیمگیریهای ورود به جنگ یا صلح و بیطرفی و تعیین زعیم و حاکم و رهبر منعقد میشده است.
به سبب اهمیتی که لویهجرگهها در حیات سیاسی و اجتماعی کشور داشته است، نحوه و زمان تشکیل آن در قوانین اساسی کشور پیشبینی شده است. جایگاه لویهجرگه گاه در غیبت قانون اساسی و نظام سیاسی حاکم، برای تصمیمگیریهای مهم و مشروعیت بخشیدن به آنها روشن است؛ نکتهی مهم آن است که لویهجرگه با وجود قانون اساسی و ساختار حاکم سیاسی و حتا پارلمان، نیز از جایگاه مشروعیتبخشی عمده برخوردار است (سرور مولایی، ۱۳۸۱: ۸۶). حکومت وحدت ملی به منظور حل بحران کنونی، میخواهد از طریق لویهجرگه، طرح صلح افغانستان را بررسی کند تا آرزوی دیرینهی مردم افغانستان به حقیقت مبدل گردد.
انواع جرگه در افغانستان
۱. جرگههای محلی؛ ۲- جرگههای قومی؛ ۳- جرگههای ملی.
جرگههای محلی پدیده طبیعی–تاریخی افغانستان است. «این جرگهها از گذشتههای دور تا کنون در افغانستان وجود داشته و عملیترین شیوه مدیریت سنتی اجتماعی در دهات [و] محلهها به شمار میرود.»
جرگههای قومی، پدیده تاریخی–قومی افغانستان بوده است. این جرگهها با انگیزه «برخوردهای قومی و یا بروز اختلافها و مسایل مهمی که تصمیمگیری و تلاش مشترک ایجاب میکند، تشکیل میشود.»
اما جرگههای ملی پدیده سیاسی–تاریخی افغانستان است که به مثابه نماد اراده ملی تلقی میشود و همواره حلال مشکلات کشور بوده است.
تاریخچه لویهجرگه افغانستان
اولین جرگه افغانستان در سال ۱۷۰۹ میلادی به هدف انتخاب زعیم مردم دایر شد که طی آن میرویس نیکه به عنوان رهبر انتخاب گردید. دومین لویهجرگه در سال ۱۷۴۷ میلادی دایر شد که پس از بحث و مذاکره، احمدشاه درانی به عنوان رهبر انتخاب و مشروعیت اداره حکومت آن اعلام گردید. سومین لویهجرگه در نوامبر ۱۸۴۱ میلادی همزمان با حمله بریتانیا به افغانستان، به هدف دفاع از تمامیت ارضی و حفظ حاکمیت ملی تشکیل شد. چهارمین لویهجرگه در زمان زمامداری شیرعلی خان (۱۸۶۵) به هدف مشروعیت بخشیدن به حکومت دایر گردید. در این لویهجرگه ۲۰۰۰ نفر حضور داشتند. پنجمین لویهجرگه در دوره زمامداری امیر حبیبالله خان (۱۹۱۵ میلادی) دایر شد که طی آن موضوع بیطرفی افغانستان در جنگ اول جهانی اعلام گردید.
ششمین و هفتمین لویهجرگه افغانستان در دوره زمامداری امانالله خان در سالهای ۱۳۰۱/ ۱۹۲۰ میلادی و ۱۳۰۳ با هدف تبیین و تصویب قانون اساسی افغانستان در جلالآباد و پغمان دایر گردید. در لویهجرگه جلالآباد نخستین قانون اساسی کشور به تصویب رسید و متعاقباً لویهجرگه دیگر به هدف تعدیل قوانینی در پغمان دایر شد. هشتمین لویهجرگه در زمان زمامداری محمد نادر خان (۱۹۳۰ میلادی) تشکیل شد. لایحههای انتخابات شورای ملی، رنگ بیرق و استرداد داراییهای امانالله خان از محورهای بحث آن بود. نهمین و دهمین لویهجرگه افغانستان در زمان زمامداری محمدظاهرشاه دایر گردید و یازدهمین لویهجرگه افغانستان در سال ۱۹۷۷ میلادی در دوره جمهوری محمدداوود به هدف تثبیت نظام جمهوری و اهداف سیاسی و ارتباطی که رییس جمهور در نظر داشت، دایر شد. در دوره زمامداری کمونیستها در افغانستان (۱۹۸۵) و در دوره حاکمیت مجاهدین (۱۹۹۳میلادی) تحت عنوان شورای اهل حلوعقد اقداماتی در این راستا به عمل آمد.
لویهجرگه بهار ۱۳۸۱
این لویهجرگه پس از ۲۳ سال جنگ و بحران، براساس برنامههای کمیسیون تدویر لویهجرگه اضطراری و حمایت سازمان ملل و همکاری سازمانهای بینالمللی به تاریخ ۱۰ جون ۲۰۰۱ در محوطه دانشگاه پولیتکنیک کابل دایر گردید و به مدت ۹ روز ادامه یافت. این لویهجرگه با حضور و بیانیه محمدظاهر شاه افتتاح شد و در حالی که ۱۶۵۰ نفر نمایندههای انتخابی و انتصابی حضور داشتند، در شرایط ویژه و استثنایی شروع به کار کرد. این جرگه، ویژهگیهای منحصر به فردی داشت: ۱۶۵ نماینده از قشر زنان حضور داشتند و اقوام مختلف افغان زیر یک سقف بزرگ ملی به هدف تعیین زعامت ملی، ساختار دولت، انتخاب و تعیین پستهای کلیدی و تعیین خط مشی آینده کشور جمع شدند (عصمتاللهی، ۱۳۷۹: ۱۶۸).
لویهجرگه یک آرمان ملی و امروزه یک نیاز جدی در افغانستان است. برای رفع نیاز جدی و رسیدن به آرمان ملی و کشوری، باید از وسایل و ابزاری کار گرفته شود که دارای صبغه واقعاً ملی باشد. لویهجرگه به عنوان عالیترین ارگان در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده و بدون اراده رییس جمهور موجودیت مستقلی ندارد و دایمی نیست (زنگنه پیمان و دیگران، ۱۳۹۵: ۱۱۴). محمداشرف غنی، رییس جمهور افغانستان، تلاش میکند که از جرگه مشورتی کنونی، طرح صلح افغانستان را تدوین کند تا ثبات نسبی در افغانستان حاکم شود.
فرصتهای صلح نباید از دست برود
فرایند صلح افغانستان عملاً از سال ۱۳۶۱ از سوی سازمان ملل متحد آغاز شد و متعاقب آن با دخالت سازمان کنفرانس اسلامی، کشورهای منطقه و فرامنطقه و تحت فشار افکار عمومی گروههای درگیر به پروسه صلح پیوستند و تلاشهایی را در این زمینه انجام دادند که هم اکنون نیز ادامه دارد؛ اما هیچکدام از تلاشهای فوق منجر به ختم بحران و استقرار صلح در افغانستان نگردید. بحران با شدت بیشتر همچنان ادامه یافت و ادامه دارد. علیرغم تلاشهای جامعه بینالملل، قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، احزاب سیاسی، نهادها و شخصیتهای سیاسی افغانی در داخل و خارج افغانستان، تا کنون صلح که همان گمشده مردم افغانستان است، مستقر نشده است. امروزه اشرف غنی و تیم حاکم به شدت تلاش میکنند تا از فرصت موجود استفاده کنند.
آنها به هدف تحقق صلح، جرگه مشورتی صلح را دایر کرده و تمام نمایندهگان مردم افغانستان از سراسر کشور در این جرگه شرکت کردهاند تا یک راهکاری درست و مناسب زیر چتر همدلی و همسویی ارایه کنند. اگر به مسأله صلح افغانستان بیشتر نظر بیاندازیم و بحران افغانستان را بیشتر واکاوی کنیم، بحران این کشور را در سه سطح میتوان مورد ارزیابی قرار داد: سطح کلان و بینالمللی، سطح منطقهای و سطح داخلی. در سطح کلان، سه مسأله مهم مینماید: ثبات افغانستان، امنیت افغانستان و توسعه نیافتگی این کشور. ثبات سیاسی در یک کشور منوط به قرار گرفتن پازلهای متعدد در کنار یکدیگر است. سازش سیاسی بین نیروهای سیاسی و ترسیم فضای مهندسی سیاسی، پذیرش واقعیتهای سیاسی–اجتماعی، ارتقای آگاهی سیاسی، تأکید بر فراهم ساختن زمینههای ثبات، تأکید بر افزایش مشروعیت حکومت و مسایلی از این قبیل، از جمله موارد سیاسی به حساب میرود. در مقوله امنیت، این مسأله عنصر قوامبخش یک نظام سیاسی است.
به نقل از هشت صبح، امروزه امنیت دامنهی بسیار گسترده دارد و امنیت نظامی در سادهترین معنا به ذهن متبادر میشود و توسعه نیز مهمترین کلیدواژه یک کشور است (میرزایی، ۱۳۹۵: ۸۴). برگزاری جرگه مشورتی صلح شاید تنها راه کوتاه و باثبات و تنها نهادی باشد که ثبات، امنیت و توسعه نیافتگی کشور در آن توسط نمایندهگان همهی اقوام مورد بحث قرار میگیرد. این پازلها در کنار همدیگر جمع شدند تا صلحسازی و همدیگرپذیری را از زیر چتر جرگه مشورتی به مردم افغانستان نشان بدهند؛ اینکه مردم افغانستان خواهان صلح و ثبات دایمی هستند. به جای اینهمه منفیبافیها، بهتر خواهد بود که رهبران سیاسی، نخبهگان ابزاری–فکری، سیاسیون و صاحبان قدرت از تشتت و واگرایی جلوگیری کنند. مردم افغانستان خواهان صلح پایدار از هر طریق و ابزاری که باشد، هستند.