طالبان به دنبال میزبانی از گروه های تروریستی نیست

فارین پالیسی معتقد است: حتی اگر طالبان میخواست نقش پناهگاه امن را بازی کند، دلیلی وجود ندارد که بپنداریم تروریستها این پیشنهاد را میپذیرفتند و از سوی دیگر، طالبان نیز به دنبال میزبانی از گروههای تروریستی نیست.
به نقل از شفقنا افغانستان، فارین پالیسی نوشت: هراس از ایجاد «پناهگاهی امن» برای تروریستها در افغانستان حاصل آسیب روانی تاریخی ناشی از حملات ۱۱ سپتامبر است. در رابطه با عواملی که باعث میشود یک گروه تروریستی یک منطقه جغرافیایی را بهشت امن خودش بداند، باید گفت که در افغانستان هیچ ویژگی و عامل خاصی وجود ندارد.
اگر گروههای تروریستی به دنبال منطقه پرمنازعهای هستند که تحت سایه برخی حمایتهای محلی بتوانند در آنجا مستقر شوند و به تعامل با یکدیگر بپردازند مناطق مناسب بسیاری در جهان وجود دارند که تروریستها میتوانند محل مورد نظرشان را از میان آنها انتخاب کنند.
بهعلاوه، دسترسی به قلمروها یکی از کم اهمیتترین عواملی است که در توانمندی انجام حملات تروریستی بین المللی یک گروه نقش دارد. دسترسی های سرزمینی شاید برای گروهی که در شورش یا جنگ داخلی مشارکت دارد، مفید باشد اما ارتباط چندانی به طراحی و آمادهسازی حملات تروریستی بینالمللی ندارد. به عنوان مثال، حملات ۱۱ سپتامبر با افغانستان مرتبط بود اما به افغانستان محدود نبود و مناطق جغرافیایی پراکندهای برای آمادگیهای این حمله در نظر گرفته شد. مثلا، تامین مالی فعالیتهای هواپیماربایی در امارات و آلمان متمرکز بود.
در واقع عوامل بسیاری وجود دارد که بر احتمال قربانی شدن آمریکاییها در تروریسم بینالمللی تاثیر میگذارند. این عوامل شامل مجموعهای از شرایط اقتصادی و سیاسی مناطقی است که تروریستهای آتی در آنجا زندگی میکنند. مثلا پژوهشهای رابرت پِیپ (Robert Pape) نشان داد که یکی از رایجترین انگیزههای تروریسم انتحاری، اشغالگری نظامی خارجی است. افغانها نیروهای آمریکایی را اشغالگر میدانند نه آزادیبخش یا ثباتساز.
همچنین تلفات غیرنظامیان ناشی از عملیات نظامی نیز، تروریسم را برمیانگیزد. خشم و حس انتقامگیری ناشی از عملیاتهای نظامی آمریکا در سراسر جهان، از جمله افغانستان، دستکم به همان میزان تلفات این عملیاتها، تروریست ضدآمریکایی پرورش داده است.
حتی اگر دسترسی به پناهگاه امن عامل مهمی هم باشد، اینکه چنین پناهگاهی در افغانستان در اختیار تروریستهای بینالمللی قرار بگیرد، تا حد زیادی، به روابط و مشارکت طالبان و القاعده در گذشته بستگی دارد. نکتهای که کمتر به آن توجه شده این است که این مشارکت در زمان جنگ نوعی اتحاد بود، زمانی که طالبان برای شکست ائتلاف شمالی و سلطه بر مناطقی از افغانستان تقلا میکرد.
اگر جنگ داخلی در ماه های پیش رو از سر گرفته شود، طالبان چهبسا کمک گرفتن از القاعده را که امروزه حتی ضعیفتر هم شده است، مفید بداند. اما با توجه به اینکه طالبان برای تضمین و حفظ موقعیت خود به عنوان فرمانروای تازه در سراسر افغانستان میکوشد، آن اتحاد پیشین، قدرت و اعتبارش را از دست داده است.
پیشینه این اتحاد همراه با روابط شخصی و قومی متعدد باعث حفظ پیوندها بین طالبان و بازماندگان القاعده خواهد شد. برخلاف آنچه اغلب میشنویم، مساله این نیست که آیا طالبان این ارتباط را قطع خواهد کرد یا نه. بلکه آنچه اهمیت دارد چگونگی نفوذ طالبان بر القاعده است که با تروریسم بینالمللی احتمالی مرتبط است.
تمام شواهد حاکی از آن است که طالبان منافعش را در حفظ قدرت سیاسی در افغانستان دنبال میکند. آنها به شدت منزوی هستند و هیچ تمایلی به تروریسم بینالمللی ندارند. طالبان فراموش نکردهاند که چگونه القاعده با حملات ۱۱ سپتامبر باعث سرنگونی آنها در افغانستان شد. تمام منافع آنها ایجاب میکند که از تکرار چنین رویدادی پیشگیری کنند و دشمنی با داعش افغانستان را ادامه بدهند.
به دلیل ترومای یازدهم سپتامبر، هراس از تروریسم برخاسته از افغانستان همواره در اذهان آمریکاییها ماندگار خواهد بود. ترس از پیامدهای سیاسی ناشی از هرگونه رویدادی که به نحوی با افغانستان مرتبط باشد، سه رئیس جمهور آمریکا را وادار کرد تا نیروهای نظامی ایالات متحده را در افغانستان نگه دارند.
هیچ تضمینی وجود ندارد که سیاستهای آمریکا در افغانستان بتواند روی خطر تروریسم علیه آمریکاییها تاثیر بگذارد. اما با توجه به تمام عوامل مرتبط و نه فقط یک یا دو عامل، میتوان گفت که این خطر با خروج ارتش آمریکا از افغانستان کاهش یافته و اکنون خطر تروریسم کمتر از زمانی است که نیروهای آمریکایی در این کشور حضور داشتند.