برگزیده هاسیاست

راه سوم و نگرشی بر پیشینه‌ی بیداری اسلامی

واژه های کلیدی:

کمونیزم، کاپیتالیزم،  نظام سلطه،  بیداری اسلامی،  انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی.

تاریخچه و طرح مسأله:

جهان در نیمه‌ی دوم قرن بیستم میدان تاخت وتاز دو ایدیولوژی کمونیزم و کاپیتالیزم و نظام های سلطه‌ی اشتراکیت و سرمایه داری بود که به صورت ساده تر بلوک شرق و بلوک غرب نامیده می‌شدند.

  پرچم دار محور نخست اتحاد شوروی سوسیالیستی بود که ظاهرا تمام شرق را فراگرفته به طرف جنوب آسیا، خاورمیانه، قاره سیاه و جنوب آمریکا پیشروی می‌کرد و شاخه  های آن چون گیاه  هرزه در تمام دنیا همچنان جوانه می‌زد و رشد می‌کرد و به عنوان ایدلوژی برتر، انقلاب رو به جلو، حامی کارگر و دهقان و نظام مساوات‌گستر و آزادی‌بخش جلوه می‌کرد و داد از برابری اجتماعی و اقتصادی و بهشت نقد دنیوی برای نسل بشر می‌زد.

روی دیگر را پرچم دار ایالات متحده‌ی امریکا بود که او نیز چون اژدهای خوش خال و خط، به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم به تمام امریکای شمالی، اروپای شمالی و غربی، استرالیا و شرق آسیا سلطه داشت و در خاور میانه وشمال آفریقا و حتی جنوب آسیا نیز میدان می‌داد و به دنبال سرزمین های بیشتر و منابع ثروت بیشتر برای بلعیدن و به یغما بردن بود و گوش جهان را با فریاد لبرالیزم، حقوق بشر، دموکراسی و سکولاریزم پرنموده بود.(۱)

 دین در یک بلوک به عنوان افیون توده ها به شدت سرکوب و در بلوک دیگر به عنوان عامل عقب ماندگی و خشونت به گوشه‌ی انزوا و در برج و باروی کلیساها محبوس شده بود.

مردم جهان میان دوسنگ کمونیزم و سرمایه داری  لِه شده و راه سومی وجود نداشت و بارقه‌ی امیدی نه که مردم به آن متوسل شده و راه نجات را جستجو کنند.

 اسلام در طول سالیان دراز حاکمیت طاغوت و استعمار قدیم و جدید و دور شدن از اصل نجات بخش خویش که همانا وحی و رسالت و قرآن و عترت بود، در قرن بیستم نیز زیر ضربات کوبنده‌ی شرق و غرب قد راست نتوانست و همچنان لگد مال می‌شد و با تبلیغات شوم و مسموم رسانه ای چهره‌ی درخشان آن در پرده‌ی ابهام قرارگرفته بود. بویژه دو بعد مهم سیاسی و اقتصادی اسلام که واهمه‌ی نظام سلطه‌ی جهانی از آن نواحی بیشتر متصور بود سخت کوبیده شده و در تاریکی نگهداشته شده بودند و حتی بحث و پژوهش در آن زمینه مسخره آمیز و نشان عقب ماندگی و ارتجاع تلقی می‌شد.

نظام اقتصادی و سیاسی اسلام در اندیشه‌ی جوانان مسلمان تبار که در سراسر سرزمین های اسلامی از اسلام فقط تبار را به ارث برده بودند تحت هجوم سیل آسا و طوفان‌مثال تهاجم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی شرق و غرب نامفهوم و گنگ جلوه می‌کرد و شاید هم کسی اذعان نداشت که در اسلام مفهومی بنام نظام اقتصادی و اندیشه‌ی سیاسی وجود داشته باشد.

در خاورمیانه کسی باور نداشت که اسلام بتواند حکومتی را برپا یا اداره نماید و شاید سوالی پیش می‌آمد که اسلام را با حکومت و سیاست چه کار؟ و اصولا اسلام سیاسی چیزی جز خواب و خیال نبود!

آسیای میانه و بخارا که زمانی مهد اندیشه‌ی اسلامی پنداشته می‌شد در عمل تحت اشغال بلوک شرق کمونیستی قرار داشت و حتی در مساجد نیز از اسلام خبری نبود.

ترکیه‌ی عثمانی فروپاشیده بود و مصطفی کمال اتاترک سکولاریزم را در ترکیه‌ی جوان و لائیک نهادینه کرده و سخن از حکومت اسلامی جرم پنداشته می‌شد.

اسلام در جهان عرب نیز که تازه سر از استعمار نظامی بلند کرده بود، تحت قیمومیت سلاطین عیاش و مفت‌خوار و اکثر مجهول‌الهویت به خرافات و تاریخ سپرده شده بود. چند کشور عربی که به ظاهر هوای دموکراتیک شدن را به سر می‌پرورانیدند در دام کمونیزم افتاده و احزاب بعثی با شعارهای داغ سوسیالیستی  بازارهای قاهره، دمشق و بغداد را گرم کرده بودند. مخصوصا که اژدهای اسرائیل تازه دهن باز کرده و سرزمین های عربی را می‌بلعید و سرطان صهیونیزم در رگ و خون منطقه میتاستاز می‌داد.

 ایران هم وضع بهتر از اعراب نداشت. قاجاری های زن‌باره عظمت تاریخی این تمدن بزرگ را به صفر تقرب داده و تمامیت ارضی آن گاهی از شمال و گاهی از جنوب زیر سوال رفته و هر از چند گاهی پارچه های بزرگ و کو چک از پیکر پهناور آن جدا می‌شد.

 در افغانستان هم شعارهای تند و داغ احزاب سوسیالیست بازار پر زرق و برق داشت و جوانان مسلمان تبار را هر روز بیشتر از دیروز به دام می‌افکند. جوانان به دام افتاده در محافل خصوصی اعتراف می‌کردند که ما گرچه مسلمان و مسلمان زاده ایم اما چه سود، که اسلام نظام سیاسی و اقتصادی ندارد و دنیای امروز دنیای اقتصاد است و عالم دینی مسمی به ملا و آخوند را با سیاست و حکومت چه کار؟

دختر جوان افغانی که سموم فکری کمونیزم  او را دیوانه کرده بود بی پرده می‌گفت:  من در مقابل تصویر لینن ادای احترام می‌کنم در حالیکه قرآن زیر پاهایم قرار دارد! (۲ )

درآمد موضوع:

در ربع اخیر قرن بیستم وضع متفاوتی به پیش آمده و گویا معجزه ای رخ داد. بارقه های امید درخشیدن گرفت، خورشید بیداری اسلامی از پسِ هاله های سیاه جهل و استبداد سر زد و افق های تازه ای را نه تنها به مسلمانان خسته از سلطه‌ی استعمار و امپریالیزم بلکه به تمام مردم جهان که کاسه‌ی صبرشان از نفاق لیبرال دموکراسی غرب و دیکتاتوری کمونیزم به سر آمده بود نوید داد. در سال ۱۹۷۸ میلادی انقلاب کبیر اسلامی به رهبری امام ملکوتی نفس، سید روح الله موسوی خمینی در ایران به پیروزی رسید و به تصریح  بنیانگذار آن که از انقلاب اسلامی ایران به عنوان انفجار نور تعبیر می کرد، انوار گرم و درخشان این انقلاب جهان اسلام و بلکه همه گیتی را فرا گرفت و نقطه‌ی عطفی شد برای بیدار اسلامی و تجدید حیات، عظمت و شکوه تمدن اسلامی، همان تمدنی که نقطه اتصال تمدن های قدیم و جدید تلقی می‌شود و اگر مشرق زمین را از قول ویل دورانت مورخ و دانشمند مشهور، گهواره‌ی تمدن ها بدانیم، نقطه اوج این تمدن ها و مرکز ثقل شان تمدن درخشان و طلایی اسلام بوده است.(۳)

بدون شک بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام که ما از آن به عنوان راه سوم بین زنجیر دیکتاتوری و استبداد کمونیزم شرق و انحطاط انسانی نظامِ سلطه‌ و نفاقِ لبرال دیموکراسی غرب تعبیر می‌کنیم و کسانی هم از آن به عنوان راه سوم بین جمود و افراط گرایی(۴) یاد کرده اند، پیش زمینه‌ی طولانی تر دارد و پس منظر آن به فعالیت های آزادی خواهانه ی بیدارکننده‌ی شرق سید جمال الدین افغانی و پیروانش محمد عبده، اقبال لاهوری و پسانتر به مبارزان راه بازگشت به اسلام و تجدید حیات اسلامی چون ابوالاعلی مودودی، حسن البناء، سید قطب، امام موسی صدر، آیات عظام کاشانی و مدرس، استاد عبدالرحیم نیازی، اسماعیل بلخی افغانی و ده ها و بلکه صدها رهبران آگاه و فداکار جهان اسلام برمی‌گردد، اما آنچه که امام خمینی کرد از قماش متفاوت‌تر بود. او انرژی های باالقوه را به فعل تبدیل و پوتانسیل های موجود در بطن تمدن اسلامی را که بروی آن خاکستر غفلت و پراکندگی امت خوابیده بود به آتش فشانی مبدل ساخت که نه در واحد نژاد، میهن و زبان و مذهب بل به مقیاس وسیع اسلامی انسانی همه خس و خاشاک و موانع  بر سرراه رسیدن انسان به خوشبختی رفاه دنیوی و سعادت و نجات اخروی را سوزانید و کوتاه سخن آنکه همه زنجیر های جادویی و همه حجاب های کاذب را که مانع رسیدن انسان به اصل اهورایی اش بود درید تا در یک  قطب میخایل گورباچف رهبر اتحاد شوروی را با نامه‌ی تاریخی اش به پوچی کمونیزم و سوسیالیزم متیقن سازد و هشدار دهد که ازین پس کمونیزم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد(۵) و در قطب دیگر ساموئل هانتینگتون استراتیژیست و نظریه پرداز برتر ایالات متحده را ناچار به پذیرفتن اسلام به عنوان یک تمدن ریشه دار و پیشرو نماید. به قول او “هویت تمدنی یا Civilization Identity بطور روز افزون در آینده اهمیت خواهد یافت و جهان تا اندازه‌ی  زیادی بر اثر کنش و واکنش بین هفت یا هشت تمدن بزرگ شکل خواهد گرفت. این تمدن ها عبارتند از: تمدن غربی(با شاخه ‌های اروپایی و امریکایی)، تمدن کنفوسیوس، تمدن ژاپنی، تمدن اسلامی، تمدن هندو، تمدن اسلاوی – ارتدوکس، تمدن امریکای لاتین و احتمالاً تمدن آفریقایی. (۶) ” او سپس در مقاله ای تحت عنوان انحطاط امریکا می‌گوید: ” … ایالات متحده آنگونه که ما آن را شناخته ایم باقی نخواهد ماند و به دنبال سایر ابر قدرتهای که صرفاً از طریق ایدئولوژی تعریف شده بودند، در مقبره‌‌ی تاریخ دفن خواهد شد.(۷)

امروز نظریه پردازان مشهور و اغلب صهیونیست و دشمن اسلام بر پوچی تمدن‌نمای صنعتی غرب و لذت‌جویی افراطی و مصرف‌گرایی وحشتناک و انسان‌ستیزی لجام گسیخته‌ی آن اذعان می‌کنند و از جاگزین شدن تمدن اسلامی بر ویرانه های قابل پیش بینی آن هشدار می‌دهند .

 فرانسیس فوکویاما عضو سابق دفتر برنامه ریزی های سیاسی وزارت امور خارجه امریکا و تحلیلگر ارشد مرکز مطالعاتی “راند” و صاحب نظریه‌ی معروف “پایان تاریخ” می‌گوید: “سقوط جامعه پذیری در آمریکا تنها محدود به خانواده نیست. به علاوه انحطاط خانواده‌ی آمریکایی به سبب تقویت دیگر اشکال زندگی اجتماعی هم نیست، همه پشت سر هم سقوط می‌کنند.(۸)

و یکی از متفکرین ذی نفوذ آمریکا زبگینو برژنسکی استاد دانشگاه هاپکینز، مشاور مرکز مطالعات استراتیژیک واشنگتن و مشاور امنیت ملی جیمی کارتر انحطاط سکولاریزم غربی را جدی تر تصور می‌کند:

” تصور نمی کنم که سکولاریزم غربی در شکل فعلی اش بهترین ملاک برای حقوق بشر باشد. سکولاریزم غربی اساساً یک موج فرهنگی است که در آن لذت‌گرایی، خوشگذرانی و مصرف گرایی مفاهیم اصلی را تشکیل می‌دهد. در چنین خلاء اخلاقی و معنوی دفاع از انسان چندان معنی نمی‌دهد. سکولاریزم عنان گسیخته که بخش اعظمی از غرب را فرا گرفته است در درون خویش نطفه‌ی خود ویرانی فرهنگی را پرورش می دهد.(۹)

نتیجه گیری:

نوشته‌ی حاضر ضمن بحث کلی در مورد بیداری اسلامی و احیای تمدن اسلامی به حیث راه سوم تأثیرات مثبت پیروزی انقلاب اسلامی ایران را بر این موج بیداری در سه محور خلاصه می‌کند:

۱- انقلاب اسلامی ایران و موج بیداری در آسیای میانه و جنوبی:

با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی موج بیداری اسلامی با پیام صدور انقلاب، کشور های آسیای میانه و جنوبی را فرا گرفت. محور این بیداری افغانستان بود. پیروزی انقلاب مصادف بود با اشغال افغانستان توسط قوای اتحاد شوروی سوسیالیستی و آغاز مقاومت در افغانستان علیه رژیم کمونیستی وقت و اردوی اشغالگر سرخ که حداقل ده سال به طول انجامید.

انقلاب اسلامی در افغانستان به طور مستقیم از جمهوری اسلامی ایران الهام می‌گرفت، گرچه کانون های مهاجرت و مقاومت در پاکستان نیز شکل گرفته بود. افغانستان بازار فروش و توزیع رساله های انقلابی بود که از ایران سرازیر می‌شدند. امام خمینی به شدت از انقلاب اسلامی در افغانستان پشتیبانی و جهاد در برابر اشغال را واجب می دانست. کتب “توضیح المسایل”  و “ولایت فقیه”  امام در بین مجاهدین دست به دست می‌شدند و بیانیه های عالمانه‌ی ایشان گوش های شنوای زیادی داشت.  بزودی صدای رسای صدور انقلاب و بیداری اسلامی به آسیای میانه که هفتاد سال سلطه‌ی کمونیزم را تحمل می‌کرد و همچنان به کشورهای پاکستان، بنگله دیش، هندوستان، فیلیپین و حتی مالیزیا و اندونیزیا رسید و سر از قفقاز نیز بر آورد.

    انقلاب اسلامی افغانستان نتیجه‌ی مثمری داد و در پایان پر افتخار خویش، صرف نظر از ویرانی های داخلی و جنگ های درون گروهی مجاهدین، آسیای میانه و اروپای شرقی را از زنجیر کمونیزم آزاد ساخت، اتحاد شوروی پاشید، دیوار برلین شکست و ناامیدان قرن بیستم را در پایان آن امیدوار به آزادی نمود.

کشور های جدید اسلامی در آسیای میانه و قفقاز به وجود آمد و مردم بار دیگر به آغوش مساجد و عقاید اسلامی بازگشتند و فرهنگ عزیز و از دست رفته ی شانرا دوباره احیاء کردند.

۲- انقلاب اسلامی ایران و موج بیداری در خاورمیانه و شمال افریقا:

ایران که قبل از انقلاب ژاندارم امریکا در منطقه بود، با پیروزی انقلاب طلیعه‌ای شد برای بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال افریقا و نعمتی برای آزادیخواهان مسلمان و تشنه‌ی بازگشت به اسلام در عراق، سوریه، عربستان، مصر، تونس و

    محور بیداری اسلامی در این منطقه‌ی مهم فلسطین اشغالی و لبنان بود. امام خمینی مبارزه مردم فلسطین برای آزادی سرزمین مقدس شانرا ازشکل عربی به جامعیت اسلامی در آورد و مسأله‌ی فلسطین را از اهم مسایل جمهوری اسلامی قلمداد کرد. روز جهانی قدس را پایه گذاری نمود، اسرائیل را غده‌ی سرطانی خواند و الهام بخش انتفاضه های پیاپی در منطقه شد. آزادی جنوب لبنان و نوار غزه از اشغال اسرائیل و موج بیداری اسلامی در منطقه و بهار عربی(که با توطئه های محور امریکا، صهیونیزم، وهابیت به خزان عرب تبدبل شد) از پیامد های همان الهامات مقدس و صدور انقلاب بود که به دنباله‌ی پیروزی جمهوری اسلامی ایران باید دسته بندی شود.

   امام خمینی باری فرمودند: “باید برای آزادی قدس از مسلسل های متکی بر ایمان و قدرت اسلام استفاده کرد و بازی های سیاسی را که از آن بوی سازشکاری و راضی نگهداشتن ابر قدرت ها به مشام می رسد کنار گذاشت.” (۱۰)

۳- انقلاب اسلامی ایران و تأثیرات وسیع جهانی آن:

آشکار است که پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی ایران تأثیرات بسزایی در بیداری تمام مردم جهان برای مبارزه با نظام سلطه‌ی جهانی از بوسنی گرفته تا هند و چین و از کشورهای افریقایی گرفته تا قاره‌ی امریکا داشته است. یک نمونه‌ی آن مقاومت غیورانه ی مردم امریکای لاتین در برابر نظام سلطه است و نمونه ی دیگر آن جنبش ۹۹ درصدی ضد سرمایه داری و شعار تسخیر وال‌استریت در امریکا بوده که از حوصله‌ی این مقال خارج است.

(سیدعلی موسوی چکاوک)

منابع و مآخذ:

۱- ورسجی، محمد ابراهیم، جهاد افغانستان و جنگ سرد قدرتهای بزرگ، جلد اول، پیشاور، ۱۳۸۱

۲- محسنی، آیت الله محمد آصف، تصویر حکومت اسلامی در افغانستان، پیشاور، ۱۴۱۱

۳- دورانت، ویلیام جیمز، مشرق زمین گاهواره‌ی تمدن، ترجمه ی احمد آرام، جلد اول، چاپ سیزدهم، تهران، ۱۳۸۷

۴- قرضاوی، یوسف، بیداری اسلامی بین جمود و افراط گرایی، کابل، ۱۳۸۴

۵- نامه‌ی تاریخی امام خمینی به میخایل گوربا چوف رهبر اتحاد جماهیر شوروی

۶ و ۷ –  هانتینگتون، ساموئل، نظریه برخورد تمدن ها، تهران، ۱۳۸۲

۸ و ۹ –  مصاحبه‌ی سردبیر نشریه نیوپرسپکتیوز کوارترلی با فوکویاما و برژنسکی شماره زمستان ۱۹۹۵ و بهار ۱۹۹۳

۱۰ – برای معلومات بیشتر رجوع به کتاب “نوشته‌ی کوچک، دغدغه‌ی بزرگ” از نگارنده، مقاله‌ی ” بیت المقدس اولین قبله، دومین مسجد”  کابل، ۱۳۸۸

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا