اجتماعیبرگزیده هاسیاست

دست و پای بصیره را شکستند و بر پیشانی هلال میخ کوبیدند

پیرزنی کهن‌سال را می‌بینم که داغ دختر و نواسه‌های زیبا و معصومش را یدک می‌کشد. آه و ناله خانۀ عبدالستار را فرا گرفته است؛ کارمند سادۀ وزارت حمل‌ونقل که پری‌شب از همسرش خواست تا لحافی روی دیانا، هلال و جلال بیاندازد که مبادا سردشان شود.

«مادرجان مواظب خود باش!» آخرین پیام بصیره، مادر دیانا به مادرش بود.

مردان ناشناس روز گذشته وارد خانۀ عبدالستار شدند و همسر و سه فرزند قدونیم‌قدش را با تیشه کشتند. دست‌ها‌وپاهای بصیره را شکستند و میخی بر پیشانی هلال کوبیدند که حتی وقتی کفن جسد هلال را کنار زدم، خون از شیار میخ هم‌چنان جاری بود.

امشب حوزۀ هفتم شهر کابل و تمام آنانی که این خبر به گوش‌شان رسید، به یاد کودکان معصوم و مادر جوان 26 سالۀ‌شان گریستند.

خواهر بصیره نمی‌تواند صحبت کند. شوکه شده است و بغض گلویش را رها نمی‌کند. صبر کردم و پس از ساعتی انتظار گفت، آخرین بار چاشت همان روز با خواهرزاده‌هایش صحبت کرده است.

هلال 10 ‌ساله و جلال 8 ‌ساله هر کدام شاگرد صنف سوم و دوم مکتب بودند. هر دو برادر که از استعداد خاصی برخوردار بودند، آرزو داشتند خلبان شوند. دیانای چهار ساله اما با خیال کودکانه‌اش فقط آرزو داشت به مکتب برود، اول نمره شود و این‌طور مادرش را خوش‌حال کند.

یکی از نزدیکان این خانواده می‌گوید، در اثر مقاومت مادر خانواده، افراد ناشناس دست‌هاوپاهای وی را شکسته‌اند. به گفتۀ او، بصیره تا آمدن شوهرش زنده بود، اما در راه شفاخانه جان داد.

پولیس کابل از آغاز بررسی‌ها در این مورد خبر می‌دهد. نصرت رحیمی به تماس‌های پی‌هم ما پاسخ نداد، اما در صفحۀ فیس‌بوکش از آغاز بررسی‌ها استاتوس گذاشت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا