بیماری، بحران و رسالهنویسی؛ از طاعون سیاه در قرون وسطی تا کرونا

در اپریل 1348 وقتی طاعون پشت دروازههای کاتالونیا رسید، «یاکمه دِ اگرامانت»، حکیم شهر، برای رسیدگی به «شک و نگرانیها»ی اطرافیانش قلم و کاغذ به دست گرفت. دِ اگرامانت در رسالهای که به زبان کاتالان برای مقامات غیرنظامی زادگاهش «لریدا» نوشت، مجموعهای از اقدامات پیشگیرانه را که هرکسی قادر به انجام آن بود، توصیه کرد. او نوشت که هوا امکان دارد به علت گناه نجس شده باشد و بنابراین اعتراف باید اولویت اول مردم باشد. پنجرهها باید بسته نگهداشته شود، آتش به وسیله روغن درخت عرعر افروخته و کف خانهها سرکه پاشیده شود؛ آدم باید خیلی کم غذا بخورد و بنوشد و آنهم تا حد ممکن ترش باشد. دِ اگرامانت توصیه کرد که از خوردن ماهیهایی که پوست لزجی و چسبناک دارند، مانند مارماهی و «ماهیهای چپاولگر» مانند دلفین و همچنین مرغابی و خوکهای شیرخوار پرهیز شود؛ حجامت تا حدی میتواند موثر باشد؛ از سکس (آمیزش جنسی) و حمام باید اجتناب شود، زیرا این دو کار منافذ فرد را باز میکند و اجازه میدهد هوای مضر وارد بدن شود. او نوشت که ترس و «تخیلات ترسآور» فقط مشکلات را بدتر میکند.
نامهی سال 1348 یاکمه دِ اگرامانت، نخستین رساله دربارهی طاعون بود که مرور آن یکجا با رسالههایی که بعدا نوشته شدند میتواند آموزنده باشد. پیش از آنکه طاعون از آسیای میانه به اروپا و خاورمیانه برسد، خبر شیوع و پیشروی آنرا قاصدان رسانده بودند. حاکم و رعیت هردو یکسان میدانستند که فاجعهای در راه است. آنها میخواستند بدانند که چگونه آماده شوند و چطور آنچه را که از نظرشان یک اختلال عمیق در زندگی روزمرهیشان بود، تحمل کنند. دِ اگرامانت نوشت «تجربه به ما نشان میدهد که وقتی خانهای آتش میگیرد، همهی مردم محله میترسند.» هدف رسالهنویسانی چون دِ اگرامانت آرامکردن مردم -مردم با سواد اندک، تا توصیهها را با بیسوادان شریک کنند- از طریق دادن حس کنترل به آنها بود؛ اینکه مردم حس کنند بر یک مشکل جمعی که در واقع اختیار آن دست هیچکسی نبود، کنترل دارند.
دِ اگرامانت رسالهی خود را بدون برخورداری از امکان نظارت و مشاهدهی مستقیم بیماری نوشت. او در نوشتن به آنچه که با فروتنی آنرا «علم اندک»ِ حاصل از مطالعهی آفتهای ثبتشده در «کتاب مقدس» و متون بقراط میخواند، تکیه کرد. در رسالههایی که بعدا دربارهی طاعون، در میانهی همهگیری آن نوشته شد، سعی بر این شد تا شرح کاملی از این بیماری که با هرچه پزشکان قبلا دیده و دربارهی آن خوانده بودند متفاوت بود، ارائه گردد. محققان معاصر هنوز دربارهی میزان مرگومیر طاعون 1348 (که باعث مرگ 30 تا 60 درصد جمعیت آنزمان شد) و عامل آن (اکثر مورخان موافقند که باکتری «یرسینیا پستیس» عامل طاعون بوده) بحث میکنند. چنانکه مورخ «مونیکا گرین» با اشاره به بحثهای جاری و مسائل ناشناختهی بسیار در مورد طاعون، خاطرنشان میکند: «حتا وسعت جغرافیایی کامل آن هنوز مشخص نشده است.»
با اینحال همه موافقند که طاعون سیاه، با کشتن دهها میلیون نفر طی چند سال، با هرگونه بیماری همهگیری که قبلا جهان به خود دیده بود، تفاوت داشت. نویسندگان قرون وسطایی در آثار خود این تفاوت را برجسته کردهاند. گای دِ چولیاک، پزشک دربار «پاپ کلمنت ششم» در «اوینیون»ِ فرانسه آنرا بیسابقه (امری نادیده و ناشنیده) خواند. دِ چولیاک با اشاره به آفات قبلی که توسط مورخان ثبتشده بود، نوشت که هیچکدام «از [اپیدمیها] نتوانسته بودند از یک منطقه فراتر بروند. اما این [اشاره به طاعون سیاه] کل جهان را در نوردیده. آنها [اپیدمیهای قبلی] به نوعی قابل درمان بودند، اما این یکی به هیچ وجه.» سایر نویسندگان آنرا «مرگومیر بزرگ» یا «آفت جهانی» نامیدند. (واژه «مرگ سیاه» [طاعون یا مشخصا طاعون سیاه] مانند خود کلمه «قرون وسطایی» نوآوری بعدی و از ابداعات یک مورخ سراسیمه در قرن هفدهم است.)
در ماه مِی سال 1348، یک هفته پس از اینکه دِ اگرامانت نامهی خود را به حاکمان لریدا ارسال کرد، شورای حکومتی شهر «پیستویا» در ناحیه «توسکانی» مجموعهای از فرمانها را به هدف مهار این بیماری صادر کرد. بر سفر و گشتوگذار ممنوعیت وضع شد و حملونقل کالا نیز محدود شد. صنایع آلودهکننده مانند قصابیها و دباغی یا بسته یا کاملا محدود شدند. تجمعات مردمی مانند تشییع جنازه و گردهماییها ممنوع شدند. با اینحال افرادِ صاحب مقام و درجه مانند شوالیهها، وکلا، قاضیها و پزشکان از این قاعده مستثنا بودند. وارثان آنها میتوانستند «به هر روشی که میخواهند از رفتگان خود در مراسم خاکسپاریشان تجلیل کنند.»
حدود 670 سال بعد، پیستویا بار دیگر یکی از مراکز شیوع یک بیماری همهگیر در توسکانی است. این شهر همانند بقیه مناطق ایتالیا در قرنطینه قرار دارد. تشییع جنازه و سایر مراسمهای دینی-مذهبی بار دیگر ممنوع شده است. روزنامه La Nazione چاپ «فلورانس» گزارش میدهد که مردم مراسمهای خود را در فیسبوک و یوتیوب برگزار میکنند و برای تماس با یکدیگر در شرایط قرنطینه، به ابزار تماس تصویری «زوم» رو آوردهاند. در قرن چهاردهم و در نبود چنین نبوغ تکنولوژیکی، «فاصلهگیری اجتماعی» ناشی از ترس شخصی و مقررات جمعی، پیوندهای معمول یک جامعه به هم پیوسته را به هم زد. در اوینیونِ فرانسه، گای دو چولیاک از اینکه روابط خانوادگی در مواجهه جامعه با طاعون آسیب دیده بود، ابراز تأسف کرد و نوشت: «نه پدر جویای احوال فرزند میشود و نه فرزندان به پدران خود سر میزنند. کار خیریه به فنا رفته و امید دفن شده است.»
دانشمندان قرون وسطایی تصور میکردند که طاعون علل همگانی (اتفاقات ناگوار اخترشناسانه) و خاص (هوای فاسد و ناهماهنگی خونی) دارد. طب یونانی معتقد بود که نمیتوان ستارگان را کنترل کرد، اما میتوان آنچه را که این طب «شش چیز غیرطبیعی» نامیده بود، کنترل کرد. این «چیزها»، قابلتغییر و قابل کنترل بودند؛ مانند فعالیت جسمانی و همچنین احساساتی که تصور میشد بر سلامتی انسان تأثیر میگذارند. هم در طب اسلامی و هم در طب مسیحی، نویسندگان هشدار دادند که از سکس و حمام پرهیز، و غذاهای ترش میل و بویهای قوی استشمام شود. «فاکولته پزشکی پاریس» در گزارشی در سال 1348 هشدار داد که افراد مشخصی مستعد ابتلا به این بیماری هستند: آنهایی که «با شوخیهای شیطانی سروکار دارند»، «آنهایی که با فعالیت فیزیکی شدید، سکس در حد افراط و حمام بیش از حد سبک زندگی بدی دارند»، آنهایی که «دائم نگرانند» و «افراد فربه با چهرهی سرخ». دانشمندان معتقد بودند که تغییر سبک زندگی احتمال زندهماندن فرد را تقویت میکند. برخی دیگر سعی کردند پیشنهادهایی برای مراقبت از بیماران مبتلا به طاعون ارائه دهند. نسخهی د چولیاک ترکیبی از پماد انجیر، پیاز، مسکه و خمیر تخمیرشده بود که روی «خیارک»ها مالیده شود. علامه ابن الوردی نوشت که پزشکان حلب (سوریه) بر بدن بیماران خود خاک رس ارمنی میمالند.
بیشتر این توصیهها برای خانوادهها بود و کاربرد خانگی داشت. بسیاری از رسالههای اولیه دربارهی طاعون به جای لاتین به زبانهای بومی و محلی نوشته شدند تا به قول دِ اگرامانت «برای مردم مفید باشند نه مطالعهی حکیم.» پس از بازگشت طاعون در بین سالهای 1360 و 1361، رسالهخوانان و مخاطبان مشاوره دربارهی طاعون افزایش یافتند. کتاب «De epidemia» از «جان اف بورگوندی» که پرفروشترین کتاب منتشرشده به چندین زبان پس از سال 1361 است، خوانندگان را به مصرف مکملهای رژیمی مانند «یک دوز تریاق به اندازه لوبیا» و بوهای معطر و خوشایند را در هوای سرد استشمام کنند. در این کتاب خرید عطرها براساس توانایی مالی افراد دستهبندی شده است: «اگر غنی هستید، عنبر، مشک، رزماری و موارد مشابه؛ اگر فقیر هستید، زدوار، میخک، جوزهندی و چیزهای مشابه.» در مواردی برای افراد مبتلا به طاعون اجازه داده میشد که تقلب کنند؛ در رسالهها توصیه شده بود که بیمار بهجای شراب باید سرکه را در آب بنوشد اما «گاهی اوقات، برای روحیهدادن به او، شراب سفید با آب فراوان داده شود.»
چنین دستورالعملها راهی را برای نجاتدادن جامعه از تجربهی انزجارآورِ آسیبپذیری جمعی فراهم میکرد. ما در هفتههای گذشته شاهد تلاشهای مشابهی در جهان کنونی و از طریق رسانههای اجتماعی بودهایم. رسانههای اجتماعی قرن بیستویکم حس رسالههای قرون وسطایی دربارهی طاعون را به انسان میبخشد با این تفاوت که اکنون این رسالهها لحظه به لحظه روزآمد میشوند. تأکید بر ماندن در خانه برای «صافکردن منحنی» تلاش صمیمانهی انسانها برای اصلاح رفتارهای فردی و وفقدادن آن با الزامات خوبی و خوشی جمعی را نشان میدهد. با اینحال این تلاشها در رفع حس ناتوانی از وجود ما کم میآورند و نمیتوانند نگرانی اصلی جوانان و افراد فاقد علامت کرونا را که خطر آلودهکردن افراد آسیبپذیرِ اطراف خود را حمل میکنند، برطرف کنند. دانشگاه هاروارد، جایی که من تدریس میکنم، کلاسها را تعطیل و دانشجویان را از خوابگاهها بیرون کرده است. (رسیدن طاعون به آکسفورد قرون وسطایی نیز دانشمندان را به حومههای شهر پراکنده کرد). دانشجویانم در آخرین جلسه حضوریمان نگران این بودند که مبادا ناخودآگاه کووید 19 را به خانه و به والدین و پدرکلان و مادرکلان خود منتقل کنند. من چیزی نداشتم که برای اطمینان به آنها پیشکش کنم. از اینرو ما برای آرامکردن اضطراب خود به جستوجوی کالاهای روزمره پناه میبریم. ما سعی میکنیم برنج کافی در خانه داشته باشیم، مواد تمیزکننده و ضدعفونی در دسترس باشد و کاغذ توالت کم نیاوریم.
اکنون که دارم این مقاله را مینویسم، تبلیغات انترنتی ماسک، مرا محاصره کرده است؛ دقیقا تبلیغات همان چیزی که دولت ما [برای جلوگیری از کمبود آن برای کادر پزشکی] از ما التماس میکند که نخریم. قبل از انتشار همهگیری کرونا در ایالات متحده، ایمیلی که گفته میشود توسط یک محقق برجسته ویروس کرونا نوشته شده است، بهطور گسترده در فیسبوک دستبهدست شد. در این ایمیل توصیههای معمول مانند شستن دستها، جلوگیری از پخششدن ترشحات دهان با دستمال هنگام عطسه و غیره ارائه شده بود، اما آنچه تازگی داشت این بود که «زینک» برای جلوگیری از آلودهشدن به ویروس کرونا توصیه شده بود. مردم ناگهان به سمت تابلیتهای زینک بهعنوان پادزهر این بیماری هجوم بردند و ماسک، مایع ضدعفونیکننده دستها، کهربا و زدوار تبدیل شدند به سپر دفاعی در برابر کرونا.
با اینحال، مهم است یادآوری کنیم که ایمانداشتن به موثریت اقداماتمان به معنای دفع ناامیدی نیز میباشد. وقتی کووید 19 بر جهان سایه افکنده، پزشکان، پرستاران و بیماران قرنطینه ویدیوهای رقص خود را برای بالابردن روحیه مردم نشر میکنند. درحالیکه کرونا دنیاگیر شده است، مردم ایتالیا برای آوارخواندن به بالکنهای خود میروند. دِ اگرامانت نوشته: «در چنین مواقعی، نشاط و شادمانی بیشترین سود را به همراه دارد.»
دِ اگرامانت چندی پس از نوشتن نامهی خود گرفتار طاعون شد و مُرد. ابنالوردی در سال 1349 در حلب تسلیم طاعون شد. گای د چولیاک در سال 1348 در اوینیون طاعون گرفت. او برای شش هفته دچار تب بود و خیارکی که در کشالهی رانش ظاهر شده بود، متورم شد. چولیاک در نهایت شفا یافت و تجربهی مبتلاشدن به طاعون را در فصلی از کتاب خود تحت عنوان «خلاصهی دانش» به تصویر کشید. او این کتاب را نوشت چون به قول خودش «هرکسی نمیتوانند هر کتابی را که بخواهد داشته باشد، و اگر هم بتواند، خواندن آن خستهکننده خواهد بود و حفظ آن در ذهن، در توان مخلوق نیست.» این کتاب بارها نشر، ترجمه و تکثیر شد و تا قرنها بهعنوان منبع کاربرد داشت.
نسخه انگلیسی قرن پانزده این کتاب شامل یکی از اولین موارد استفاده از کلمه (crisis) در زبان انگلیسی است. در ادبیات «انگلیسی میانه» از اصطلاح (crisis) برای اشاره به مرحلهی تعیینکننده یک بیماری استفاده میشد؛ مرحلهای که در آن یک فرد یا بهبود مییابد یه میمیرد. ریشهی این واژه به واژه یونانی (κρῐ́σῐς) که با واژه انگلیسی (critic) و (critique) نیز مرتبط است برمیگردد. واژه یونانی κρῐ́σῐς بیانکنندهی جدایی، اختلاف، تصمیم و قضاوت است. بحران یا (crisis) لحظهی تصمیمگیری است، جایی که در آن رنج فردی و رنجهای جمعی با هم روبهرو میشوند.
به این ترتیب واژه طاعون و بحران دستبهدست هم وارد ذهن انگلیسیزبانها شدند. تاریخ، چه قرون وسطایی و چه معاصر، این ارتباط را بازتاب میدهد. مورخان رهبانی این آفت را بهعنوان یکی از جنبههای یک فاجعه کلی در دهه 1340 به ثبت رساندهاند؛ فاجعهای که مقدمهی آن زلزله و زمستانی بهصورت غیرمنتظره گرم بود و وقتی از راه رسید، جنگ و قحطی را نیز به همراه آورد. یک روایت کهن میگوید که مرگ سیاه آغاز یک «بحران بزرگتر در قرن چهاردهم» بود؛ این بیماری همهگیر نظم فئودالی اروپا را به هم ریخت و سرانجام مدرنیته از شفاخانهی طاعونیها پدید آمد.
ویروس کرونا نیز ممکن است مانند طاعون سیاه، بهعنوان خط تقسیم تاریخی و پاکنشدنی و همچنین نشانهای از یک بحران کلانتر در تاریخ ثبت شود. فاکولته پزشکی پاریس در بولتن سال 1348 خود آورده است که «زمستان آنقدر که باید، سرد نبود.» نویسندگان این بولتن سردنبودن زمستان را به «نگاه خصمانه»ی مریخ به مشتری نسبت داده بودند. ما میدانیم که زمستانهای گرم ما محصول پیشبینیهای ناخوشایند نجومی نه، بلکه نتیجهی دو قرن استخراج و مصرف سوختهای فسیلی است. تغییرات اقلیمی احتمالا بیماریهای دنیاگیر بیشتری را به همراه خواهد آورد. دنیاگیری ویروس کرونا از هماکنون اقتصاد جهانی را در آستانهی فروپاشی قرار داده و همچنان که به پیش میتازد، مردم بیشتری را به کام رنج و مرگ میفرستد. فقرا و گروههای آسیبپذیر بیشتر از دیگران متحمل رنج خواهند شد، همانطور که از قبل در مواجهه با بلایایی که بهطور معمول توجه عموم را به خود جلب نمیکند، رنج کشیدهاند و میکشند.
دلیلی نداریم که باور کنیم دولتهای ما آمادهی رسیدگی به پیامدهای اجتماعی این بلایا هستند. در حقیقت، ما با خطر تکرار بدترین اشتباهات خود در گذشته روبهرو هستیم. «هانا مارکوس»، مورخ علم اخیرا در مقالهی خود در نیویورک تایمز خاطرنشان کرده است که «بیگانگان، روسپیان، یهودیان و فقرا مقصر شیوع طاعون سیاه شناخته شدند.» برخی پزشکان، روحانیان و حاکمان قرون وسطایی چنین نفرتپراکنیها و خرافات را رد کردند، اما کم نبودند کسانی که آنرا تقویت و ترویج کردند. خود دِ اگرامانت هشدار داد که کسانی چاهها را زهری کردهاند. «گیوم دو ماشو»، شاعر فرانسوی «یهودای شرمآور» را مورد حمله قرار داد و از کشتار یهودیان و یهودستیزی که در سراسر اروپا اتفاق افتاد، استقبال کرد. این خشونتها و انتقامجوییها پیرو نشانههای آنچه که مورخ «رابرت مور» آنرا برچسب «جامعه آزارگر» زده، بودند. درحالیکه اروپا را در عصر طاعون اقلیتستیزی فراگرفته بود، شواهدی مبنی بر مواجههی این چنینی با اقلیتهای مذهبی در جهان اسلام که به اندازه اروپا طاعونزده بود، وجود ندارد. اما امروز، دولت امریکا با فرصتطلبی سیاسی به وسیله نژادپرستی و چینستیزی به مقابله با ویروس کرونا برآمده است. درحالیکه بیشتر ملتها پشت دیوارهای مرزی خود پناه میبرند، سقوط مشترک ما به کام اقتدارگرایی، ناسیونالیسم و خشونت ناشی از بیگانههراسی ممکن است تسریع یابد.
رسالههای قرون وسطایی دربارهی طاعون نه به هدف ترغیب دوری و از هم گریزی، بلکه در خدمت آنچه که دِ اگرامانت آنرا «منافع مشترک و عمومی» خواند، بودند؛ توصیههایی برای امور و عادتهای شخصی افراد به هدف کاهش سرعت گسترش طاعون یا کاهش اثرات آن.
نسخههایی که در این رسالهها پیچیده شد، محدودیتهای اقدام فردی در مبارزه با مشکل مشترکی همچون طاعون بهعنوان یک بیماری همهگیر را آشکار میکند. بنابراین، حالا که شهرها در قرنطین و خودمان در خانههایمان قفل شدهایم، باید از هر طریقی که امکان دارد از خود و همدیگر بپرسیم که وقتی از کرونا خلاص شدیم، چه نوع آیندهای را میتوانیم در کنار هم شکل دهیم.
منبع: نیویورک ریویو
مترجم: جلیل پژواک