به قدرت رسیدن طالبان برای همسایه ها بیش از امریکا خطرناک است
رییسجمهور جو بایدن تصمیم گرفته است تا نیروهای امریکایی را در ۱۱ سپتمبر سال روان میلادی از افغانستان بیرون کند و تا اکنون، متحدان امریکا نیز تصمیم دارند که نظامیان خود را همزمان با نیروهای امریکایی از افغانستان بیرون کنند.
برای حفظ و ادامهی حیات دستگاه کنونی دولت ضعیف کابل و ایستادگی در برابر تهدید طالبان، احتمال دارد که حمایتهای مالی از این نظام ادامه پیدا کند؛ اما به نظر میرسد که نتیجه [حروج نیروهای امریکایی] خیلی خوشآیند نیست؛ پیامد چشمگیر منفی در پیخواهد داشت: یک یا دو سال بعد از خروج نیروهای امریکایی و متحدانش از این کشور، ادارهی ضعیف کابل توسط طالبان سقوط داده خواهد شد؛ اما برگشت طالبان بر قدرت در کابل، چه تاثیری روی این کشور خواهد گذاشت؟
همهی این بحثها به طالبان مرتبط است؛ اگر طالبان، آنچه را که در توافقنامه با ادارهی دونالد ترامپ امضا کرده اند، عملی کنند؛ رابطهی خود را با القاعده قطع کنند، برگشت شان به قدرت از نظر امریکاییها و غربیها خیلی ناخوشآیند نیست؛ اما قدرتگرفتن طالبان، روی اقلیتهای جنسیتی مانند زنان افغانستان تاثیر دارد.
رهبری ارشد طالبان باید درک کرده باشد که به دلیل حمایت شان از القاعده و حملهی ۱۱ سپتمبر از جغرافیای افغانستان بود که پای نیروهای امریکایی را به این کشور کشید. طالبان دوباره به چنین رویکردی مبادرت نمیورزند؛ اگر طالبان حاضر به ایجاد یک نظام طبق رویکردهای کنونی باشند، با القاعده و گروهایی مانند آن رابطهی خود را قطع کنند، در چنین وضعیتی، امریکا دوست ندارد که دوباره به افغانستان نیرو بفرستد؛ اما شرط این است که در نظام ایجاده شده، طالبان باید با جهان بیرون و جامعهی بینالمللی همکاری داشته باشند.
این اما خیلی متفکرانه است؛ طالبان از گروهای استند که امریکا و سایر طرفها، همزیستی با آنها به راحتی تصور نمیکنند. اگر طالبان دوباره به ضربوشتم و تهدید شهروندان دست ببرند، کشورهای دیگر مانند ایالات متحدهی امریکا، در رابطه به این پالیسی طالبان، نگرانی جدی دارند. این رویکرد، افکار عمومی را در غرب و سایر جهان در برابر امریکا و کسانی که با طالبان توافق کردند بر میانگیزاند؛ زیرا آنها تعهد کرده بودند که طالبان توافق کرده اند رویکردهای –سنتی گذشتهی خودرا اصلاح کرده و عملگرایی بهتر یا مدرن نسبت به گذشته خواهند داشت.
به عبارت دیگر؛ اگر طالبان تکروی کنند، امریکا و سایر متحدانش نیز رویکرد مشابه را در برابر طالبان پیش خواهند گرفت و چشمهای خود را [از توافق موجود] خواهند پوشاند و روی انتقادهای پالیسی داخلی خود تمرکز خواهد کرد.
حقیقت اما این است؛ با وجود تعهد طالبان برای قطع رابطه با القاعده، [این گروه] هنوز با این شبکه رابطه دارند. این احتمال به صورت خیلی ظریف وجود دارد؛ در صورتی طالبان به قدرت برسند، بدون القاعده ادامه نخواهند یافت؛ برای القاعده زمینه حضور را در افغانستان فراهم میکنند و یک بار دیگر حملهی شبیه ۱۱ سپتمبر اتفاق خواهد افتاد. هر آنچه اتفا میافتد، امریکا مسئول آن است و این خیلی ملموس است. همانگونه که در نظام طالبان این قابل پیشبینی است؛ طالبان برای واردشدن در نظام دموکراتیک که پس از حملهی ۱۱ سپتمبر به حمایت جورج دبلیو بوش ایجاد شد، اشتراک میکنند. با این حال، نکتهی قابل مکثی وجود دارد؛ رویکرد آنها در رابطه به حملات شان هیچگاه تغییر نکرده، نظر شان چیست؟ امریکا میتواند تضمین کند؟
نیاز نیست کارهای خارقالعا ده انجام دهید، دلایلی متفاوت بر آن وجود دارد.
یک: امریکا مدافع هوایی خود را پس از حملهی ۱۱ سپتمبر افزایش داده است؛ برای القاعده خیلی دشوار خواهد بود تا دوباره حملاتی مانند ۲۰۰۱ که بر کاخهای دوقلوی امریکا انجام داد را، دوباره راهاندازی کند. (چیزی که امریکا پیش از حادثه ۱۱ سپتمبر نداشت) داشتن پناهگاه امن برای القاعده در داخل افغانستان که حملات و بمبگذاریها را سازماندهی کند، خیلی مهم نیست. این کار میتواند در داخل امریکا و سایر کشورهای غربی و از راههای مختلف سازماندهی شود.
دوم: با این که اسامه بن لادن و القاعده پیش از حملهی ۱۱ سپتمبر، حملات خویش را بر دشمن دور – امریکا- متمرکز کرده بود؛ اما رفتهرفته، اکنون القاعده و گروهای مرتبط با این شبکه، با دشمن نزدیک خود در کشورهای اسلامی روی گروههای جهادیای مانند داعش، بیشتر تمرکز میکنند.
حضور دوبارهی القاعده در افغانستان بدون حضور نیروهای غربی، به معنای این است که با دشمن نزدیک خود مانند داعش که با شاخههای القاعده در سایر کشورهای درگیر استند، درگیر میشوند.
سوم: اگر طالبان در نظام شان از القاعده میزبانی کنند، بدون شک سایر گروهای جهادی -که در کشورهای همسایه و منطقه مانند آسیای میانه، سینکیانگ، ایران و احتمالا شمالغرب پاکستان، اهدافی را تعین کرده اند- نیز در این کشور حضور خواهند یافت.
پیش از حملهی ۱۱ سپتمبر، رژیم طالبان نه تنها به القاعده که به جنبش اسلامی اوزبیکستان که حملات زیادی را بر کشورهای آسیای میانه در «درهی فرغانه» در سالهای ۱۹۹۹ – ۲۰۰ از دورن افغانستان راهاندازی کرده بود، پناه داده بود. با حضور نهچندان طولانی نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان، تهدید حملات از این کشور به آسیای میانه که متحدانی اصلی مسکو استند، کاهش داشته است. زمانی که امریکاییها درافغانستان حضور داشتند، روسیه، چین و ایران توانایی این را داشتند که تا گذرگاههای مرزی خود را به صورت مقام زیر نظر داشتند باشند و با گروهای جهادی که منافع شان را تهدید میکرد، وارد جنگ شوند؛ اما اکنون که نیروهای امریکایی و ناتو در آستانهی بیرونشدن از افغانستان استند، این فرصت را نخواهند داشت.
چهارم: پاکستان از طالبان حمایت میکند؛ زیرا افغانستان یک خط فرضی -گذرگاه مشترک طولانی- با پاکستان دارد. بنا بر این، پاکستان از گروهای اسلامگرای افغانستانی که ادعا میکنند پشتونهای ساحهی مرزی پاکستان-افغانستان هستند، حمایت میکند و دلیل آن خیلی روشن است؛ به باور پاکستان، این گروهها حداقل نمیتوانند متحد دشمن سنتی اش –هند- باشند.
در حقیقت هند با رابطهی دوستانهای که با دولت افغانستان -که به حمایت امریکا ایستاده است دارد-، با ایجاد فشار مبنی بر این که پاکستان از طالبان حمایت میکند، نقش پاکستان را ضعیف کرده است؛ اما اگر طالبان یک بار دیگر به قدرت برسند، خود را به پاکستان کمتر مطلق میدانند و فضای این رابطه تغییر خواهد کرد. اگر چنین شود، جای حیرت نیست؛ پاکستان در نظام طالبانی از گروههای مخالف طالبان به ویژه داعش حمایت کند، به این دلیل که حکومت نوظهور با پاکستان رابطهی نزدیک ندارد و در این فرصت، افغانستان یک بار دیکر به منجلاب جنگی داخلی گرفتار خواهد شد.
برگشت طالبان به قدرت برای امریکا خیلی مفید نخواهد بود، به خصوص اگر طالبان از القاعده حمایت کنند؛ اما برگشت طالبان به قدرت نسبت به امریکا، برای روسیه، چین، ایران و حتا پاکستان خطرناکتر است. خروج نیروهای امریکایی به این معنا است که کشورهای همسایه و روسیه باید آمادهی مبارزه با تهدید دوبارهی قدرتگرفتن طالبان باشند؛ زیرا عواقب این روند به نفع هیچ کسی نخواهد بود. البته این روشن است که برخی یا همهی این کشورها، تعهد همکاری با واشنگتن داشته اند؛ حالا ممکن در لفظ بوده باشد یا عملی شده باشد؛ اما قدرتگرفتن دوبارهی یک گروه تندرو، بدون شک که تهدیدی برا ی منافع این کشورها است.
یادداشت: مارک کارتز؛ استاد حکومتداری سیاست در دانشگاه (George Mason University Schar School of Policy and Government و یکی از اعضای اتلانتیک کانسل است.
منبع: دنشنال اینترست
مترجم: ابوبر صدیق