آخرین روزهای اسامه بن لادن چگونه سپری شد
در هفتههای اول سال ۲۰۱۱ اسامه بن لادن نگران بود. او پنج سال خودش، همسران، فرزندان و نواسههایش را در حویلیای در ایبتآباد پاکستان مخفی کرده بود اما حالا بهنظر میرسید طرح به دقت ریختهشدهی مخفیشدنش از هم میپاشد. محافظان بن لادن از قدیم دو برادر عضو القاعده با رگ و ریشهی خانوادگی در همان حوالی بودند. دو برادر تمام کارهای بن لادن را انجام میدادند، از خرید در بازارهای محلی تا انتقال تذکاریههای طولانی او به سایر رهبران القاعده.
اما محافظان بن لادن از فرار از خطراتی که محافظت و خدمت به تحت تعقیبترین مرد جهان با خود همراه آورد خسته شده بودند. بن لادن برای یکی از همسران خود اعتراف کرده بود که برادران «خسته شدهاند» و قصد ترک دارند. اوضاع به حدی خراب شد که بن لادن در ۱۵ جنوری نامهای رسمی به هردو برادر نوشت ــ بهرغم این واقعیت که همه یکجا زندگی میکردند ــ و اذعان نمود که درک میکند آنها چقدر از دستش عصبانی هستند. او در آن نامه از دو برادر تقاضا کرد که تا پیداشدن محافظ و مخفیگاه جدید به او مهلت بدهند (حویلی به نام یکی از برادران ثبت است). بن لادن کتبا با دو برادر توافق کرد که تا اواسط جولای از یکدیگر جدا شوند.
با اینحال بن لادن هرگز مخفیگاه جدید پیدا نکرد. او به همراه پسرش خالد، دو محافظش و همسران یکی از آنها در حمله نیروهای امریکایی به مخفیگاه وی در ۲ می ۲۰۱۱ کشته شدند. این عملیات نهتنها جهان را از شر یک مغز متفکر تروریستی خلاص کرد، بلکه در نتیجهی آن حدود ۴۷۰ هزار فایل کامپیوتری که روی ۱۰ هارد دیسک، پنج کامپیوتر و حدود صد یواسبی فلش درایو و دیسک ذخیره شده بود بهدست آمد.
برای شناختن مردی که حملات ۱۱ سپتامبر به نیویورک و واشنگتن را کارگردانی و مسیر سیاست خارجی دو دهه بعد امریکا را تعیین کرد، منبعی بهتر از این اسناد که شامل هزاران صفحه از نامههای محرمانه و تذکاریههای سری وی است، وجود ندارد. این اسناد از پایان سال ۲۰۱۷ به این سو بهصورت کامل در وبسایت اداره ادارهکننده اطلاعات ملی در دسترس قرار دارد.
در میان این اسناد دفترچهای دستنگاشته از دو دختر بن لادن است که در آن وقایع آخرین هفتههای زندگی بن لادن ثبت شده است. رمزگشایی و خوانش متن این دفتر روزانه دشوار است و بنابراین قبلا خیلی مورد توجه روزنامهنگاران و پژوهشگران قرار نگرفته بود. اما این دفترچه همراه با سایر اسناد بهدستآمده از ایبتآباد به حل معماهای مهم در مورد بن لادن و القاعده کمک میکند.
بهار عربی، گیجی و سردرگمی
اوایل سال ۲۰۱۱ و چند هفته قبل از حملهی نیروهای امریکایی به حویلی در منطقه ایبتآباد، بن لادن که اواسط دهه ششم عمر خود به سر میبرد بیقرار بود. بهنظر میرسید تاریخ او را نادیده میگیرد. بهار عربی خاورمیانه را فرا میگرفت. وقایع مرتبط با آن به باور بن لادن مهمترین وقایع خاورمیانهی چند قرن پسین بودند. با اینوجود صدها هزار معترض که جان خود را برای اعتراض در مصر و لیبیا به خطر انداختند، نه پرچم القاعده را حمل کردند و نه صدای القاعده برای جهاد خشونتآمیز را لبیک گفتند. آنها خیلی ساده خواهان حقوق اولیه خود به عنوان بشر بودند. بن لادن نمیدانست چگونه واکنش نشان دهد.
ام حمزه، همسر بزرگ بن لادن، در همان زمان به پاکستان آمده و به بن لادن ملحق شده بود. بن لادن ام حمزه را همتای فکری خود میدانست. او هشت سال از بن لادن بزرگتر بود، دکترای روانشناسی کودک داشت و از دانش قرآنی عمیق برخوردار بود. ام حمزه اندکی بعد از حملات ۱۱ سپتامبر به ایران گریخته بود و یک دهه را در حبس خانگی گذرانده بود. حالا بن لادن معتقد بود که ام حمزه میتواند به وی در حل یک مشکل کمک کند. مشکل این بود که پشت انقلابهای بهار عربی عمدتا لیبرالها قرار داشتند. آیا بن لادن با وجود این واقعیت میتوانست خودش را به عنوان رهبر جنبش بهار عربی ارائه کند؟
در هفتههای منتهی به کشتهشدنش، بن لادن تقریبا هر روز جلسات خانوادگی برگزار میکرد تا در مورد واکنشش به بهار عربی بحث و تبادل نظر کنند. این بحثها با ام حمزه و سیحام، همسر بزرگ دوم بن لادن صورت میگرفت. سیحام شاعر، روشنفکر و دارای مدرک دکترای دستور زبان و ادبیات قرآنی بود و اغلب نوشتههای بن لادن را ویرایش میکرد. سیحام و ام حمزه مشاوران فکری جداییناپذیر بن لادن بودند.
دو دختر بن لادن جلسات خانوادگی را یادداشت میکردند؛ یادداشتهایی که نشان میدهد بن لادن، همسران بزرگش و فرزندان بزرگسالش از فقدان ایدهها و پیروان القاعده در قیامهای مدیترانه گیج بودند. برپایه این یادداشت، روزی یک عضو خانواده از بن لادن میپرسد: «چرا از القاعده هیچ نامی برده نمیشود؟» بن لادن به طور خلاصه و کمی با لحن دفاعی پاسخ میدهد: «برخی از تحلیلگران از القاعده نام میبرند.»
بن لادن نزد خانواده خود شکایت داشت که او در سال ۲۰۰۴ بیانیهای را منتشر کرد و از پیروان خود خواست که«حاکمان عرب را بازخواست کنند» [اما] حالا میبیند نادیده گرفته شده. ام حمزه میگوید: «امکان دارد بیانیه شما یکی از دلایل قیامهای بهار عربی باشد؟» اما میدانیم که اینطور نبود. حتا اعضای خانواده بن لادن «به طور مبهم و سربسته» از این واقعیت آگاه بودند. روزی یکی از آنها با اشاره به انقلابهای عمدتا مسالمتآمیز بهار عربی میپرسد: «آیا اینکه چنینی چیزی بدون جهاد اتفاق افتاد تأثیر منفی خواهد داشت؟»
بن لادن در ۱۰ مارچ ۲۰۱۱ از دو زن بزرگ خود و دو دختر بزرگسال خود میخواهد نظر خود را بیان کنند: «من میخواهم نظر شما را در مورد آنچه در اخبار بعد از ظهر مشاهده کردید بدانم.» آنها توصیه میکنند که او باید یک سخنرانی طولانی برای انتشار آماده کند. خانوادهاش معتقد بودند که سخنان بن لادن میتواند مسیر بهار عربی را تغییر دهد.
معذرتخواهی از مسلمانان
به عنوان بخشی از پیامرسانی عمومی خود، بن لادن به طور جدی در نظرداشت از طرف القاعده و متحدانش از مسلمانان ــ نه «امریکاییهای منفور» ــ به نحوی عذرخواهی کند. بن لادن به خوبی میدانست که بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گروههای متحد القاعده ــ برای مثال القاعده در عراق، الشباب در سومالیا و طالبان در پاکستان ــ هزاران غیرنظامی مسلمان را کشته بودند و این رفتارها این تصور را که القاعده به نمایندگی از همهی مسلمانان، یک جنگ مقدس را پیش میبرد، از بین برده بود.
حالا بن لادن به دنبال بازگرداندن جایگاه القاعده در جهان اسلام به عنوان سازمانی بود که خودسرانه غیرنظامیان مسلمان را نمیکشد. او به یکی از دستیاران ارشد خود نوشت که قصد دارد بیانیهای صادر کند و در آن در مورد «شروع یک مرحله جدید برای اصلاح اشتباهات ما» بحث کند. «برند القاعده» در ذهن بن لادن به حدی خراب شده بود که او حتی درنظرداشت نام این گروه را تغییر دهد. بن لادن به دنبال القاعدهای مهربانتر و ملایمتر بود.
اما هدف بن لادن از این تغییر، توقف برنامهریزی برای انجام حملات تروریستی بیشتر علیه اهداف متعلق به ایالات متحده نبود. در واقع با نزدیکشدن دهمین سالگرد حملات یازدهم سپتامبر، بن لادن مشتاق بود تا با یک حمله تماشایی دیگر این روز را یادگار نگه دارد. او به دستیاران خود گفت که «به دنبال عملیات مؤثری است که انشاالله تأثیرش از ۱۱ سپتامبر بیشتر باشد.» او توضیح داد که کشتن باراک اوباما، رییسجمهور وقت امریکا از اولویت اصلی است اما جنرال دیوید پترائوس، فرمانده وقت نیروهای امریکایی در افغانستان، را نیز در نظر دارد. بن لادن به تیم خود گفت که خودشان را با توطئه علیه جو بایدن، معاون اوباما، به زحمت نیندازند چون از نظر بن لادن، جو بایدن برای کرسی ریاستجمهوری ایالات متحده «کاملا غیرآماده» بود.
دوستان و دشمنان: پاکستان، طالبان، ایران
مخفیگاه بن لادن در ایبتآباد از یک مدرسه نظامی پاکستانی که همتای آکادمی نظامی وست پوینت ایالات متحده دانسته میشود، فاصله چندانی نداشت. به همین دلیل و دلایل متعدد دیگر، بسیاری از ناظران معتقدند که بن لادن حتما از حمایت مقامات یا افسران ارتش پاکستان برخوردار بوده.
با این وجود، هزاران صفحه سند و مدرک بهدستآمده از مخفیگاه بن لادن حاوی چیزی نیست که این ایده را تأیید کند که بن لادن توسط مقامات پاکستانی محافظت میشد یا با آنها در ارتباط بود. این اسناد درست برعکس این ایده را نشان میدهد: در این اسناد ارتش پاکستان «مرتدین» توصیف شده و از «فشار شدید پاکستان» بر بن لادن شکایت شده است. این اسناد همچنین شامل طرحهایی برای حمله علیه اهداف متعلق به ارتش پاکستان است.
البته رهبران القاعده در تابستان سال ۲۰۱۰ در رابطه به مذاکره با حکومت پاکستان رایزنی کردند. نمایندگان القاعدهی بن لادن با رهبران طالبان پاکستانی ــ که با سرویس استخباراتی ارتش پاکستان ارتباط خود را حفظ کرده بودند ــ تماس برقرار کردند تا ببینند که آیا القاعده میتواند با حکومت پاکستان بر سر آتشبس مذاکره کند یا خیر. اما این مذاکرات بدون آتشبس پایان یافت.
از سوی دیگر، القاعده در آنزمان با طالبان در افغانستان همچون گذشته روابط نزدیکی داشت. تطهیرکنندگان طالبان ادعا میکنند که این گروه سالها پیش با القاعده قطع رابطه کرده، اما این موضعگیری برای ازسرگیری مذاکرات صلح طالبان با ایالات متحده بود و واقعیت ندارد (ایالات متحده از طالبان خواسته بود که در ازای خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان القاعده را رد و قطع رابطه کنند).
اسناد ایبتآباد نشان میدهد که القاعده و طالبان هیچگاه قصد نداشتند روابط خود را قطع کنند. در واقع القاعده روابط دوستانهای با طالبان برقرار کرده و با این گروه در تأمین مالی و اجرای عملیاتهای نظامی همکاری میکرد. براساس این اسناد، افراد بن لادن یک دیپلمات افغانستان را در پاکستان میربایند و سپس در سال ۲۰۱۰ وی را در ازای پنج میلیون دالر آزاد میکنند. براساس این اسناد، القاعده «مبلغ بزرگی» از این پول را به شاخهای از طالبان موسوم به شبکه حقانی میدهد. سراجالدین حقانی، یکی از رهبران این شبکه اکنون رهبر شماره دو طالبان است.
اسناد ایبتآباد همچنین به درک روابط تیرهی القاعده با حکومت ایران کمک میکند. برخی از رهبران القاعده و اعضای خانواده بن لادن از جمله ام حمزه، پس از ۱۱ سپتامبر به مدت یک دهه در ایران در حبس خانگی بهسر میبردند. این اسناد فاقد شواهدی است که نشان دهد القاعده و ایران تا آنزمان برای کدام حملهای همکاری کرده باشند. در عوض، این اسناد حاکی از بیاعتمادی شدید بن لادن به رژیم ایران است و در آن برخی اتفاقاتی که این بیاعتمادی را تشدید کرده بوده نیز ثبت شده است.
برای مثال، براساس یادداشتی که یکی از اعضای القاعده به بن لادن فرستاده، نیروهای ویژه ایرانی با لباس سیاه و ماسک در ۵ مارچ ۲۰۱۰ به بازداشتگاه اعضای القاعده در ایران حمله میکنند. در این بازداشتگاه برخی از اعضای خانواده بن لادن و رهبران القاعده نگهداری میشدند. سربازان ایرانی بازداشتشدگان از جمله اعضای گروه بن لادن را لتوکوب میکنند. در همان زمان بن لادن به دستیار ارشد خود مینویسد: «نباید به ایرانیان اعتماد کرد.»
رهبرِ بیخبر از شکست استراتژیک سازمان
پس از حمله ایالات متحده به افغانستان بسیاری از رسانههای خبری و سرویسهای اطلاعاتی تصور میکردند که بن لادن در غاری دورافتاده زندگی میکند و ارتباطاتش با فرماندهانی که شاخههای القاعده را از طرف وی اداره میکنند، قطع است. اما اسناد ایبتآباد نشان میدهد که رهبر القاعده حتا در آخرین هفتههای عمر خود سازمان القاعده را خودش اداره میکرد.
بن لادن در تصمیمگیریهای مهم پرسنل القاعده عمیقا دخیل بود و به پیروان خود در خاورمیانه و آفریقا مشوره استراتژیک میداد. در سال ۲۰۱۰، القاعده در شبهجزیره عربستان یک روحانی امریکایی-یمنی به نام انور العولقی را به عنوان رهبر احتمالی جدید خود معرفی کرد، اما بن لادن این تصمیم را رد کرد. رهبران القاعده در یمن ایده تأسیس «دولت اسلامی» در یمن را مطرح کردند. بن لادن در تذکاریهای بدون تاریخ به آنها گفت که زمان این کار هنوز فرا نرسیده است. رهبران القاعده در یمن خواسته بن لادن را پذیرفتند. بن لادن در نامهای که در ۷ آگست ۲۰۱۰ نوشته شده، از گروه تروریستی الشباب در سومالی میخواهد که به طور علنی خود را به عنوان شاخهای از القاعده معرفی نکند، و این گروه نیز به این دستور عمل میکند.
با همهی این مدیریت ذرهبینی، اسناد ایبتآباد بن لادن را به عنوان رهبری به تصویر میکشد که هیچ اطلاعی ندارد که شاهکارش، یعنی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، واکنش چشمگیری داشته. بن لادن مرتکب یک اشتباه رایج شد. آن این بود که به پروپاگاندای خودش باور کرده بود. او باور کرده بود که ایالات متحده «ببر کاغذی» است که پس از حملات ۱۱ سپتامبر خاورمیانه را ترک میکند و در پی آن رژیمهای موردحمایت واشنگتن، مانند عربستان سعودی، دومینو وار سقوط خواهند کرد.
اما پس از ۱۱ سپتامبر ایالات متحده در هفت کشور مسلمان ــ افغانستان، عراق، لیبیا، پاکستان، سومالیا، سوریه و یمن ــ علیه گروههای تروریستی جهادی عملیاتهای نظامی به راه انداخت. هرچند این پیکارها قطعا پرهزینه بوده ــ تا امروز حدود شش تریلیون دالر هزینه مالی و بیش از ۷ هزار کشته نظامی امریکایی و صدها هزار کشته غیرنظامی داشته است ــ اما به هیچ وجه «عقبنشینی»ای که بن لادن انتظارش را داشت، نبودهاند. پس از ۱۱ سپتامبر، درحالیکه پایگاههای امریکایی در منطقه گسترش یافت، القاعده ــ که معادل عربی «پایگاه» است ــ بهترین پایگاه خود را در افغانستان از دست داد.
دو دهه از ۱۱ سپتامبر گذشته و سرانجام حالا ایالات متحده از افغانستان و تا حدی از عراق خارج میشود. افغانستان و عراق کشورهایی هستند که بن لادن هرگز حضور امریکا را در آنها تصور نکرده بود. برعلاوه، ایالات متحده پایگاههای بزرگی را در کشورهایی مانند بحرین، کویت، قطر و امارات متحده عربی ایجاد و حفظ کرده است. حملات ۱۱ سپتامبر به حضور ایالات متحده در خاورمیانه پایان نداد. بلکه برعکس، به گسترش و تقویت این حضور منجر شد.
اسامه بن لادن از جمله معدود افرادی است که میتوان گفت مسیر تاریخ را تغییر داد، اما نتیجه تغییر چیزی نبوده که بن لادن میخواست. در سال ۲۰۱۱، با نزدیکشدن دهمین سالگرد حملات یازدهم سپتامبر، هدف اصلی بن لادن انجام یک حمله تروریستی تماشایی دیگر علیه ایالات متحده بود. اما کشته شد. درحالیکه میدانست ناکام مانده.
این مقاله بخشی از کتاب جدید آقای برگن تحت عنوان «ظهور و سقوط اسامه بن لادن» است که در ۳ آگوست منتشر خواهد شد. آقای برگن معاون اندیشکده «نیو امریکا»، استاد دانشگاه ایالتی آریزونا و تحلیلگر امنیت ملی سیانان است.
منبع: وال استریت جورنال
ترجمه: اطلاعات روز