نامه ای سرگشاده به سرور دانش، دایکندی در معرض سقوط است
جناب استاد دانش، من از مرکز ولایت دایکندی هستم. خانهام در دو قدمی طالب است. با طالب فقط یک تپه فاصله داریم. طالب اگر بر سر تپه برسد، بالای اولین خانهای که حمله میکند، خانه من است. من ادعا ندارم که دلسوزتر از همه برای دایکندی هستم. سراسیمهگی من از آن جهت است که خطر را در بیخ گوش خودم، خانوادهام و مردمم حس میکنم. جناب استاد، میدانم که من کوچکتر از آن هستم که به شما نامه بنویسم و از شما چیزی بخواهم؛ شما معاون رییس جمهور کشور هستید و من یک فرد از طبقه پایین جامعه و از دورافتادهترین نقطه کشور هستم. شاید به راستی من در محاسبهام اشتباه کرده باشم؛ ولی باور دارم که دایکندی آخرین دار و ندار جناب شما است. اگر دایکندی که زادگاه شما است، به دست طالب سقوط کند، گمان نکنم که دیگر برای شما اعتباری باقی بماند. هرچند اکنون هم با نادیده گرفتن پیهم خواستهای مردمتان، آبرو و اعتبار چندانی برای شما نمانده است؛ ولی اگر ذرهای هم مانده باشد با سقوط دایکندی، همان را هم از دست میدهید. من از دیگر رهبران انتظاری ندارم؛ اما از شما از آن جهت انتظار دارم که دایکندی زادگاه شما است و باید در برابرش احساس مسوولیت کنید. وضعیت دایکندی وخیم است. از یک هفته به اینسو طالب در ولسوالی پاتو مستقر شده است و پلان تسخیر نیلی را دارد. نیاز نیست توضیح بدهم که تسخیر نیلی به دست طالب، یعنی تکرار فاجعه مزار شریف، میرزا اولنگ و کندیپشت. طالب نسبت به مردم ما کینه دیرینه دارد، اینکه بگوییم طرز فکر طالب تغییر کرده است، خودفریبیای بیش نیست. تعدادی از اطرافیان شما آنقدر عاشق مدیحهسرایی هستند که حتا در چنین وضعیتی، دوست دارند برای شما چاپلوسی کنند. آنان با ارایه گزارشهای غلط از دایکندی، میخواهند شما را شاد کنند. ولی واقعیت چیز دیگری است که متأسفانه به گوش شما نمیرسد. چون همین افراد وضعیت را طوری مدیریت میکنند که نه تنها خودشان چیزی از وخامت اوضاع برای شما نمیگویند؛ بلکه هرکس دیگری هم اگر صدا بلند کند را متهم به همدستی با طالب و در نتیجه ساکتش میکنند. آنان به همه خطونشان کشیدهاند که اگر بالای سرتان خمپاره هم ببارد، نگویید بالای سر ما آتش میبارد؛ بلکه بگویید آنچه از آسمان میبارد، دستههایی از گل است.
لطفاً به آنچه میگویم دقت کنید. اگر پاسخی برای مردم دایکندی دارید، بفرمایید، در غیر آن، رو راست برای مردم بگویید که کاری از شما ساخته نیست و دایکندی به طالب تسلیم داده خواهد شد تا مردم جان خود را نجات دهند. در اینجا به دو مورد اشاره میکنم.
۱- هیچگونه تدبیری از سوی حکومت محلی اتخاذ نشده است. مردم از همان روز اول مستقر شدن طالب در «تمزان»، گردهم آمدند و بسیج کلانی را تشکیل دادند. به حکومت مراجعه کردند که برای ما سلاح و مرمی بدهید تا در کنار نیروهای امنیتی با طالب بجنگیم. حکومت وعده داد؛ ولی دو روز بعد جواب کرد. دلیلش این بود که تا شرایط اضطراری نشود، به کسی سلاح و مرمی نمیدهیم. نمیدانم منظور حکومت محلی از شرایط اضطراری چیست. اگر منظورش عبور طالبان از «کوتل تمزان» باشد که دیگر آن وقت نه سلاح به کسی توزیع میشود و نه این کار دردی را دوا خواهد کرد. طالب نرسیده بالای تپه، همین که در «راقول» برسد، سران حکومت محلی فرار خواهند کرد، چه رسد به اینکه آن زمان به مردم سلاح توزیع کنند. بنابراین، اگر توان دارید، هدایت بدهید، سلاح و مرمیای را که وعده کرده بودند، به مردم بدهند. در این شبها مردم خودجوش کوتل تمزان میروند؛ اما با سنگ و چوب. آیا با سنگ و چوب با طالب جنگ میشود؟ طالبی که اسلحه قوی و پیشرفته دارد.
۲- قوماندان امنیه دایکندی که در همسویی کامل با طالب قرار دارد، به صورت فوری و بدون معطلی باید برکنار شود. قوماندان از همان روز اول که طالبان در تمزان جابهجا شده بودند، به والی جواب رد داده بود که به کوتل تمزان نه خودش میرود و نه نیرو میفرستد. اما به دنبال فشارها مجبور شد، بخشی از نیروها را به صورت نمایشی در کوتل تمزان مستقر کند. این در حالی است که اجازه هیچگونه عملیات را به آنان نمیدهد. او میگوید که اگر عملیات شود، کشت طالبان تمزان خراب میشود. جان مردم دایکندی برای او به اندازه کشت طالبان ارزش ندارد. تمام تلاش قوماندان امنیه این است که از نیروهای امنیتی و دفاعی و مردمی بیشتر کشته شوند؛ اما بینی طالبان خون نشود. از چهار روز به اینسو درگیری شدید میان مردم و طالبان در «قخور» و «سرتگاپ» جریان دارد. با وجودی که ۱۳۰ نیروی امنیتی برای آن ساحات در نظرگرفته شدهاند؛ ولی قوماندان با وصف درخواستهای مکرر مردم این دو منطقه، حتا یک نفر هم به آنجا روان نکرده است. مردم به تنهایی و بدون هیچ پشتوانهای چند روز پیهم با طالبان مقابله کردهاند؛ ولی این او با بیشرمی در فیسبوکش مینویسد که حملات تهاجمی بالای قخور و سرتگاپ توسط «نیروهای امنیتی» پس زده شد. روز گذشته، نقیبالله مالستانی، آمر امنیت قوماندانی امنیه، به دنبال درخواستهای مکرر مردم سرتگاپ از قوماندان اجازه خواسته است که به سرتگاپ برود؛ ولی قوماندان به وی اجازه نداده است. اکنون سرتگاپ به دست طالبان افتاده است. طالبان خانههای مردم را به آتش کشیدهاند. مردم در بازار سرتگاپ در حال مقاومت هستند تا زن و بچههای خود را به جای امنتر برسانند. سرتگاپ سقوط کرده است. به دنبال آن قخور که مرکز ولسوالی است، نیر سقوط خواهد کرد. طالبان وقتی پاتو را به صورت کامل تسخیر کنند، به سمت نیلی خواهند آمد. جنگی که هماکنون در قخور و سرتگاپ جریان دارد، دو روز دیگر به نیلی خواهد رسید. اینجا همانطوری که در بالا تذکر دادم، حکومت هیچگونه تدبیری ندارد و کسی را هم درباره وضعیت وخیم دایکندی اجازه حرف زدن نمیدهد. بنابراین، هرچه عاجل قوماندان برکنار شود. فردی گماشته شود که در همسویی با طالب نه، بلکه در همسویی با مردم قرار داشته باشد، اجازه عملیات به نیروهای امنیتی را بدهد و به جاهایی که ضرورت میشود در پشتیبانی از مردم، نیرو و اسلحه بفرستد.
یکبار دیگر تأکید میکنم که به مردم سلاح و مهمات بدهید و هماهنگی به وجود بیاورید. در غیر آن، نه مردم با دستان خالی توان مقابله با طالب را دارند و نه نیروهای امنیتی بدون پشتوانه مردم قادر هستند پیروز شوند. جناب دانش، اگر پلان تسلیمی ولایت دایکندی در سطح کلان روی دست گرفته نشده است، هرچه عاجل اقدام کنید. به چربزبانی چند نفر و والی دایکندی فریب نخورید؛ زیرا با سقوط دایکندی خود شما نیز سقوط میکنید.
هشت صبح