طالبان: مکتب ها را ویران و به جایش مدرسه دینی می سازیم
کنشگری تکروانه و عدم باور به انعطافپذیری، ماهیت تروریزم مذهبی را شکل میدهد؛ شیوهای از کنش تروریستی که در آن، هیچ نوع منطقی برای سازش و مدارا وجود ندارد. طالبانی که سه دهه پیش وارد کابل و دیگر شهرهای افغانستان شدند، همهی آن چه در افغانستان به لحاظ ساختاری و ماهیتی باقی مانده بود را، از ریشه نابود و اندیشههای تندروانه و دگمشان را بر ساختار و ماهیت اجتماعی و سیاسی جامعه تحمیل کردند.
آنان، در اولین روز ورودشان به کابل، دروازههای مکاتب دخترانه را بستند و خلاف همه اصول بینالمللی، وارد دفتر نمایندگی سیاسی سازمان ملل متحد (یوناما)، در کابل شده و داکتر نجیبالله، رییسجمهور سابق افغانستان را که چهار سال در مهمانخانهی سازمان ملل پناهند بود، بیرون کشیده و به شکل وحشیانهای با برادرش به دار آویختند. پس از آن، این گروه، قوانین سفت و سختی را بر زندگی در افغانستان اعمال کردند؛ از بریدن عضو تا اجرای اعدام در استدیوم ورزشی کابل در زمانی که مردم به تماشای فوتبال میرفتند، تا کشتار هدفمند هزارهها و ریشهکنکردن هر آگاهیای که باورهای بنیادگرایانهی آنان را به چالش میکشید.
سه دهه پس از آن روز، دوباره این گروه تا اطراف شهرهای افغانستان رسیده و این نگرانی را به وجود آورده است که شاید غفلت و عدم عملکرد سازماندهی شدهی دولت، ممکن آنان را دوباره وارد شهرها کرده و بر سرنوشت مردم حاکم کند؛ بر سرنوشت مردمی که سه دهه پس از اولین ورود طالبان در شهرها، به ارزشهای جدیدی از جمله مساوات جنسیتی، حقوق بشر، آزادی بیان و دیگر آزادیهای سیاسی و فرهنگی به صورت نسبی دست یافته اند؛ دستآوردهایی که خلاف اندیشه و باور کورکورانهی تروریستی است و این گروه، کمر بسته است تا آن را دوباره به نابودی بکشاند.
هر چند، طی ماههای اخیر، سخنگویان این گروه و اعضای هیئت گفتوگوکنندهی آن در قطر، حرفهایی از تغییر این گروه در رسانهها گفته اند؛ اما عملکرد سربازان و فرماندهان این گروه، هیچ شباهتی به ادعاهایی که از سوی نمایندگان یا سخنگویان آن مطرح میشود، ندارد. به تازگی، یکی از فرماندهان این گروه به نام ملا مجید در غرب افغانستان، در گفتوگو با تلویزیون «فرانسه ۲۴»، گفته است که این گروه، تمام نهادهای آموزشی و تحصیلی در افغانستان را نابود و به جای آن، نهادهای آموزشیای را خواهند ساخت که در آن، طالبان آینده پرورش بیابند.
از اظهارات این فرماندهی طالبان و عملکرد اکثریت مطلق فرماندهان و سربازان این گروه، چنین بر میآید که طالبان، به لحاظ ماهیتی، تغییرپذیر نیستند و اگر شعاری هم برای تغییر از سوی سخنگویان این گروه سر داده میشود، تلاشی است برای خشونتزدایی از این گروه در افکار عامه تا نشان بدهند که با آنان نیز میتوان زندگی کرد. گروه طالبان، طی سالها درگیری با دولت افغانستان، دهها مرکز آموزشی در افغانستان را به آتش کشیده یا انفجار داده است. تخریب و نابودی مراکز آموزشی و دیگر تأسیسات عامالمنفعه، نشان میدهد که این گره، هیچ باوری به جز تخریب ندارد و نه تنها مخالف درس و تعلیم بر اساس معیارهای جهانی است؛ بل که با ساختمانهای مدرن نیز مشکل دارد.
سربازان این گروه که همه تعلیمیافتهی کوهها و جنگلهای افغانستان و پاکستان اند، به محض دیدن امکانات رفاهی، آن را دشمن دین و ایمان خود میپندارند و تلاش میکنند، هر نشانهای از آسودگی را، به نابودی بکشانند. به تازگی، ویدیویی از در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود که انفجار ساختمان فرماندهی پلیس ولسوالی اناردره در ولایت فراه را نشان میدهد. این ویدیو که توسط بخش تخنیکی و تبلیغاتی طالبان گرفته شده، ساختمان سالمی را نشان میدهد که به یکباره منفجر شده و فرو میریزد. طالبان، شب گذشته پس از سقوط این ولسوالی، ساختمان فرماندهی امینهی این ولسوالی را ماینگذاری و منفجر میکنند. این ویدیو، بیانگر این است که طالبان حتا اگر جایی را در کنترلشان داشته باشند نیز، دشمن تأسیسات و نشانههای پیشرفت در آن اند و حکومتشان را در جایی بینان میگذارند که تبدیل به خرابه شده باشد.
امریکا و دولت افغانستان که طی چند سال اخیر، با بهانهی صلح، خسارتهای هنگفتی را متوجه مردم افغانستان کرده اند، باید ماهیت مذهبی و انعطافناپذیر طالبان را دستکم نگیرند. گفتوگوی صلح، با گروهی که تسلطی بر عملکرد افراد و فرماندهانش ندارد و یا هیچ تغییری برای پذیرش نوعیت زندگی امروز افغانستان در آن به وجود نیامده است، نه تنها به صلح نمیانجامد که همهی دستآوردهای انسانی در افغانستان را نابود خواهد کرد. این گروه، نه تنها دشمن دستآوردهای مدرن و امروزی افغانستان است که اگر فرصت برای ورودش به شهرها فراهم شود، همه کسانی را که مدعی مدنیت و آزادی استند، به شیوههای مختلف، نابود میکند تا هیچ اندیشهای، جز اندیشهی سیاه و انعطافناپذیر آنها، وجود نداشته باشد.
جهان که ظاهرا ادای نگرانی از رشد افراطیت و تروریزم در میآورد، باید عملکرد و ماهیت طالبان را تحلیل و بررسی کند. بررسی ماهیت طالبان، بیانگر خشونت فروکشنشدنی این گروه است که اگر شرایط مساعد شود و کشور مستقلی در اختیارشان قرار بگیرد، فرصتی برایشان فراهم کرده است تا دشمنانشان در داخل و خارج از آن کشور را به نابودی بکشانند.
حملهی ۲۰ سال پیش بر برجهای تجارت جهانی در امریکا، نتیجهی حاکمیت یک گروه تروریستی بر یک کشور مستقل بود؛ حاکمیتی که زمینهی همکاری گروههای مختلف تروریستی را فراهم کرده بود تا بتوانند با برنامهریزی دقیق، اهدافی را در کشورهای مختلف جهان برنامهریزی کنند. اگر بار دیگر این گروه به دلیل بیمسؤولیتی دولت و کشورهای قدرتمند جهان که در مناسبات افغانستان دخیل اند، بتواند وارد شهرهای افغانستان شده و قدرت را به دست بگیرد، بدون شک، این بار، خشنتر از گذشته عمل خواهد کرد؛ خشونتی که ممکن به تصفیهی نسلی و قومی در افغانستان بینجامد و همچنان، خطر بالقوهای در برابر جهان قد بکشد.
پس از خروج ناتو و تشدید حملات از سوی این گروه که تا دو ماه، نزدیک به ۵۰ ولسوالی را سقوط داده، نگرانی از وارد شدن این گروه در شهرها را افزایش داده است. این نگرانی، نباید از سوی دولت و کشورهای همکار که در حال ترک افغانستان استند، نادیده گرفته شود. ناتو، اگر وضعیت را همین گونه رها کند و هیچ دخالتی در جنگ افغانستان نداشته باشد، با توجه به عملکرد منفعلانهی نظامی دولت طی دو ماه اخیر، احتمال سقوط افغانستان، بیشتر است و این احتمال را، جنگ تبلیغاتی دشمن و پیشروی روزافزون آن، به واقعیت تبدیل خواهد کرد.
زاهد مصطفی