چرا ترکیه می خواهد امنیت میدان هوایی کابل را به عهده بگیرد؟
غرب آسیا، تحولات ژئوپلیتیکی عمیقی را در طول دهه اول قرن بیست و یکم شاهد بود، که این امر با تغییرات سریع در تعادل قدرت منطقهای و تغییر در نقشه ائتلافها همراه شد. با تهاجم آمریکا به افغانستان و به دنبال آن حمله به عراق توسط ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا، اختلالی واضح در توازن قدرت منطقهای به نفع اسراییل و افزایش بیسابقه قدرت و نفوذ ایران بویژه قدرت معنایی جمهوری اسلامی در منطقه رقم خورد. این امر در کنار شکست ایالاتمتحده آمریکا در بهکارگیری ” قدرت سخت” در راستای نیل به نتایج سیاسی رضایتبخش، سبب شد تا بحثهایی مجدد پیرامون میزان اثربخش بودن “قدرت سخت” در تحقق اهداف سیاست خارجی قدرتهای بزرگ و قدرتهای منطقهای مطرح شود. این تحولات، مفاهیم و اصطلاحات نسبتاً جدیدی مانند ” قدرت نرم” را وارد حوزه روابط بینالملل کرد. از طرفی، شکلگیری این تحولات منطقهای در غرب آسیا، با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه در سال ۲۰۰۲ همزمان گردید. این امر درست یکسال پس از تأسیس این حزب در ترکیه به وقوع پیوست. حزبی که بهسرعت از نگاه ملی و داخلی به سمت پیگیری سیاستهای منطقهای و بینالمللی گرایش یافت و توانست از ” قدرت نرم” خود به شکلی فعال در فضای منطقهای بهره گیرد. بهرغم شروع انقلابهای عربی در پایان سال ۲۰۱۰، قدرت نرم ترکیه در سالهای ابتدایی شکلگیری این انقلابها، بسیار فعال و اثرگذار بود، اما به دلیل وقوع برخی اتفاقات منطقهای و بینالمللی که جایگاه و توان اثرگذاری قدرت سخت را تقویت مینمود، بهتدریج قدرت نرم ترکیه رو به ضعف و افول گزارد.
در این مقطع برخی مخاطرات ژئوپلیتیکی و ژئوامنیتی روزافزون، ترکیه را در موضع دفاعی قرارداد. به همین دلیل این کشور برای بازپسگیری جایگاه و نقش تأثیرگذار منطقهای خود، تصمیم به استفاده از قدرت سخت در سیاست خارجی و امنیت ملی خود گرفت و سلسله عملیاتهایی را در راستای تأثیرگذاری مجدد، احیای نقش منطقهای و همچنین کاهش زیانهای وارده به خود، انجام داد. اکنون ترکیه قصد دارد معطوف به اهداف فوق الذکر و در راستای توسعه نفوذ خود و رصد فضای افغانستان، امنیت میدان هوایی بین المللی کابل را در یک معامله جدید با امریکا، به عهده بگیرد. این در حالی است که طالبان در این باره به ترکیه هشدار داده است. واقعیت این است که طبق توافق نامه دوحه، ترکیه نیز باید نیروهای خود را همزمان با خروج امریکا و ناتو، از افغانستان خارج کند. زیرا نیروهای ترکیه در چارچوب ناتو در افغانستان حضور داشت. پس از خروج ناتو، تداوم حضور نیروهای ترک در افغانستان ناقض حاکمیت ملی بوده و در مغایرت با استقلال سیاسی افغانستان قرار دارد.
اما از زاویه دیگر تلاش ترکیه تنها به حضور در میدان هوایی کابل خلاصه نمی شود. ترکیه در تلاش است تا پس از خروج خارجی ها و نیروهای غربی، جایگاه عربستان سعودی را در افغانستان تصاحب کند. حقیقت منازعه و رقابت میان دو گفتمان «اخوانی» و «وهابی» صرفا دینی نبوده و در معنای مدرن، نقش دو جریان فکری یا جنبش سیاسی را دنبال میکنند تا با شعار مسئولیت پذیری اجتماعی و مدیریت افکار عمومی ملتهای مسلمان، مشروعیت سیاسی لازم را برای تحقق اهداف سیاست خارجی متولیان خود به ارمغان آورند. گفتمان رسانهای اخوان، کشیدن فرش از زیر پای ایدئولوژی وهابی بوده و از دهه هشتاد میلادی در رقابت برای کسب رهبری سیاسی ملتهای سنی توانستند ضربه مهلکی به وهابیت وارد کرده و آنها را در مقابل اراده و خواست سیاسیِ جهان تسنن و عرب قرار دهند. امروزه این رقابت گفتمانی به وضوح خود را در «سوریه»، «عراق»، «یمن»، «مصر»، «لیبی» و «افغانستان» نشان میدهد. برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و در رأس آنها عربستان و امارات از تحرکات اخوانی در منطقه احساس خطر کرده و به دلیل ترویج تفکر اسلام با الگوی ترک و ارائه نسخهای سازگار از تلفیق اسلام، دموکراسی و سکولاریسم که در پشت پرده آن منافع ملی ترکیه قرار دارد، آن را به مراتب خطرناکتر از تفکر سکولاریسم میدانند، زیرا گفتمان اخوانی به دلیل نفوذ بالا در جوامع عربی، میتواند منبع خطری بزرگ برای موجودیت نظام حاکم بر عربستان و کشورهای مشابه آن باشد. بحران ایجاد شده در روابط قطر و کشورهای خلیج که به محاصره قطر منجر شد، در واقع بازخوانی مجدد جنگ خاموش بین تفکر وهابیت و تفکر اخوانی بود که هنوز هم ادامه دارد. امروز همانگونه که رابطه پنهان حکام امارات و سعودی با شماری از گروه های تندرو و افراطی غیرقابل انکار می باشد، روابط بین قطر و ترکیه با گروهای اخوانی در این جبهه نیاز به مستند سازی زیادی ندارد و بسیار واضح و مبرهن است.
بنابراین، ترکیه در تلاش است تا نفوذ خود را در افغانستان گسترش دهد. به نظر می رسد جنبه های نرم افزاری و سخت افزاری نفوذ همزمان مورد توجه انقره قرار دارد. در واقع برقراری توازن میان ” قدرت نرم” و ” قدرت سخت”، در راستای بهرهگیری فراگیر و همهجانبه از توانمندیهای این کشور، جهت دستیابی به سلسله نتایجی سیاسی است که در خدمت منافع ملی و تحقق ثبات منطقهای مدنظر ترکیه قرار دارند. به این ترتیب، دو کشور عربستان و ترکیه با بهرهگیری از نقش دین در تحقق اهداف سیاسی خود وارد یک رقابت گفتمانی گسترده در افغانستان پسا خروج خواهند شد که در این نوشتار مجال بررسی ابعاد آن وجود ندارد.
داکتر عبداللطیف نظری