همراه عدالت بودن چه سخت و دشواراست!

علی جان چشمان ستم کشیدگان تاریخ وچشمان التماس گونه یتیمان و نیزچشمهای غضب آلود مظلوم وشلاق خوردگان تبعیض رواداشته شدگان ظالمین به همراه مرغابی های منزل دخترت التماس می کنند که امشب مسجد کوفه نیا کسی دیگری را به جای خودبفرست!
آه بعد از هزار و چهارصد سال در فراقت سوختیم بس است دیگرتحمل درد شلاق ظلم و رنج تبعیض قومی نژادی مذهبی، لسانی، اقتصادی بر ما سخت شده دنیا را ظلم فراگرفته بر مظلومان بدترین ظلم های مدرن روا داشته می شود، عدالت با شما دفن شد، هرکسی دیگری اگر ازعدالت هم حرف بزنند دروغ می گویند اگرچه بعضی ها درباره عدالت سخنرانی زیبایی می کنند اما درعمل از دروغ گویان تاریخ به حساب می آید.
گفتارها عدالت محورند ولی عملکردها ظالمانه اند
یا علی جان با تو بودن چقدر سخت است همراهی کردن شما ناممکن می نمایاند! علی جان مولی شیعیانت مثل گله بی چوپان در بیابان ظلمت کده رهاشده درندگان انسان نما هر روز به این گله رها شده حمله می کنند زنده زنده مثل گوسفند پوست می کنند درمسیر رفت آمد کفتارهای درنده شیعیان را مثل آهو شکار می می کنند بسیار بدتر از کفتار تکه پاره می کنند فقط به جرم شیعه توست و محبت تو را به دل دارند، علی جان! شما هم این وضعیت را پیش بینی کرده بودی، بعد از دنیا رفتن به یکی از سینه چاکهایت به نام سهیل بن حنیف فرمودید: «لوا حبّنی جبلٌ لتحافت: اگرکوهی محبت من علی را در سینه داشته باشد هر آینه تکه تکه می شود، نهجالبلاغه حکمت 111»
آری علی جان وقتی برادرت عقیل تحمل همراهی شماراندارد معلوم می شود با شما بودن و با شما ماندن چقدر سخت است.
علی جان چه می شد اگر کمی بیشتراز سهم عقیل از بیت المال به عقیل می دادی تا پیش معاویه نرود؟! واگر به طلحة و زبیر که از بزذگان بودند سهمی زیادی درجهاد داشتند از بیت المال سهمی بیشتر از حقشان می دادی از شما جدا نمی شد باعایشه جنگ جمل را علیه شما راه نمی انداخت، اگر برای بعضی تبارها و خاندان ها امتیاز بیشتری قائل می شدی قطعا مخالفین تبدیل به دوست قوم فامیل می شد، در عوض شما سالها حکومت می کردید!!
علی جان عقل ناقص من این طورمی فهمد، اما مولی جان ببخشید اشتباه کردم یادم آمد ازجلمه قصار شما :«لوضربتٌم خیشوم المومنین بسیفی هذاعلی ان یبغضنی ماابغضنی،!! ولوصببت الدنیا بجماتها علی المنافق ان یحبنی مااحبنی»
اگر با شمشیرم بر بینی موْمن بزنم که دشمن من شود با من دشمنی نخواهد کرد، و اگر تمام دنیا را به منافق بخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد، (نهجالبلاغه حکمت45)
عجب! که اینطور! من نمی فهمیدم البته نهجالبلاغه زیاد خوانده بودم در حوزه مشهد مقدس ما تنها کسانی بودیم که نهجالبلاغه را مثل کتاب سیوطی پیش استاد سیدموسی صدر درس گرفتیم اما باز هم ازابن ابی الحدید معتزلی خجالت می کشم که ایشان بعضی از خطبه ها و نامه های نهجالبلاغه را هزار بار خوانده است.
کاشکی مریض شده بودی امشب مسجدکوفه نمی رفتی! چه آرزوی باطلی؛ دست تقدیر رفته بود این قضیه باید اتفاق می افتاد ما یتیم می شدیم تا شب قدر اعتبار بیشتری می یافت!
سلطان حسین فهیمی بزرگمهر