لزوم حمایت منطقه ای و جهانی از صلح افغانستان

مذاکرات صلح دوحه یک لحظه مهم برای افغانستان خسته از جنگ، منطقه و اتحاد نظامی بینالمللی به رهبری آمریکا که از دو دهه گذشته در این کشور دخیل هستند، است.
بااینوجود، بدون حمایت و تضمین منطقهای و جهانی، هرگونه توافقنامه صلح میان دولت افغانستان و طالبان قبل از رسیدن به مرحله اجرا در معرض فروپاشی قرار میگیرد.
برای رسیدن به موفقیت، سهطبقه از بازیگران – جانب افغانستان، کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی – باید یک مکانیزم فراگیر و مؤثر برای مشاوره و همکاری در حمایت از روند جاری صلح و امنیت افغانستان طرحریزی کنند.
نیاز به یک قالب واحد و قدرتمند موفقیت در گفتوگوهای طراز بلند افغانستان میتواند فصل جدیدی را در افغانستان نوید دهد و ثبات و رفاه بیشتری را برای منطقه به ارمغان بی آورد.
در عین زمان، سقوط روند میتواند بسیار فاجعهبار باشد و یک جنگ نیابتی پیچیده داخلی و منطقهای را در افغانستان به راه بی اندازد و همچنین خطرات زیادی را برای منطقه، ایالاتمتحده و متحدانش به همراه خواهد داشت.
با توجه به بنبست مرگبار در میدان جنگ که نزدیک به ده سال است که جریان دارد، روند صلح میتواند تنها راه برای حفظ ثبات منطقهای و کاهش چالشهای بیشمار دیگر مانند مبارزه با تروریسم جهانی، قاچاق مواد مخدر و امواج پناهندگان ناشی از جنگ در آینده برای افغانستان و منطقه باشد.
تا به امروز، اگرچه بیشتر کشورهای منطقه از گفتوگوهای صلح افغانستان ابراز حمایت کردهاند، اما هیچ همگرایی منطقهای قابلتوجهی درروند کار و مهمتر از آن در وضعیت نهایی آن به وجود نیامده است. ظاهراً این عدم همگرایی بازتابدهنده روابط پراکنده کشورها در سراسر منطقه است.
اختلافنظرها در مورد حضور نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان و همچنین انبوهی از رقابتهای منطقهای و جهانی و روابط خصمانه آنها این عدم همگرایی را تشدید کرده است.
اساساً یک جبر مزمن در قلب سیاستهای منطقهای وجود دارد که مانع گفتوگوها، تفاهم و همکاری در موضوعات مشترک میشود.
برای چندین دهه، سیاستهای منطقهای توسط دو عامل متأثر شده است: روابط پراکنده کشورهای منطقه و تنشها و رقابتهای جهانی که در سطح منطقه جریان دارد.
درگیری هند و پاکستان یکی از نمونههای بارز شکل اول آن است، درحالیکه تنش میان ایالاتمتحده و قدرتهای منطقهای مانند ایران، چین و روسیه شکل دوم است. تأثیر این دو عامل در پشت جبر استراتژیکی است که امروز آن را تجربه میکنیم.
دلایل زیادی برای نگرانی قدرتهای منطقه از اوضاع وجود دارد، حتی پس از رسیدن به یک توافق سیاسی موفق در افغانستان، منطقه همچنان در معرض تهدیدها و چالشهای مانند تروریسم جهانی و بیثباتی، جرائم سازمانیافته، خطرات بهداشت محیطزیست و بهداشت عمومی، مشکلات اقتصادی و عقبماندگی خواهد بود.
حمایت آمریکایی و اروپایی بههرحال مهم باقی خواهد ماند، اما صلح پایدار در افغانستان و اقدامات مؤثر منطقهای در قبال چالشها و تهدیدهای مشترک تنها توسط خود کشورهای منطقه میتواند تضمین شود.
در این زمینه، مذاکرات صلح افغانستان میتواند فرصتی منحصربهفرد برای منطقه فراهم کند تا پاسخهای منطقهای روشن، منسجم و فعال، نهتنها برای مقابله با جنگ طولانی در افغانستان بلکه سایر چالشها و خطرات اساسی که ثبات افغانستان، منطقه و جهان را تهدید میکند، ارایه کند.
تصمیم ایالاتمتحده برای بیرون کردن مشروط نیروهای خود از افغانستان تا ماه می ۲۰۲۱- که در توافقنامه ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ میان آمریکا و طالبان تسجیل شده است – فرصتی را برای ابتکار عمل و تصمیمگیری در منطقه ایجاد میکند. توافق روی یک پلتفرم مشترک برای مشاورههای سطح بالای دیپلماتیک به یک اولویت اساسی و ضروری مبدل میشود.
طی ماههای اخیر، نگرانیها در مورد اجماع منطقهای و فقدان بستر مؤثر برای ایجاد آن در تعاملات عمومی و پشت درهای بسته میان کشورهای ذیدخل در مذاکرات صلح افغانستان به وجود آمده است.
ما این نگرانیها را از بسیار نزدیک درک میکنیم: مجموعهای بحثهای پیگیری ۲ در میان کشورهای مهم منطقهای و جهانی با مشارکت درروند صلح افغانستان – به میزبانی جامعه قلب آسیا و سازمانهای شریک ما جریان فعلی را برای ما روشن ساخته است
ما این نگرانیها را از نزدیک میفهمیم و احساس میکنیم: مجموعهای از بحثهای مسیر ۲ در میان کشورهای مهم منطقهای و بینالمللی با مشارکت درروند صلح افغانستان – به میزبانی جامعه قلب آسیا و سازمانهای شریک ما – جریان فعلی را برای ما روشن کرده است.
نزدیک به ده سال است که بخش از بحثهای پیگیری ۲ و سایر گفتوگوها بودهایم، ما به این متقاعد شدهایم که روند قلب آسیا – استانبول بهترین چهارچوب است برای اجماع منطقهای و ما گفتوگوهای طولانیمدت و تعاملات بین منطقه و ایالاتمتحده در مورد روند جاری صلح افغانستان و افغانستان پسا مصالحه در زیر برجسته نمودهایم.
روند قلب آسیا – استانبول چیست؟
روند استانبول – قلب آسیا که در نوامبر ۲۰۱۱ بهعنوان ابتکار مشترک افغانستان و کشورهای اطراف آن راهاندازی شد، سعی کرده است تا همکاریهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی را در سطح منطقه با افغانستان در محراق توجه قرار دهد.
در حال حاضر در این روند ۱۷ کشور ازجمله همسایگان دور و نزدیک افغانستان ۱۵ کشور حامی – که عمدتاً شامل ایالاتمتحده و دیگر قدرتهای غربی است – و ۱۲ سازمان منطقهای و بینالمللی شرکت دارند. روند قلب آسیا نظر به بیشتر پلتفرمهای منطقهای موجود فراگیر و بینظیر است.
بهویژه، روند قلب آسیا از منظر منطقهای تلاش میکند تا یک پلتفرم چندجانبه را که قالب و عملکرد آن برای بیشتر کشورها قابلقبول باشد را ارایه دهد.
یکی از مزیتهای اساسی روند قلب آسیا – استانبول این است که افغانستان را در مرکز آنچه اساساً یک دستور کار منطقهای وجهانی است قرار میدهد.
با توجه به نگرانی کشورهای منطقه برای افغانستان در مقطع کنونی و برجستگی آن در دستور کار امنیت جهانی، یک پلتفرم افغان محور را که قابلیت پذیرش بیشتر کشورها را که در غیر آن صورت با ملاحظات استراتژیک از هم جدا میشوند، برخوردار است.
در همین حال در این روند قدرتهای منطقه هیچ نوع کنترل نامتناسب را اعمال نمیکنند، تقریباً همه کشورهای عضو آن احساس مالکیت شدیدی بر روند کار دارند. در سال ۲۰۲۰، کنفرانس سالانه وزیران تحت ریاست مشترک جمهوری تاجیکستان به دلیل همهگیری کوید ۱۹ به تأخیر افتاد.
بااینحال، در نشست مقامات ارشد (سم) که در آگست سال ۲۰۲۰ برگزار شد، حمایت منطقه از صلح افغانستان که از آن بهعنوان پیششرط رفاه و توسعه اقتصادی در منطقه یاد شده بود، تجدید گردید.
روند قلب آسیا – استانبول بهعنوان یک چارچوب همکاری سیاسی چندجانبه طراحیشده است. این سازمان تلاش دارد با ایجاد رابطه میان سازمانهای زیر منطقهای، منطقهای و بینالمللی بهویژه، CICA ، SAARC ، ECO و ناتو، از رقابت با سایر مکانیزمهای موجود جلوگیری كند.
مهمتر از همه، اقدامات اعتمادسازی تحت روند قلب آسیا و ترتیبات مربوط به آن برای مشارکت، هماهنگی در مبارزه با مواد مخدر، مبارزه با تروریسم، مدیریت حوادث، زیرساختهای منطقهای محیطزیست، روابط اقتصادی، فرهنگ و آموزش است.
یک بستر جامع و مؤثر
روند قلب آسیا و پروسه استانبول گاهی بیشازحد فراگیر توصیف میشود و منتقدین به این باوراند که قدرتهای بزرگ، منطقهای و جهانی برای خود فضای مناسب مشارکتی پیدا نمیکنند.
این نگرانیها میتوانند برطرف شوند. بهعنوانمثال: با توجه به نقش مهمی که ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا در تحولات مربوط به افغانستان و منطقه بازی میکنند، باید آنها بهعنوان شرکتکنندگان مستقیم در پروسه دخیل شود و نهفقط در نقش «حمایتکننده».
با در نظرداشت این نگرانیها، باید یک روند اصلاح قلب آسیا – استانبول، به رهبری افغانستان، همسایگان آن، سایر کشورهای منطقه و با حمایت ایالاتمتحده و سایر ذینفعان بینالمللی – بدون تأخیر آغاز شود.
به نظر ما با برخی تنظیمات درروند و ساختار روند قلب آسیا – استانبول میتواند آن را به یک بستر مؤثر همکاری مبدل سازد. به همین ترتیب، این روند باید ساختار فراگیر بودن خود را حفظ کند اما سطح مشارکت گروههای کوچکتر از کشورها فشرده شود.
رایزنیها و مذاکرات در قالبهای کوچکتر
رایزنیها و مذاکرات در قالبهای کوچکتر ممکن است میان بازیکنان منطقهای و بینالمللی در مورد موضوعات خاص، یا هنگام غلبه بر موانع صورت گیرد.
درحالیکه گفتوگوهای صلح افغانستان در جریان است، ICCP (روند مشاوره و همکاری بینالمللی ) میتواند بهعنوان مکانیزم کلیدی برای تعاملات منطقهای و بینالمللی با دولت افغانستان و طالبان همزمان با پیشرفت برای دستیابی به توافقنامه نهایی صلح باشد.
چنین تعامل هماهنگ و منسجمی به طرفهای افغان کمک میکند تا توجههای منطقهای و بینالمللی را برای منافع مشروع جلب کنند و آنها را در تمامی توافقات صلح افغانها مدغم کنند. این توافق صلح را محکم و مقاوم در برابر سبوتاژ مخربین و عناصر آشتیناپذیر میسازد.
پلتفرم (مشاوره و همکاری بینالمللی ) شامل شش همسایه نزدیک افغانستان (پاکستان، ایران، چین، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان) بهعلاوه شش همسایه دورتر (روسیه، هند، ترکیه، امارات متحده عربی، عربستان سعودی و قطر) و همچنین یک گروه پشتیبانی از ذینفعان بینالمللی (ایالاتمتحده، اتحادیه اروپا، انگلستان، ناروی، جاپان و سازمان ملل) است.
این ترکیب گسترده ICCP مشارکت گسترده و تعادل مناسب همسایگان و همچنین قدرتهای منطقهای و جهانی را تضمین میکند. اصل شمول استفاده منطقی است بااینوجود، تأکید بیشتر بر کیفیت و تأثیر گفتوگو، میشود.
گفتوگوهای فشرده در گروههای کوچکتر، دوجانبه، سهجانبه و چهارجانبه ، همسایگان نزدیک، قدرتهای بزرگ، کشورهای میزبان و غیره ممکن است تحت چتر روند فراگیر در زمان نیاز با توافق مشترک برگزار شود.
برای اطمینان از هماهنگی و نظارت بر تشکیل رایزنیها و گفتوگوها در قالبهای مختلف، یک گروه ویژه تحت ریاست سازمان ملل (نماینده ویژه دبیر کل برای افغانستان مستقر در کابل) و با مشارکت افغانستان، ترکیه و ریاستهای نوبتی در قلب آسیا و روند استانبول ایجاد میشود.
گروه ویژه اطمینان حاصل خواهد کرد که حذف هر کشور یا نهادی به شمول افغانستان – از جلسات با قالبهای محدود و کوچک نباید بهعنوان ضرر برای منافع آنها تلقی شود بلکه صرفاً اجازه گفتوگوی صریح و صریحتر را میدهد.
در جلساتی که افغانستان حضور ندارد، یک کشور شریک همسایه، منطقهای یا بینالمللی یا سازمان ملل متحد بهعنوان «جانشین» نمایندگی از منافع آن کشور عمل خواهد کرد.
موازی باسیاستهای جاری رسمی منطقه و جهان پیگیری خط دوم گفتوگوهای (غیررسمی) و پیگیری (نیمهرسمی) برای شناسایی گزینههای نقشهای مختلف همسایگان افغانستان، در سطح گستردهتر منطقه و جامعه جهانی در ماهها و سالهای آینده، باید گروههای فرعی مختلف را منعکس کرد.
چنین مشاورههایی در جبهه غیررسمی و نیمهرسمی عموماً به ایجاد اجماع و توسعه گزینهها در مورد موضوعات مورد نگرانی زودتر و روان کمک میکند.
نتیجه
مسلماً، چندین سال غفلت افغانستان بهعنوان عضو دایمی قلب آسیا – استانبول روند کار رابطی ساخته و حتا بیربط سوق داده است، بهویژه زمان که بیشتر از همهوقت نیاز به گفتوگوهای سیاسی سطح بالا وجود دارد.
بااینحال، طوری که استدلال کردیم، یک تجدید تعهد دوباره بازی گران اصلی منطقهای و بینالمللی درروند صلح افغانستان – بهعلاوه ای نوآوری و انعطافپذیری – کافی خواهد بود تا روند قلب آسیا – استانبول را به گستردهترین، مؤثرترین پلتفرم مشاوره و پشتیبانی مبدل سازد.
با توجه به فوریت روند و اهمیت تضمین منطقهای و حمایت از توافق نهایی صلح افغانستان، این طرح دیپلماتیک باید توسط همه جناحهای ذیدخل منطقهای و بینالمللی ازجمله دولت تازهوارد بایدن در اولویت قرار گیرد.
شورای آتلانتیک
صبح کابل