نفوذ پاکستان بر طالبان کاهش یافته است/ ممکن است راه صلح دیگر از پاکستان نگذرد
نفوذ اسلامآباد که زمانی یک خرابکار در منطقه حساب میشد، بر طالبان کاهش یافته است.
اواخر ماه اگست، هیأتی از طالبان افغانستان به رهبری معاون گروه، ملا عبدالغنی برادر به اسلامآباد سفر کرد. این هیأت در آنجا با وزیر خارجه پاکستان و شاخه اطلاعات ارتش دیدار کردند. نخستین گردهمایی که در دفتر امور خارجه پاکستان برگزار شد، بنا بود تا فرآیند مذاکرات درون افغانی را که با تأخیرهای مداوم، از جمله در آزادی زندانیان طالبان توسط مقامات افغانستان، تضعیف شده بود، تقویت کند.
به نظر میرسد که نشستهای برادر مفید بوده باشد. تیم مذاکره طالبان در حال حاضر در دوحه، قطر است و نخستین مذاکرات مستقیم با نمایندگان دولت افغانستان را برگزار میکند. اما در این مذاکرات، رهبری طالبان را “ملا عبدالحکیم”، روحانی تندرو و رئیس ستره محکمه طالبان- و نه برادر که در امضای تفاهم صلح طالبان با امریکا در ماه فبروری نقش محوری داشت- بر عهده دارد. این تغییر بخشی از رویه گستردهتر از دست دادن نفوذ پاکستان در درگیری است که زمانی از پیش نوشته شده تلقی میشد.
سالهاست که اسلامآباد رابطه ناآرامی با برادر، که حالا در دهه پنجم زندگیاش است و هدایت طالبان را از دوحه بر عهده دارد و اساساً بازوی سیاسی آن است، دارد. قبل از سال ۲۰۱۸، برادر هشت سال را در بازداشت پاکستان به سر برد. آزادی نهایی او به دستور “زلمی خلیلزاد”، نماینده امریکا انجام شد که وظیفه پیدا کردن راهی برای پیشبرد مذاکرات بین طالبان و واشنگتن را بر عهده داشت. مانور زبردستانه اسلامآباد و واشنگتن، متعاقباً راه را برای ۹ دور مذاکرات، که در تفاهم اوایل فبروری امسال به اوج خود رسید، هموار کرد. آن تفاهم نخستین در دوحه، کاهش تقریباً ۷ هزار نیروی ناتو در افغانستان و برداشتن تحریمهای امریکا بر طالبان در همین ماه اوت را به همراه داشت. اما مذاکرات بین طالبان و دولت افغانستان، که قرار بود در طول تابستان انجام شود، بیش از آنچه انتظار میرفت به طول انجامید. ویروس کرونا و پخش علنی اختلافات سیاسی داخلی بین کارگزاران قدرت افغانستان، به این نگرانی منجر شده که کابل ممکن است آنچه برای حمله لازم است را نداشته باشد، چه برسد به حفظ تفاهم مشروط تقسیم قدرت با طالبان.
غیاب ضامن معتبر صلح در افغانستان، یک مشکل بزرگ برای تمام افراد درگیر است. غرب به نوبه خود مدتهاست که باور دارد پاکستان میتواند چنین نقشی را ایفا کند، اما قدرت خود را کامل اعمال نمیکند. در عوض، امریکا مکرراً سعی کرده فشارها بر شریک قبلی خود را افزایش دهد. یک تلاش بحثبرانگیز اخیر، از طریق گروه ویژه اقدام مالی مستقر در پاریس بود که در سال ۲۰۱۹ پاکستان را به خاطر پولشویی بالقوه و کمک مالی به تروریسم، در لیست خاکستری قرار داد. این تعیین، توانایی اسلامآباد برای وام گرفتن در سطح بینالمللی را تهدید میکند.
اما از لحاظ برخی معیارها، رابطه امریکا با پاکستان بهبود نیز یافته است. مقامات هر دو کشور بیشتر مراقب متهم کردن یکدیگر به خرابکاری در ثبات منطقه هستند. تعهد پاکستان به ایجاد ثبات منطقهای و صلح، از لحاظ مفهومی پیگیری اتصال شرق و غرب توسط این کشور را تقویت میکند که میتواند چشماندازهای تجاری و اقتصادی افغانستان را بسیار افزایش دهد. و امریکا نیز، به نوبه خود به نظر میرسد که چرخشی در سیاست تندروی خود در قبال شبکه حقانی، گروهی که مدتها اسلامآباد را به پناه دادن به آن متهم میکرد، اما اسلامآباد اصرار داشت که این گروه بعد از انجام رسمی عملیات ضدترور در ۲۰۱۴ تغییر مکان داده، ایجاد کرده است. در واقع، بسیاری از ناظران پاکستانی این مسئله را کنایهآمیز میدانند که بعد از درخواست اولیه از پاکستان مبنی بر حذف حقانیها، امریکا حالا هدایت تشویق توانبخشی عمومی این گروه را بر عهده گرفته است.
از نظر انتقادی، این درک فزاینده نیز وجود دارد که اهرم فشار پاکستان بر طالبان در حال کاهش است، از همه بیشتر به خاطر پویایی داخلی طالبان و اعتبار خوب جاافتاده این گروه برای استقلال سیاسی و مالی. ترفیع اخیر “ملا یعقوب”، پسر رهبر سابق طالبان “ملا عمر”، به عنوان رئیس ارتش طالبان از بین چندین فرمانده، نشاندهنده ظهور نسل جدیدی از رهبران است که حمایت تاریخی دولت پاکستان را جلب نخواهند کرد.
طالبان حالا بیشتر به دوحه به عنوان حافظ منافعش نگاه میکند.
این نسل و همراه با آن طالبان، حالا بیشتر به دوحه به عنوان حافظ منافعش نگاه میکند. این نسل خواستار آن شده که زندانیان طالبان که توسط دولت افغانستان آزاد میشوند، به جای پاکستان به قطر فرستاده شوند. و زمانی که مذاکرات درون افغانی آغاز شود، انتظار میرود که آنها چندین پایتخت از جمله دوحه، مسکو و تاشکند را طی کنند، اما نه اسلامآباد- شاید به خاطر اتصال “برادر”.
در واقع، برخلاف گذشته، عواملی که میتوانند تلاشها برای مذاکرات صلح را پایان دهند، نسبت تقریباً کمی با میزان و محدودیت نفوذ پاکستان دارند.
اولین این عوامل ناشی از خود کابل است، جایی که هنوز فقدان تفاهم متحد بر سر اینکه صلح با طالبان چگونه باشد، وجود دارد. درون افغانستان، نارضایتی از توالی روند صلح امسال- که از تعهدات دوجانبه ماه فوریه بین امریکا و طالبان آغاز شده و کابل را به طور کامل دور زده است- تقریباً عمومی است. طی هفتههای اخیر، مجموعهای از حملات برجسته مرگبار، اما بدون مدعی در داخل و پیرامون کابل، رهبران مربوط به روند میانجیگری امریکا را هدف گرفته است. این حملات، نگرانیها از این بابت که مذاکرات افغانستان از مسیر منحرف شود را افزایش داده است. این تصور که جنگهای قلمرویی جدی در دولت رئیس جمهور اشرف غنی وجود دارد، کمکی نمیکند. اخیراً غنی طی حکمی ۴۶ نفر را به شورای عالی مصالحه ملی منصوب کرد. این موضوع، باعث میشود اندازه شورا تقریباً دو برابر تیم مذاکرهای باشد که به آن جواز نظارت داده شده است و اعتبار این شورا را زیر سؤال میبرد. “حامد کرزای” رئیس جمهور سابق که نام او در لیست منصوبان بود، عضویت در این نهاد را نپذیرفته است.
مشکل دوم برگرفته از استراتژی امریکا است، که حالا به اضطرار دونالد ترامپ برای تأمین امنیت خروج از افغانستان برای همه، جز ۵ هزار نیروی امریکایی در زمان انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر، واگذار شده است. برای بسیاری در افغانستان و در واقع در منطقه گستردهتر، اینکه امریکا از لحاظ سیاسی چه میزان به تضمین تفاهم بین دولت افغانستان و طالبان- چه در زمینه نیروها و چه غیر آن- متعهد است، روشن نیست. بنا بر پنتاگون، امریکا همین حالا نیز پنج پایگاه در افغانستان را تعطیل کرده و به طور گسترده به استفاده از قدرت هوایی، که یک عامل کلیدی برای نگه داشتن طالبان بود، پایان داده است. این موضوع در کنار تهدیدهای مکرر ترامپ به بیرون کشیدن تمام سربازهای باقی مانده در این کشور و قطع کمکها، میتواند طالبان را جسورتر کند.
شمولیت فرماندهان تندرو در تیم مذاکره جدید، نشاندهنده این است که مصالحه آسان نخواهد بود.
مسئله سوم ناشی از ساختار داخلی طالبان و ناواضح بودن اهدافش بعد از توافق صلح است.
با وجود اینکه بخش جدید طالبان که مسئول برگزاری مذاکرات درون افغانی است اختیار تنظیم دستور کار، استراتژی تصمیم و حتی امضای توافقنامه را خواهد داشت، رهبری آن نیز از “محمد عباس استانکزی”، رئیس سابق مذاکره طالبان، تا حکیم، در نوسان است. علاوه بر این، فاصله آن از دفتر سیاسی مستقر در دوحه طالبان تحت رهبری برادر، سؤالاتی را درباره میزان نفوذ برادر در مذاکرات صلح و امکان اینکه جناحهای مختلف دارای اهداف متفاوتی باشند، به وجود آورده است. حداقل، گنجاندن فرماندهان تندرو در تیم مذاکره جدید بیانگر این است که مصالحه چندان آسان نخواهد بود و جلب توافق طالبان برای کاهش تدریجی صلح، ممکن است از آتشبس بیدرنگ، کاربردیتر باشد.
چهارم خطر خرابکاران منطقهای است. واشنگتن مدتهای مدید به پاکستان مظنون بوده و این کشور را متهم به داشتن نفع استراتژیک غیرسالم در بازی آخر افغانستان کرده است، بدون درک نگرانی تهدیدهای پاکستان که از خاک افغانستان ناشی میشود. در همین حال ناظران در اسلامآباد، نگران نوع دیگری از خرابکاری هستند که به طور بالقوه میتواند مصالحه در افغانستان را متوقف کند: دهلی نو به صورت تاریخی تأکید دارد که طالبان نباید جواز بازگشت به دولت را داشته باشد. مقامات هند همچنان مذاکرات جاری بین امریکا و طالبان را به عنوان عقبنشینی از منافع هند در نظر میگیرند. در حالی که کمک بشردوستانه و مالی هند به افغانستان آن را به یکی از بزرگترین تأمینکنندگان کمک این کشور بدل کرده است، تلاشش برای پرورش یک رابطه دفاعی و استراتژیک با کابل، پاکستان را ناآرام میکند و به نگرانیها در این باره که هند ممکن است به حفظ گروههای شبهنظامی در مناطق شرقی افغانستان به عنوان یک حصار منطقهای کمک مالی کند، میافزاید.
پیدا کردن راهی برای پایان دادن جنگ در افغانستان، در حرف از عمل آسانتر است. آغاز نهایی مذاکرات درونافغانی مسلماً دلیلی برای مثبتنگری است اما مذاکرات به تنهایی نمیتواند تضمینکننده صلح باشد، مگر آنکه تمام طرفین، موانع ساختاری که بازی آخر را سحر و جادو میکنند، تشخیص داده و رفع و رجوع کنند. و با توجه به عوامل خطر بالا، اصلاً روشن نیست که آنها چنین کنند.
فهد همایون- فارن پالسی- ایسنا