وزارت خارجه در پروسه صلح نقش خاصی نداشته است

تمهید:
قرار است هیات مذاکرهکننده دولت افغانستان با طالبان به گونهی رودررو بنشینند و روی خواستههایشان صریح چانهزنی کنند. آنچه بسیار روشن است، این است که هرگونه تغییر در جوامع توسعهنیافته، درگیر جنگ و کوچک مثل افغانستان، بدون خواست و اراده قدرتهای بزرگ جهانی صورت نمیگیرد. این حرف به این معنا است که سیاست خارجی کشورهای کوچک و توسعهنیافته متغیر وابسته از جهتگیری سیاست خارجی قدرتهای بزرگ است. تا اینجای کار، جهتگیری قدرتهای بزرگ به نفع مردم افغانستان به ویژه نظام کنونی نیست، بلکه تمامی عملکردهای قدرتهای بزرگ و کشورهای قدرتمند منطقهای در جهت مشروعیتدهی و توجیه طالبان است. بخشی از این مساله، ناشی از ضعف و بازی دوگانهی ژاندارم جهانی یعنی ایالات متحدهی امریکا است که در مبارزه با هراسافگنی ناتوان شده است و با از دست دادن افغانستان، جایگاهی ژاندارم جهانی یا سیاست هژمون خود را بر جهان از دست خواهد داد. ولی بخشی دیگری از این مساله، برمیگردد به دستگاهی سیاست خارجی افغانستان که نتوانسته قدرتهای بزرگ جهانی، کشورهای قدرتمند منطقهای و همسایهگان ما را قناعت دهد تا از نظام سیاسی کنونی پسا ۲۰۰۱ حمایت کنند. این نوشته کارهای خانهگی وزارت خارجهی افغانستان که نتواسته نقش درست در قضیهی صلح با طالبان بازی کند را به بررسی گرفته است.
الف) جای خالی هند در توافقنامهی امریکا با طالبان؛ فرصتی برای ما
هند از جمله کشورهایی است که با توافق امریکاییها با طالبان در ۲۹ فبروی سال ۲۰۲۰ بزرگترین ضرر را از نگاه سیاسی متقبل شده است و اگر این توافقنامه عملی شود، این کشور با مشکلات جدی در عرصهی کشمیر و دامنگیر شدن تروریزم میشود. با عملی شدن توافقنامه میان طالبان و ایالات متحدهی امریکا، هند با چند خطر احتمالی مواجه است. خطر اولی، مربوط به تروریسم است. هرچند در توافقنامه امریکا با طالبان آمده است که طالبان مانع فعالیتهای تروریستی در خاک افغانستان میشوند، اما چگونهگی تایید و اجرای این توافق روشن نیست. خطر دوم، مربوط به نفوذ روزافزون ریاست اطلاعات بینالمللی پاکستان است که یک ارتباط غیرقابل انکار با طالبان به ویژه گروه حقانی دارد. خطر سوم، برای منافع هند، بیثباتی سیاسی در کابل است. بنابراین با توجه به این سه خطر اساسی، هند میتواند در راستای منافع ملی افغانستان در مسالهی صلح کمک شایان کند. فرصتهایی که هند میتواند در موضوع صلح با طالبان خلق کند، شامل مجموعهای از فرصتهایی است که اگر دستگاه دیپلماسی کشور ما ابتکار و توانایی جلب آن را داشته باشد، کارت برنده بازی صلح مربوط به مردم افغانستان و حاکمیت مردمسالاری خواهد بود. فرصتهایی که هند میتواند برای افغانستان فراهم کند، عبارتاند از:
۱. همکاری از طریق دیگران: هند میتواند در تعامل با ایران و روسیه، فرصتهای همکاری را تا حد ممکن با چین و زمینه مشترکی را با ایالات متحدهی امریکا برای آینده افغانستان پیدا کند. این به معنای مجبور کردن منافع رقیب برای تراز کردن نیست، بلکه سرمایهگذاری در یک ابتکار عمل دیپلماتیک گستردهتر با هدف جلب زمینههایب برای همگرایی است.
۲. تعامل گسترده دیپلماتیک: هند با توجه به وضعیت پیشآمده، میتواند تعامل گسترده دیپلماتیک با کشورهای حامی طالبان انجام دهد و به نحوی از منافع مردم افغانستان دفاع کند. چون در سیاست دوست دشمن، دشمن است و اگر طالبان حاکمیت مردم افغانستان را به دست گیرند، هند دهها برابر متضرر خواهد شد.
۳. ادامه سرمایهگذاری و آموزش: فرصت دیگری که در هند وجود دارد، تقویت مالی، حمایت پولی و سرمایهگذاری نظامی روی ارتش افغانستان و ساختارهای نظامی و اقتصادی کشور است تا مانع حضور کامل طالبان در افغانستان شود.
با توجه به این سه فرصت، دستگاه دیپلماسی کشور میتواند از هند به عنوان لابی در میان کشورهای قدرتمند جهانی و منطقهای استفاده کند و ماهی مراد خودش را از صلح افغانستان به دست آورد.
ب) تبیین پهلوهای خطرآفرین صلح طالبانی
آنچه که بسیار روشن است، پهلوهای خطرآفرین صلح طالبانی و سپردن حاکمیت به دست طالبان به کشورهای همسایه و قدرتهای منطقهای است. عراق بزرگترین نمونهی واضع از تعامل امریکا در جهان است. امریکاییها با نگرش سیاسی و اقتصادی وارد عراق شدند، ساختار سیاسی آن کشور را دموکراتیک ساختند، ولی در یک مقطع متوجه شدند که این ساختار دموکراتیک عراق ممثل منافع آنها نیست، بلکه منافع ایران را برآورده میسازد. بناءً با ایجاد جنگ مذهبی، عراق را وارد جنگ خانمانسوز داخلی ساختند که منافع امریکا تامین شود. رفتن عراق به جنگهای داخلی و مذهبی، توجیهکننده خروج امریکاییها شد و هم خسارات اقتصادی و سیاسی که امریکاییها در عراق ایجاد کرده بودند را پوشانید. حاکمیت طالبان، شروع جنگهای قومی در افغانستان خواهد بود و جنگ در مجاورت کشورهای قدرتمند جهانی و منطقهای سودمند نیست؛ چون تهدیدی که متوجه همسایه است، متوجه خانه شما همچنان میشود.
ج) خطر جهانیسازی افراطیت
با پذیرش طالبان و شناسایی آنها به عنوان ممثل حاکمیت مردم افغانستان، افراطیت و هراسافگنی جهانی خواهد شد. این پدیده دامنگیر چین، روسیه، ایران، ترکیه و سایر نقاط جهان خواهد گشت. هرچند افراطیت در قالبهای برتریطبی قومی و دینی در این نقاط و کشورهای اروپایی به گونهی بالقوه وجود دارد، ولی با رویکرد تساهل که در قضیهی صلح طالبانی صورت میگیرد به پدیدهی جهانی تبدیل خواهد شد. جهان یک بار دیگر شاهد برخورد گفتمان تساهل و مدارا با افراطیت و هراسافگنی خواهند بود. کار دستگاه دیپلماسی کشور است تا خطر جهانیسازی افراطیت را با همین قدرتهایی که پتانسیل افراطیت در آنها بالقوه وجود دارد، به رایزنی بگیرد.
چه باید کرد؟
برای دستگاه دیپلماسی افغانستان، بهترین گزینه هند است تا از طریق آن، کشورهای قدرتمند جهانی و منطقهای مانند روسیه، چین، ایران و ترکیه را به عدم حمایت کلی و کامل از طالبان اقناع میکرد. یا از هند به عنوان گزینهی نهایی از نگاه مالی و نظامی در جهت مبارزه جدی با طالبان استفاده بهینه میکرد. همچنان دستگاه دیپلماسی کشور میتواند خطر جهانیسازی افراطیت و هراسافگنی را برجسته سازد و پهلوهای خطرآفرین صلح طالبان را با آنها تبیین کند. آنچه وزارت خارجه تا حال انجام داده است، پرداختن به لغو قرارداد برق با یک کشور و قرارداد با کشور دیگری است که جز گمانهزنی منافع شخصی، درد حضور و آمدن طالبان را با رویکرد فاتح دوا نمیکند.
هشت صبح