راه پرپیچ و خم صلح به کجا ختم خواهد شد؟
افغانستان کشوری است که مردمش سالها است در سایهی جنگ بیپایان با یأس و ناامیدی زندهگی میکنند. این مردم خسته از جنگ و تشنهی صلحاند. صلح که اولین و بزرگترین آرمان دیرینهی مردم افغانستان است، زبانزد عام و خاص و موضوع بحث جهانیان شده است.
جنگ قسمی که از نامش پیدا است باعث ایجاد وحشت، خونریزی و فاجعه در جامعه میشود و به فجیحترین نوع از مردم قربانی میگیرد و واژه صلح که به معنای ضد جنگ است، نیز قربانی و قیمت میطلبد، اما تا چه وقت این قربانی ادامه خواهد کرد؟ متاسفانه مدتها است که این راه دشوار رسیدن به صلح واقعی در کشور پرپیچوخم است و حتا در جریان مذاکرات صلح قربانیهای مردم و نیروهای امنیتی ادامه دارد. تنور جنگ گرمتر شده میرود و خشونتها و جنایات ضد انسانی و وحشیانهی گروه طالبان در نقاط مختلف کشور افزایش یافته است.
جالب است از یک طرف مذاکرات صلح جریان دارد و از جانب دیگر کشتار بیرحمانه مردم افغانستان به شدت ادامه دارد. این روند جنجالی، طولانی و مبهم صلح، مداخلات ابرقدرتهای جهان، کشورهای منطقه و همسایهها مبتنی بر منافع ملیشان در این پروسه، موضع ضعیف حکومت افغانستان در مقابل طالبان، وجود اختلافات سیاسی و قومی در کشور و افزایش خشونتها و خونریزی از جانب طالبان، آن هم در آستانهی گفتوگوهای صلح، مردم را نسبت به صلح دایمی و واقعی بسیار بیاعتماد و بیباور ساخته است.
از آغاز روند صلح و مذاکرات ایالات متحده امریکا و طالبان در مورد پروسه صلح افغانستان تا اکنون، گروه طالبان در تلاش این بود تا با توسل به افزایش خشونتها و تشدید جنگ به حیث بهترین ابزار فشار علیه دولت افغانستان جهت عملی شدن و بر کرسی نشاندن تمام شروطشان قبل از آغاز مذاکرات بینالافغانی استفاده کنند. قبول کردن شروط طالبان از جانب حکومت افغانستان قبل از آغاز مذاکرات بینالافغانی، بسیار خطرناک بوده و عواقب ناگوار سیاسی، امنیتی و اجتماعی را در پی خواهد داشت. یکی از شروط عمده آنها، رهایی رقم بزرگی از زندانیان طالبان یعنی بیشتر از ۵۰۰۰ مجرم و جنایتکار است. همه شاهد بودیم که «جرگه مشورتی صلحِ» حکومت در ارتباط به رهایی ۴۰۰ زندانی طالبان که متهم به ارتکاب جنایات جنگی و ضد بشریاند، برگزار شد و تمام کمیتههای جرگه متذکره خوشبینانه و عجولانه موافقت صریحشان را با رهایی آنها اظهار داشتند و از همه مضحکتر اینکه هیچ یک از کمیتههای جرگه مخالف رهایی این گروه جنایتکار ۴۰۰ نفری نبود و همه به آزادسازی قاتلان ملت افغانستان بلی گفتند. شما نمیتوانید در میان یک گروپ کوچک ده نفری دیدگاه و نظر واحد راجع به یک مساله دریابید، چه رسد که صدها نفر در طی چند روز معدود گرد هم میآیند و در مورد مساله بزرگ ملی و سرنوشتساز عجولانه و دیکتهشده تصمیم واحد اتخاذ کنند و در مقابل فقط خواستار آتشبس فوری و برگزاری هرچه زودتر مذاکرات بینالافغانی باشند. آتشبس فوری هنوز معلوم نیست که چه وقت از جانب طالبان اعلام خواهد شد. ممکن قبول نشود و یا اگر پذیرفته شود، احتمال تخطی از آن بسیار زیاد است؛ طوری که در سه روز عید نیز حکومت و مردم افغانستان شاهد نقض آتشبس بودند. بناءً در هیچ شرایطی نمیشود به این گروه که خشونت، کشتار بیرحمانه مردم، افراطیت و ایجاد وحشت اصول کاریشان است، باور کرد و مساله آغاز مذاکرات بینالافغانی یک موضوع بود که قبلاً گروه طالبان بعد از رهایی مکمل زندانیانشان از جانب حکومت افغانستان خواستار آن شده بود که جرگه مشورتی بر آن نیز تاکید دوباره کردند
جرگه مشورتی صلح یک جرگه فرمایشی و حضور اشتراککنندهگان در آن سمبولیک بود. اشتراککنندهگان جرگه مذکور را میتوان به سه طبقه تقسیم کرد: یک طبقه عوام که سواد نداشتند، در خواب غفلت بودند و اصلاً از برنامه آگاهی کامل نداشتند. طبقه دومی جوانان تحصیلکرده بودند که یک عدهشان نکتاییپوش افراطی و عدهای دیگر به خاطر حفظ امتیازات و وظایفشان در حکومت نظر مثبت دادند. طبقه سومی سیاسیون کشور بودند که غرض حفظ مقام و منافع شخصیشان در حکومت فعلی و داشتن سهم و امتیازات در حکومت مشارکتی آینده با طالبان، حضور یافتند.
حکومت افغانستان بنا بر فشارهای ایالات متحده امریکا و افزایش خشونتها و تشدید جنگ از جانب طالبان به منظور عملی شدن رهایی کامل زندانیانشان، مجبور شد تا رهایی تمام زندانیان طالبان را بپذیرد و قبل از رهایی ۴۰۰ زندانی خطرناک دیگر با برگزاری جرگه مشورتی صلح خواست مردم را در این تصمیم بینهایت مهم ملی و تاریخی شریک سازد.
حکومت افغانستان جرگه مشورتی صلح را به دلایل ذیل برگزار کرد:
- شریک کردن مردم در این تصمیم مهم، ملی و سرنوشتساز و انداختن مسوولیت به دوش مردم؛
- به جهان نشان دهد که حکومت فعلی افغانستان متعهد به ارزشهای مردمسالاری است و در موارد مهم ملی با ملت مشورت صورت میگیرد؛
- حکومت خواست از مجرای مردمی رهایی ۴۰۰ زندانی دیگر طالبان را که شرط اساسی توافقات صلح میان ایالات متحده امریکا و طالبان بود، عملی کند تا از یک طرف بزرگترین متحد استراتژیکش یعنی امریکا را راضی نگهدارد و از جانب دیگر خشونتها و حملات ویرانگر طالبان کاهش یابد.
جرگه مشورتی صلح یک جرگه سرنوشتساز در تاریخ کشور بود. رهایی زندانیان طالبان توسط حکومت و اشتراککنندهگان این جرگه، جفای بزرگی است در حق ملت و مسوولیت این تصمیم بزرگ تاریخی به دوش آنها خواهد بود. هرگاه این زندانیان رها شده خطرناک دوباره به میدان جنگ بروند و مرتکب جنایات ضد بشری، ایجاد وحشت و خونریزی شوند، در آن صورت اشتباه بودن تصمیم لویهجرگه مشورتی صلح بیشتر نمایان شده و یک عمل نابخشودنی از جانب مردم تلقی خواهد شد.
روند صلح کشور از آغاز تا اکنون پر از فراز و نشیبهایی بوده و متاسفانه نهادهای موازی و سمبولیک (شورای عالی صلح، وزارت دولت در امور صلح و شورای عالی مصالحهی ملی) کمترین نقش اجرایی و تاثیرگذار را در روند صلح جاری کشور داشته، فقط مصروف تدوین و تنظیم مسایل تیوری مرتبط به صلح بودهاند که متاسفانه هیچگاه اثرگذار نبوده و سبب ضیاع وقت، مصارف هنگفت، اختلال و کندی در پروسه صلح افغانستان شده است. به همین قسم تدویر جرگه مشورتی صلح جز مصرف گزاف بودجه دولت و ضیاع وقت، کاری نبود.
روند صلح افغانستان یک روند نهایت مغلق و پیچیده است و مسیرش مملو از دشواریها و کشمکشهایی بوده و هنوز معلوم نیست به کدام سمت میرود و به کجا میانجامد. نگرانیهایی که نسبت به آینده و عواقب روند صلح جاری افغانستان وجود دارد، عبارتاند از:
- موضعگیریهای متضاد و چانهزنیهای نمایندههای دولت ج.ا.ا و طالبان در مذاکرات بینالافغانی.
- احتمال طولانی شدن مذاکرات بینالافغانی و افزایش دوباره خشونتها و تشدید جنگ به حیث ابزار فشار از جانب گروه طالبان.
- دخیل بودن بازیگران متعدد بینالمللی و منطقهای (ایالات متحده امریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، چین، پاکستان، ایران، عربستان و…) در روند صلح افغانستان که هر بازیگر منافع ملیاش را جستوجو میکنند که این سبب مغلقیت و پیچیدهگی بیشتر مسیر صلح میگردد و پیآمدهای منفی و ناگوار را در پی خواهد داشت.
- نمیتوان به امنیت، صلح دایمی و سراسری در کشور بعد از ختم روند مذاکرات صلح باور قطعی کرد، چون بیم زیاد میرود که شاخههای ناراضی انشعابی گروه طالبان و سایر گروههای تروریستی به جنایات و حملات تروریستیشان ادامه بدهند.
- شریک شدن طالبان در قدرت و اختلاف بر سر نظام آینده افغانستان یک معضل کلان است، زیرا تلفیق نظام جمهوریت و امارت ممکن نیست.
- احتمال عدم حفظ حقوق و آزادیهای مدنی، حقوق اساسی اقلیتهای قومی، مذهبی و زنان، مشارکت جوانان در قدرت، قانون اساسی و دستآوردها و ارزشهای دو دهه اخیر در کشور.
- بیباوری مردم به گروه طالبان که سالها است از مردم درددیدهی افغانستان قربانی میگیرد. زمانی که خشونت، ویرانگری، افراطیت و خونریزی لایحهی وظایفشان باشد، خیلیها دشوار است که به این گروه وحشی اعتماد کرد که آنها متعهد به صلح، سازش، همدیگرپذیری و ارزشهای دموکراسی نوپای افغانستان میمانند.
- دو دهه میشود که گروه طالبان به خاطر ایدیولوژی رادیکالیسم و افراطیشان و منافع استخباراتی بازیگران جهانی و منطقهای در افغانستان جنگ نیابتی، ایجاد وحشت و خونریزی کردهاند، بناءً شریک شدنشان در نظام آینده افغانستان، سیستم استخباراتی، امنیتی و دولتداری را بیشتر از گذشته و حال ضربه مهلک و نابودکننده خواهد زد.
آرزو داریم که راه دشوار و پرفراز و نشیب صلح افغانستان موفقانه به نقطه پایان برسد و تمام نگرانیهای فوقالذکر رفع گردد. صلح رویایی به صلح واقعی تبدیل شود و جناب کرزی، رییس جمهور پیشین، بتواند به مزار و بدخشان سفر کند، رییس جمهور غنی به سرخرود برود و همهی مردم به آرزوهایشان در پرتو صلح و آرامش دایمی برسند.
عبدالواحد ساعی، هشت صبح