خلیلزاد می خواست بدون مشورت واشنگتن نتیجه گفت و گو ها را اعلام کند
من در مورد نشستهای امریکا و طالبان و مفاد آن کمتر از پیش نگران بودم و به همین دلیل نسبت به پنتاگون کمتر در این زمینه فعالیت میکردم، زیرا معتقد بودم که مبارزۀ اصلی در ذهن ترامپ را ما بردهایم. ایالات متحدۀ امریکا بهگونۀ کامل از افغانستان خارج نشده و بخشی از نیروهایش را برای مبارزه علیه تروریسم و دیگر اهداف در آن کشور حفظ خواهد کرد. حتا اگر ترامپ مسیر را وارونه برود و به راحتی بگوید که ما فوراً از افغانستان خارج خواهیم شد – همانطوری که در دروههای مشخصی چنین کرده است – چنین تصمیمی بر وضعیت گفتوگوها وابسته نبوده و تاثیری بر آن نخواهد داشت. خلاصه، این که وضعیت ارتش امریکا دیگر به روند صلح وابسته نیست، حتا اگر پیش از این وابسته بوده است. بنابراین، به نظر من، هیچ فشار خاصی روی خلیلزاد وجود نداشت تا بدون تاریخ واقعی و هدفمند گفتوگوهای صلح را به نتیجه رسانده و آن را پایان دهد.
با این حال، در اول جولای، وزیر دفاع مطلع شد که خلیلزاد بدون در جریان گذاشتن واشنگتن، در شرف اعلام رسیدن به یک توافق با طالبان است. اسپر با پمپئو تماس گرفت تا به او بگوید که این توافقنامه را برای بازبینی به واشنگتن بیاورد. کوپرمن، از رئیس دفتر اسپر شنیده بود که پمپئو از اسپر و زیردستانش به دلیل مداخله در امور گفتوگوهای افغانستان به شدت انتقاد کرده است. گفته میشود که پمپئو فریاد زده و گفته است که خلیلزاد براساس دستورالعمل و بدون نظارت بالادستها اقدام به انجام توافق کرده است. شاناهان تلاش کرد تا با این موضوعات معقولانه برخورد کند، اما ناکام شد و حالا نوبت اسپر فرا رسیده بود. روز بعد وقتی با اسپر صحبت کردم، دریافتم که نگرانیهای او بیشتر تاکتیکی بوده تا هدفگذاری سیاسی. اسپر مودبانه گفت: «مایک کمی رک صبحت کرد، اما وقتی صحبتهای ما ادامه یافت، مشخص شد که میان اهداف وزارت خارجه – رسیدن نیروهای امریکای به صفر – و دیدگاه من و پنتاگون که تمایل داشتیم مبارزه علیه تروریسم و دیگر قابلیتهایمان را حفظ کنیم، اختلاف نظر وجود دارد. اسپر واقعاً از این نگران بود که حتا اگر ما یک پایگاهمان را در افغانستان از دست بدهیم، این موضوع روی عملکرد نظامی ما تاثیر خواهد گذاشت.
در نوزدهم ماه جولای من در گفتگو با خلیلزاد این موضوع روان گسیختانه را پیش کشیدم. هدفم از پیش کشیدن این موضوع، دستیابی به توافق میان تمام قشرهای مختلف فکری درون دولت امریکا و ترمیم گسیختهگی در اندیشههای داخلیمان بود، به ویژه زمانی که دستورالعملهای ارایه شده به او ]خلیلزاد[ از سوی ترامپ ]یا پمپئو یا هرکس دیگر[ در آن زمان این بود که نیروهای امریکایی را به صفر برساند. خلیلزاد دستوری اصالتاً بدون تاریخ پایان از ترامپ را نیز با خود داشت که براساس آن از قابلیتهای مبارزه علیه تروریسم پشتیبانی شده و سازگار با برنامهیی بود که پیش از آن در اتاق فکر به ترامپ ارایه شده بود. با این ترفند میخواستیم حکومت افغانستان و طالبان به این موضوع تن بدهند که ما در ماموریت کنونی، نیروهایمان را به صفر می رسانیم، در حالی که به گونۀ همزمان در حال ساخت طرح اصلاحشدهیی از ماموریتمان بودیم که از قابلیتهای ضد تروریسم در افغانستان پشتیبانی میکرد. خلیلزاد بیدرنگ با این موضوع موافقت کرد و گفت که خواسته و انتظارات ترامپ را کاملاً درک کرده است، به همین دلیل من آن را یک پیشرفت مهم تلقی کردم.
روز چهارشنبه 15 آگست، کوپر از رئیس دفتر اسپر شنیده بود که روز جمعه در باشگاه گلف ترامپ در بیدمنیستر نشستی در مورد افغانستان برگزار خواهد کرد. صبح روز بعد، من به میلوانی که او نیز در نیوجرسی بود، تماس گرفتم تا ببینم موضوع از چه قرار است. او گفت که خودش نیز در مورد نشست روز جمعه چیزهایی شنیده است و در مورد این موضوع با ویسترهوت صبحت کرده است و افزود که این نشست با آن مرد اهل افغانستان ]منظورش خلیلزاد بود[ و پمپئو است. میلوانی پرسید: «آیا شما هم میآیید، آیا از [وزارت دفاع هم کسی] میآید؟» من گفتم شاید و تماس قطع شد. همۀ اینها، چهگونهگی رفتار پنهانکارانۀ وزارت خارجه را با سایر تیمهای امنیت ملی نشان میداد. من در مورد این که طالبان در بارۀ شرایط توافقنامۀ در حال وقوع چهقدر شادمان اند، شکی نداشتم، زیرا فکر میکردم که طالبان قصد ندارند اکثر این شرایط را رعایت کنند. من به این که پمپئو میخواهد ترامپ با کمترین مخالفت این موضوع را به پایان ببرد، مشکوک بودم، اما گفتوگوهای بیپایان، نتیجهیی را به دنبال داشت که من و بسیاریهای دیگر معتقد بودیم که این نتیجه پیامدهای منفی شدیدی را برای امریکا به همراه خواهد داشت.
صبح همان روز کمی دیرتر من با پمپئو تلفنی صحبت کردم و در لابلای موارد دیگر، موضوع گردهمایی بیدمنیستر را مطرح کردم. او گفت که ما با طالبان به توافق نرسیدهایم و گفتوگوها در مورد وضعیت آتشبس، کاهش خشونتها از سوی طالبان و ماموریت ضد تروریسم تاکنون حلنشده باقی مانده است. من گفتم که برای شرکت در نشست همراه به پنس با هواپیما عازم آنجا میشویم. لیندزی گراهام که از نشست بیدمنیستر آگاه شده بود، به من تلفن کرد. او روز چهارشنبه در گفتوگو با ترامپ روی باقیماندن بخشی از نیروها برای مبارزه با تهدیدات تروریستان و دیگر اهداف تأکید کرده بود. با این وجود، او به شدت نگران گزارش رسانهها بود که نشان میداد توافق با طالبان سود آنچنانی نداشته است و از من خواست تا در این مورد با جک کیین، جنرال بازنشستۀ چهار ستاره و یکی از مفسران دایمی فاکس نیوز صحبت کنم. من به کیین تلفن کردم و مصرانه از او خواستم تا با ترامپ تماس بگیرد، زیرا او بارها با ترامپ در مورد این موضوعات صحبت کرده بود. به او گفتم که اگر منتظر بهترین فرصت بودی تا در مورد مسایل افغانستان با ترامپ صحبت کنی، حالا همان فرصت در اختیارت قرار گرفته است. پنس از من خواست که تا در کابینش به او ملحق شوم و من در آنجا تا جایی که میدانستم – در مورد خطرات توافق پیشنهادی و زیانهای سیاسییی قابلتوجه که بر ترامپ تحمیل خواهد کرد – توضیح دادم. ما در فرودگاه موریسون تاون نیوجرسی از هواپیما پیاده و با کاروان موترها عازم بیدمینستر شدیم.
نشست پس از ساعت 3 پس از ظهر و با این گفتۀ پمپئو «ما هنوز با طالبان به توافق نرسیدهایم»، شروع شد. او پس از آن شرایط بیشتری از توافقنامه را بیان کرد که به نظر میرسید کار تقریباً به پایان رسیده است و این دقیقاً در تناقض با آن چیزی بود که پمپئو صبح همان روز از طریق تلفن به من گفته بود. ترامپ شروع به پرسش کرد. او در مورد منفعت تبادله زندانیان و گروگانان میان حکومت افغانستان و طالبان پرسید، موضوعی که از نظر عددی – شمار زندانیانی که قرار بود آزاد شوند – بیشتر برای طالبان مطلوب بود تا ما. پس از آن ترامپ در مورد غنی، رئیسجمهور افغانستان و خانۀ مورد علاقهاش در دبی صحبت کرد، خانۀ را که ما براساس تحقیقات واقعی میدانستیم از آن غنی نیست. مهم نبود، زیرا پمپئو گفت که در واقع غنی، رئیسجمهور فعلی افغانستان است و نیروهای نظامی دولت زیر فرمان اوست. ترامپ همانگونه که کاملاٌ قابل پیشبینی بود، پرسید: «هزینۀ آنان را که تأمین میکند؟» برای اسپر که چنین فیلمنامهیی تازهگی داشت، فوراً جواب داد: «ما تأمین میکنیم.» این موضوع سبب شد تا ترامپ بهیاد حرفهای ماتیس بیفتد که همیشه میگفت: «آن سربازان شجاعانه برای کشورشان مبارزه میکنند.» وقتی ترامپ پرسید که هزینههای آنان را که تأمین میکند و دریافت که هزینۀ مجموعی نیروهای امنیتی افغانستان (به شمول تجهیزات و دیگر نیازها) سالانه حدود 6.5 میلیارد دالر میشود، چنین نتیجهگیری کرد: «آنان، سربازانی اند که بیشترین دستمزد را در دنیا دارند». سپس او به حملات سبز و آبی؛ حملاتی که طی آن سربازان افغان بر نیروهای امریکایی حمله کردند، اشاره کرد: «ما به آنان چهگونهگی شلیک کردن را آموزش میدهیم و بعد آنان اسلحه را میگیرند و میگویند تشکر آقا و بعد سربازان ما را میکشند.» پس از آن به سمت انتخابات افغانستان رفتیم و این که چرا ترامپ این بار به این یا آن مقام ارشد افغانستان مایل نیست. اگر ترامپ میتوانست این را درست بهخاطر بسپارد که غنی، رئیسجمهور برحال، حامد کرزی، رئیسجمهور پیشین نیست، ما میتوانیستم خود را از مشکلات زیادی برحذر داریم.
همانطوری که بحث در جریان بود، ترامپ در یک مورد چنین گفت: «دستیابی به یک توافق بد، بدتر از خروج است، من ترجیح میدهم توافقی انجام ندهم.» فکر کردم این نظر روزنۀ از امیدواری را بر روی ما گشوده است، اما پیش از این که بیشتر صحبت کنیم، ترامپ مسیر بحث را تغییر داد و شروع به شکایت از درز اطلاعات به رسانهها کرد.
برگردان: سلام وطن دار