در نخستین روز سال ۲۰۲۰ و زمانی که آسمان و برف، فرصت نفس کشیدن به ما داده است، رفتن «آصف جلالی» طنز پرداز و هنرمند خوب کشور ناراحت مان کرد؛ انگار که قرار نیست، آب خوش و هوای خوب از گلوی مان پایین برود. وقتی خبر مرگ کاکا آصف را شنیدم، نخستین جملهی که به یادم آمد همین بود: «جلالی خوب بازی کرد»؛ چون روزگاری «چارلی چاپلین» گفته بود، شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی؛ اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص!
نمیدانم آصف جلالی در سرزمینی که هنر تا بینهایت مهجور و مظلوم است، هم عصر و هم سن چه کسانی بود؛ اما چارلی فقط چهار روز از «هیتلر» بزرگتر بود. یکی دنیا را شاد کرد و خنداند و دیگری تا توانست، مصیبت کاشت و اشک جاری کرد.
جلالی هم عصر و زمانهی بسیار کسان بود که سیل خون جاری کردند و اشکهای یک جغرافیا را با خلق فاجعه خشکاندند؛ اما هنر و تخصص او آوردن لبخند بر لبهای مردم بود. در یک سرزمین افسرده و غمگین که زندگی هزار دلیل برای ناراحتی انسانها دارد، بودن آدمهای مثل او، دلیل شاد بودن است. زندگی تا بینهایت شبیه یک درام است که انسانها نقش خود را در آن بازی میکنند و میروند. درست مثل شعر «ژاله اصفهانی»:
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر
شاد بودن هنر است
گر بشادی تو دلهای دیگر باشند شاد؛
زندگی صحنهی یکتای هنرمندی ما است
هر کسی نغمهی خود خاند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.
یاد و خاطرهی کاکا آصف تا همیشه جاویدان. او بسیار خوب بازی کرد، روحش شاد!