آتشبس و گفتوگوی بینالافغانی، بخشهای سخت پروسه صلح!
خلیلزاد پس از پایان گفتوگوها و ترک دوحه برای گزارشدهی به پمپئو، در توئیتی در ۱۲ مارچ گفت: «صلح مستلزم توافق روی چهار موضوع است: ضمانتهای ضد تروریستی، خروج نیروها نظامی، گفتوگوی بینالافغانی و یک آتشبس فراگیر.»
سال گذشته هنگامی که رییسجمهور دونالد ترمپ اجازه داد مذاکرات میان ایالات متحده و طالبان شروع شود، هیچکس انتظار نداشت صبر او خیلی دوام بیاورد. بسیاری از ناظران نگران این بودند که او میتواند با صدور دستور خودسرانهی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان ـ امری که دولت افغانستان را در برابر تصرف کابل به دست طالبان آسیبپذیر میکند ـ تلاش تیم مذاکرهکننده ایالات متحده را برباد دهد.
امید زیادی هم وجود نداشت که ترمپ پس از لنگکردن وزارت خارجه، براساس قوانین دیپلماتیک معمول بازی کند و به جای تکیه بر غرایز فاکسنیوز محورش، به نهادهایی چون جامعه اطلاعاتی امریکا که کارش مذاکره و دوندگیهای مذاکرات است، تکیه کند. ولی ترمپ همه را متعجب کرده است. او با تعیین زلمی خلیلزاد افغانیالاصل به عنوان رییس هیأت مذاکرهکنندهی امریکا، دیپلمات بسیار با تجربهای را برای این کار انتخاب کرد. با اینکه خلیلزاد گاهی اوقات به عنوان چهرهی بحثبرانگیز در دو دور ریاستجمهوری بوش ـ که در آن به عنوان سفیر ایالات متحده در افغانستان، عراق و سازمان ملل خدمت کرد ـ دیده میشد، برای این کار هم نزد جمهوریخواهان و هم دموکراتها در کنگره به عنوان واجدشرایطترین فرد از جامعه دیپلماتیک ایالات متحده، قابلقبول بود.
به خلیلزاد زمان و فضا داده شد تا تیم بین سازمانی جامعی از متخصصان را بسازد که از نمایندگان سازمان سیا گرفته تا وزارت خزانهداری را شامل میشود. او همچنین از همکاری شگفتآور پنتاگون برخوردار شد که همین اواخر موضعاش را در قبال افغانستان تغییر داده است. تا سال گذشته وزارت دفاع ایالات متحده بیشتر طرفدار عملیاتهای نظامی تهاجمی علیه طالبان بود تا مشارکت در گفتوگوهای صلح.
ترمپ حتا توئیت درباره این موضوع را در سطح حداقلی نگهداشت. از جانب ترمپ، هیچ تهدید یا نظر نیشدار و طعنهآمیزی درباره افغانستان یا طالبان وجود نداشت و دخالت در ماموریت خلیلزاد نزدیک به صفر بود. عدم درگیری رییسجمهور امریکا با مسألهی افغانستان، در واقع به نفع خلیلزاد بوده و به او دست باز در مذاکرات داده است. براساس گفتههای منابع دیپلماتیک نزدیک به خلیلزاد، ترمپ [همچنان مانند گذشته] علاقهی کمی به پیشرفت مذاکرات با طالبان نشان داده است. به جای ترمپ، نظارت بر پیشرفت رییس هیأت مذاکرهکننده امریکا به مایک پمپئو وزیر امور خارجه محول شده است، کسی که از نظر بعضیها به اندازهترمپ احتمال داشت تلاشهای صلح را تضعیف کند. در دسامبر سال گذشته، پمپئو در سخنرانی بزرگی در بروکسل، تقریبا به هر سازمان بینالمللی که برای صلح جهانی کار میکند، از جمله سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، اتحادیه آفریقا و بانک جهانی حمله کرده بود. با اینحال، حتا پمپئو در مورد تلاشهای صلح در افغانستان سکوت کرده است.
خلیلزاد با دست بسیار بازی که به خاطر رهایی از قید و دخالت واشنگتن دارد، موفقیت ظاهرا غیرممکنی را رقم زد. مذاکرهکنندگان ایالات متحده و طالبان پس از شانزده روز گفتوگوهای پیهم در دوحه پایتخت قطر، بخش مهمی از این معاملهی پیچیده را جمعبندی کردند که میتواند در نهایت به درگیری در افغانستان پایان دهد؛ به جنگی که تقریبا بدون وقفه در طی بیش از هفده سال پس از تهاجم ایالات متحده به این کشور در سال ۲۰۰۱ ادامه داشته است. هر دو طرف اعلام کردند که درباره پیشنویس توافق روی دو موضوع مهم برای ایالات متحده، یعنی جدول زمانی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و تعهد طالبان به قطع رابطه با تمام گروههای افراطی به شمول القاعده، دولت اسلامی و گروههای جهادی آسیای میانه مانند جنبش اسلامی ازبیکستان و در نهایت ریشهکنکردن آنها از افغانستان، به توافق رسیدهاند.
خلیلزاد با به کارگیری احتیاط لازم در عملکردش، مطمئن شد که ما تنها زمانی به تمام جزئیات پی میبریم که هر بخش از توافقنامه منعقد شده باشد. در حالیکه دو عنصر نخست پیشنویس توافقنامه شاید برای امضا تقریبا آماده باشند، اما معاملهی کلی که ایالات متحده میخواهد احتمال دارد با یک رویکرد تدریجی و چند مرحلهای به خطر بیافتد.
خلیلزاد پس از پایان گفتوگوها و ترک دوحه برای گزارشدهی به پمپئو، در توئیتی در ۱۲ مارچ گفت: «صلح مستلزم توافق روی چهار موضوع است: ضمانتهای ضد تروریستی، خروج نیروها نظامی، گفتوگوی بینالافغانی و یک آتشبس فراگیر.» او همچنین گفت: «شرایط برای صلح بهبود یافته است. روشن است که همهی طرفها پایان جنگ را میخواهند.» ملا عبدالغنی برادر رهبر سیاسی که هیأت طالبان را رهبری میکرد، این اظهارنظر مثبت را تکرار کرد.
اما حالا نوبت قسمت سخت ماجرا است: آتشبس و گفتوگوی بینالافغانی. رییسجمهور اشرف غنی عمیقا از این که طالبان هنوز از مذاکره با وی یا دولت وی خودداری میکنند، ناراحت است. به گفتهی کسانی که اخیرا با وی ملاقات کردهاند، او عصبانی است. اوقاتتلخی او برخاسته از این گمانیزنیها در تیم اشرف غنی است که امریکاییها نقشه دارند به عنوان امتیازی به طالبان، غنی را از این روند دور نگهدارند؛ باوری که مبنای چندانی ندارد، زیرا همه میدانند که در دورهای قبلی هر وقت فرصتی پیش میآمد، خلیلزاد به کابل سفر میکرد تا به غنی گزارش دهد.
کاسهی صبر تیم غنی ظاهرا در ۱۴ مارچ لبریز شد، زمانی که حمدالله محب مشاور امنیت ملی اشرف غنی در صحبت با جمعی از خبرنگاران در واشنگتن، ایالات متحده را به مذاکره برای تسلیمشدن [و رها کردن افغانستان به طالبان] متهم کرد. محب که قبلا به عنوان سفیر افغانستان در واشنگتن خدمت کرده است و بنابراین باید بهتر میدانست که از متحد اصلی دولتاش در عموم انتقاد نکند، گفت: «اگر این دستورالعملی برای صلح باشد، نمیدانیم که دستورالعمل جنگ چیست. آخرین مردمانی که خبر میشوند ما هستیم.»
هدف این حملهی غیردیپلماتیکِ محب، بیشتر خودِ خلیلزاد بود. محب او را به «مشروعیتزدایی از دولت افغانستان و تضعیف آن و در عین حال تقویت طالبان» متهم کرد. او گفت که خلیلزاد طرحهایی برای تبدیلشدن به «فرمانفرمای کل» در افغانستان در سر دارد. وزارت امور خارجه ایالات متحده بلافاصله محب را برای سرزنش احضار کرد و به رییسجمهور غنی اطلاع داده شد که محب، که حاضر به عذرخواهی نشده بود، بیش از این به وزارت خارجه و یا نزد مقامات ایالات متحده پذیرفته نخواهد شد. خلیلزاد هرچند این اتهام غیرمنصفانه و ناروا بود، واکنش نشان نداد.
واقعیت این است که جایگاه داخلی غنی تضعیف شده است. با توجه به عدم اطمینان کابل بر پیشرفت و نتیجه احتمالی مذاکرات دوحه، پایگاه مردمی او از بین رفته است و او با سرخوردگی روزافزون در میان احزاب مخالف، سیاستمداران، جنگسالاران و رهبران جامعه مدنی روبهرو است. حتا برخی از حامیان سابق وی قبول دارند که در هرگونه توافق سیاسی، غنی مجبور به عقبنشینی خواهد شد. رییسجمهور که ناگزیر از این موضوع آگاهی دارد، بر سر امریکاییها که از نظرش وی را در روند صلح به حاشیه راندهاند، خشمگین است.
طالبان نیز با دیدار با سیاستمداران اپوزیسیون افغانستان و رهبران جامعه مدنی از جمله فعالان زن در مسکو در ماه فبروری، به این تنش دامن زدند. گزارشهایی وجود دارد که جلسهی اینچنینی دیگری در ماه آپریل در دوحه و احتمالا بازهم بدون حضور و شمولیت نمایندگان دولت برگزار میشود. امتناع سرسختانه طالبان از معامله مستقیم با غنی هنوز مانع بزرگی است که با وجود هرگونه موفقیتی که تا کنون در گفتوگوهای دوحه به دست آمده، باید بر آن غلبه شود.
خلیلزاد احتمالا از سر هوشیاری تصریح کرده است که مسأله گفتوگوی بینالافغانی روند صلح مربوط به افغانها و چیزی است که آنها خود شان باید آن را به دست بگیرند. با اینکه ممکن است غنی در انتظار حمایت بیشتر امریکا در این تلاش باشد، اما برای کمک به خودش، کار چندانی تا کنون انجام نداده است: او هیچ چارچوبی برای چنین گفتوگویی آماده نکرده و نه حتا تیم مذاکرهکنندهای تشکیل داده است. این در حالی است که خلیلزاد از او خواسته باید که باید این کار را انجام دهد.
با همهی این چالشها، مسألهی دشوار دیگری هنوز حل ناشده باقی مانده است: توافق بر سر آتشبس در جنگی که هنوز هر هفته جان دهها نفر را میگیرد. در هفتههای اخیر دهها سرباز افغان کشته شدهاند و بیش از پنجاه تن توسط طالبان در نبردی بر سر کنترل ولایت بادغیس در غرب افغانستان، اسیر شدهاند. در ۱۷ و ۱۸ مارچ، حدود صد نفر از نیروهای امنیتی افغانستان سعی کردند به ترکمنستان در آنسوی مرز فرار کنند اما توسط مقامات ترکمن بازگردانده شدند. در عین زمان، طالبان ادعا کرد که ۹۰ سرباز افغان به نیروهای طالبان در ولایت بادغیس تسلیم شدهاند. اکنون بسیاریها از تشدید بیشتر درگیری هراس دارند زیرا طالبان به طور سنتی عملیات تهاجمی بزرگی را در فصل بهار راهاندازی میکنند. براساس برآوردهای فعلی، طالبان در حال حاضر کنترل نیمی از کشور را در دست دارند هرچند هنوز نتوانستهاند شهر عمدهای را به تصرف خود درآورند.
آخرین روند صلحی را که افغانهای سالخورده به یاد دارند، گفتوگوهای تحت رهبری سازمان ملل است که با موافقتنامههای ژنیو در سال ۱۹۸۸ پایان یافت و منجر به خروج نهایی نیروهای شوروی از افغانستان شد. این مذاکرات چهار سال زمان برد تا به پایان برسد. اکنون، برای اولینبار پس از خروج روسها، با اینکه برخیها از سر ناگزیری از چشمانداز دولت جدیدی که در آن طالبان شریک باشند، میترسند، بسیاری از افغانها برای پایان این جنگ و یک توافق سیاسی که اکثر آنها بتوانند با آن سر کنند، امیدوار هستند. اگر صبر غیرمعمول و نامتعارف رییسجمهور معمولا عجول ایالات متحده دوام بیاورد، خلیلزاد شاید بتواند چنین توافقی را سامان دهد.
نیویورک ریویو ـ احمد رشید