برگزیده هاسیاست

افغانستان، درس‌های گذشته و تلاش برای قامت راست کردن از بار مشکلات جاری

تاریخ سیاسی افغانستان، به خصوص در قرن بیست و دو دهه اخیر قرن ۲۱، شاهد کشمکش‌ها و زد‌و‌بندهای سیاسی میان گروه‌های مختلف بوده است. هم‌زمان، عملکرد و رفتارهای سیاسیون و رهبران حکومت‌ها نشان می‌دهد که یک بخش مهم از کار آن‌ها نه تنها آسیب زدن به یک‌دیگر، بلکه آسیب‌رسانی به جامعه و گاهی هم به قشر خاص، می‌باشد. این قشر خاص می‌تواند تعریف جنسیتی، قومی، دینی ویا هم فرهنگی داشته باشد.

اکنون افغانستان بار دیگر در یک مرحله مهم از تاریخ خود قرار گرفته است. در این مرحله، سیاسیون و رهبران حکومت سخت در تلاش زد‌و‌بندهای سیاسی و نیز آسیب زدن به یک‌دیگر ‌اند. این نوشته به تحلیل این زد‌و‌بندها و آسیب‌رسانی‌ها نمی‌پردازد. آنچه برای این نویسنده مهم است، دست‌آوردهای دو دهه گذشته است که چگونه باید آن‌ها را نگهداری و برای رشد و گسترش آن‌ها تلاش کرد.

خوب است که بحث این نوشته با یک ضرب‌المثل آغاز شود. ضرب‌المثل‌ها عموماً نشان‌دهنده شیره تجربیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مردم و کشورها می‌باشند. فرهنگ‌های گوناگون ضرب‌المثل‌های گوناگون دارند. یکی از این ضرب‌المثل‌ها چنین می‌گوید: «این مهم نیست که بدانیم چگونه سقوط می‌کنیم، مهم این است که بدانیم چگونه می‌توانیم بلند شویم.» مردم افغانستان بارها از سوی خودی و بیگانه به زمین خورده‌اند و هر بار نشان داده‌اند که توانایی و استعداد بلند شدن را دارند.

با تحلیل از گذشته سیاسی کشور و توانایی مردم، می‌خواهم ضرب‌المثل یاد‌شده را گسترش بدهم و به آن نکته جدیدی بیافزایم: «مهم این نیست که بدانیم چگونه به زمین می‌افتیم و دوباره می‌توانیم بلند شویم، بلکه مهم این است که بدانیم و بیاموزیم که چگونه می‌توانیم دوباره به زمین نیافتیم و به پیش برویم.» نسل کنونی کشور دیگر فرصتی برای سقوط کردن ندارند. آن‌ها نمی‌خواهند بار دیگر ثابت کنند که توانایی بلند شدن را دارند. آزموده را آزمودن خطا است. آن‌ها نمی‌خواهند دچار این خطا شوند. این‌بار، آن‌ها می‌خواهند نشان بدهند که توانایی ایستادن را دارند و دوشادوش کشورهای متمدن دنیا می‌توانند به پیش راه بروند و برای کشورشان صلح بیاورند.

در یک نکته همه مردم متفق‌اند که صلح در افغانستان امری حتمی است، اما صلحی که مردم و نسل کنونی را به زمین بزند، ارزش پشتیبانی را ندارد. مردم و نسل جوان امروز صلح می‌خواهند، اما نه به هر ‌قیمتی. صلحی که در آن مردم و نسل کنونی، به خصوص زنان جوان نقش نداشته باشند، می‌تواند پیامدهای ناگوار داشته باشد. با تأسف، یکی از این پیامدها، شکست روند بازسازی و رشد و پیشرفت کنونی، به خصوص در عرصه‌های معارف، فرهنگ، ورزش و هنر است. بسیاری‌ها، خودی و بیگانه، خواستار شکست این بازسازی و پیش‌رفت‌اند. آن‌ها از پیشرفت آموزش، فرهنگ، علم، مدنیت و هنر هراس دارند. این شکست زمانی رخ می‌دهد که نسل کنونی به زمین بخورند و یک نسل دیگر بگذرد تا مردم دوباره به پا بیاستند.

متن داستان صلح و خط مرکزی آن به زودی نهایی می‌شود. آنچه برای معامله باقی می‌ماند، زیرداستان‌ها و نقش افراد در آن‌ها است. این نوع داستان‌نویسی از بالا به پایین امر می‌شود. در حال حاضر، مردم افغانستان هیچ نقشی در نوشتن متن این داستان ندارند. سیاسیون حکومتی و مخالفان بی‌صبرانه منتظر ‌اند تا نقش‌های‌شان را بدانند و در مورد جایگاه و نقش‌شان در زیرداستان‌ها چانه‌زنی کنند. بعضی از آن‌ها دلهره دارند که ممکن هیچ نقشی برای‌شان در نظر گرفته نشده باشد.

برای مردم افغانستان پرسش این است که آیا شما تصمیم دارید بار دیگر تماشاگران سرنوشت خود باشید؟ پاسخ و تصمیم به دست مردم است. اگر مردم خواستند مانند گذشته تماشاچی باشند، فردا نباید شکوه و فریاد سر بدهند که چرا بازیگران در حق‌شان جفا و ستم می‌کنند. این بازیگران نقش‌های‌شان را بازی می‌کنند؛ داستان از پیش نوشته شده است.

اگر مردم تصمیم دارند که تماشاگر نباشند، پس باید آواز خود را بلند کنند، منسجم شوند، برنامه‌های‌شان را طرح نمایند و برای نوشتن داستان بزرگ آمادگی بگیرند. آن‌ها نباید هر‌ بار ابزار شوند. ارزش زنده‌گی‌شان به مراتب بالاتر از ابزار بودن است. مردم بایست تصویر روشن از نقش‌شان در داستان سرنوشت‌شان داشته باشند. بهترین داستان‌ها از پایین به بالا نوشته می‌شوند و از متن جامعه بیرون می‌آیند. مردم می‌توانند داستان بزرگ را از پایین به بالا تغییر دهند و امر کنند. هیچ قانونی وجود ندارد که داستان‌های بزرگ باید از بالا به پایین نوشته و امر شوند.

مردم افغانستان خود بزرگ‌ترین مدافع ملی و بین‌المللی حقوق و سرنوشت‌شان هستند. اگر آن‌ها از حقوق خود دفاع نکنند، هیچ کشوری برای دفاع از حقوق آن‌ها ایستاد نخواهد شد. این کشور دگرگونی‌های فراوان را تجربه کرده است که همیشه از بالا به پایین امر شده است. این‌بار مردم باید به دگرگونی واقعی و داستان حقیقی باندیشند.

به یاد داشته باشید که همه شعارها و وعده‌های سیاسی دروغ است، به جز آن شعار و وعده که مردم با دست خود می‌نویسند.

دکتر یحیی بیضا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا