اجتماعیبرگزیده هامصاحبه و گزارش

سرگذشت تلخ ازدواج های اجباری/ پدرم یک گاو ماده به نام لیلا را در بدل ۳۰ گاو نر عوض کرد

این نهادهای حقوق بشری و مقامات محلی می گویند که قدرت کافی برای مقابله با این رسم را ندارند.

ولایت غور با جمعیتی در حدود ۳۰۰ هزار نفر یکی از ولایت های کمتر توسعه یافته افغانستان است. برخی از مناطق دور افتاده این ولایت توسط گروه های مسلح اداره می شود و دولت هیچ کنترولی بر این مناطق ندارد.

در افغانستان این رسم است که داماد به طور سنتی به پدر همسرش قبل از ازدواج مبلغی را به عنوان مهریه پرداخت می کنند. در ولایت غور اما، بسیاری از خانواده های دختران بجای پول گاو و گوسفند و یا سلاح از داماد دریافت می کنند.

بسیاری ها معتقدند که این رسم مردم این مناطق از ولایت غور مطابق با قوانین اسلام نیست و با مهریه ای که در اسلام ذکر شده تفاوت دارد. مهریه در اسلام برای زن در نظر گرفته شده تا در صورت طلاق و یا موقعیت های اضطراری، زن بتواند از این مهریه استفاده کند.

موسسه گزارش دهی صلح و جنگ طی شش ماه تحقیق خود از ولسوالی های دور افتاده غور از جمله تایوره، تولاک، ساغر و پسابند در این خصوص با برخی بزرگان قومی و قوماندانان ملیشه این مناطق صحبت کرده و نظر آنان را در این مورد جویا شده است.

مقامات محلی این مناطق می گویند که قادر به ممنوعیت این رسم نیستند زیرا این رسم سالهاست که در این مناطق اجرا می شود و می گویند اگر قرار بر تغییر و یا ممنوعیت این رسم باشد ده ها سال طول خواهد کشید تا نگرش مردم را نسبت به این رسم تغییر دهند.

عبدالعلیم ساکن قریه حاجی نظر در ولسوالی دولینه می گوید که سه دختر خود را به نام های گل بدن، زینب و رقیه در بدل ۲۵۰ راس گاو و گوسفند، یک میل کلاشینکوف و ۳ هزار دالر آمریکایی به ازدواج در آورده و از این کار خود نیز خوشحال است.

او به گزارشگر موسسه می گوید “شما خبرنگاران فکر می کنید که گرفتن پول عروسی از دامادها یعنی فروش دخترانمان. اما گرفتن گاو و گوسفند از داماد در اینجا یک رسم است و من فکر نمی کنم این رسم اشتباه باشد.”

وقتی از عبدالعلیم پرسیدیم که چرا زنان در اینجا اجازه ندارند خودشان شوهر آینده شان را انتخاب کنند گفت “جای شرم است برای ما که از دخترانمان بپرسیم چه نوعی شوهری دوست دارند داشته باشند.”

نجم الدین یک دهقان از قریه کاسی اما از اینکه دخترش لیلا را به یکی از مردان محلی به نام محمد که هم اکنون محمد از زن اولش دارای ۵ فرزند است فروخته است اظهار پیشمانی می کند، اما نه به این خاطر که دخترش را فروخته است، بلکه به این خاطر که محمد هنوز پول عروسیش را به پدر همسرش به طور کامل نداده است.

وی می گوید “واقعا جای شرم است برای محمد که همسرش یعنی دخترم به زودی صاحب اولاد می شود اما او هنوز ۳۰ راس گوسفندی که از پول عروسیش به من بدهکار است را نداده است.”

محمد اما می گوید که وی هم اکنون به ارزش تقریبا ۲۶ هزار دالر آمریکایی گاو و گوسفند به نجم الدین برای پول عروسیش داده است.

از محمد پرسیدیم که چرا بیش از ۳۰ هزار دالر آمریکایی برای ازدواج دومش خرج کرده است گفت “همسر اولم زیبا و ظریف نبود. من می خواستم با زیباترین دختر قریه ازدواج کنم و از زندگی لذت ببرم.”

از آنجایی که در این قریه مردان و زنان نامحرم به هیچ عنوان اجازه ندارند با یکدیگر صحبت کنند گزارش گر موسسه مجبور می شود خانم مسنی را به نام “بی بی” استخدام کند تا بتواند به طور مخفیانه با لیلا مصاحبه ای بکند.

لیلا در اولین حرفش می گوید دقیقا مانند گاو و گوسفندان به فروش رفته است.

او می گوید “پدرم در قبال ۳۰ گاو نر یک گاو ماده به نام لیلا را فروخت. زندگی من هر روز توام با بدبختی است. درست است که من ازدواج کرده ام و متاهل هستم اما هیچ کس به رویاهایم اهمیت نداد.”

جالب است که در اینجا بسیاری از خانواده ها افتخار می کنند که دخترانشان را به فرماندهان محلی ملیشه بدهند. شاید به این دلیل باشد که توقع پول بیشتری می توانند بکنند.

نصرالله یکی از بانفوذان و قدرتمندان محلی در قریه غرک ولسوالی دولینه است. او که ۳۵ ساله است هم اکنون ۸ زن دارد.

او در گفتگو با گزارشگرمان می گوید “من پول و سلاح و حدود ۲۰۰ مرد مسلح دارم. من کنترول کاملی در منطقه غرک دارم و هر کاری که بخواهم می توانم انجام بدهم. خب با وجود این همه توانایی و قدرت، چرا نباید ۸ زن داشته باشم؟ اگر دختری را در این منطقه دوست داشته باشم، می توانم به راحتی با او ازدواج کنم، کافیست به پدر دختر یک گله گاو و یا گوسفند بدهم.”

پیامدهای ناخوشایند

سعید آرمان یک وکیل است که در خانه ای امن که برای دختران و زنان آسیب پذیر ایجاد شده کار می کند. وی می گوید در خانه ای امنی که او کار می کند ۴۰ زن و دختر اقامت دارند که همگی قربانی این چنین ازدواج های اجباری هستند.

او گفت “این ۴۰ زن که در اینجا اقامت دارند همگی کسانی هستند که توسط پدرانشان به زور و در بدل گاو و یا گوسفند به ازدواج زورمندان و یا پولداران محلی در آمده بودند. از آنجایی که این خانم ها قادر به تحمل این چنینی زندگی ای نبودند مجبور به فرار از خانه هایشان شده و به این خانه های امن پناهنده شده اند.”

اما بسیاری از زنان که به زور به ازدواج در می آیند خانه امنی نمی یابند.

برای مثال موردی که سال گذشته نیز توجه داخل و جامعه جهانی را به خود جلب کرد، دختر ۱۹ ساله ای به نام رخشانه در قریه قلمین در فاصله ۴۰ کیلومتری شهر فیروزکوه مرکز ولایت غور بود. او پس از ازدواج اجباری و به اتهام فرار از خانه به دست طالبان محلی سنگسار شد.

و اما داستان رخشانه: در سال ۲۰۱۱ عبدالکریم پدر رخشانه از قریه اودک رخشانه را به زور به ازدواج شخص فلجی به نام غلام یاسین در بدل ۸۵ راس گاو و گوسفند در آورد.

رخشانه تلاش کرد تا از خانه فرار کند اما توسط پولیس دستگیر شده و به پدر وی تحویل داده شد. پدر رخشانه هم خواهر هشت ساله رخشانه به نام فاطمه را به ازدواج یاسین برای جبران عمل رخشانه درآورد.

۹ ماه بعد، عبدالکریم رخشانه را به یک چوپان محلی به نام عبدالرزاق که زنش فوت کرده بود در بدل ۱۰ راس گاو و ۶۰ راس گوسفند فروخت.

رخشانه پس از سپری کردن دو شب با عبدالرزاق تصمیم به فرار می گیرد. اما طالبان رخشانه را به همراه مردی که در فرار به او کمک می کرد دستگیر کردند. رخشانه توسط این طالبان سنگسار می شود و مردی که با وی فرار کرده بود ۱۰۰ ضربه تازیانه خورده و آزاد می گردد.

مرگ دلخراش و وحشیانه رخشانه توسط موبایلی فیلم برداری شده بود که به سرعت میان رسانه ها و فضای اجتماعی پخش شد و توجه داخل و جامعه جهانی را به خود جلب کرد.

حنیفه مادر رخشانه می گوید دردش هنوز تازه است.

او می گوید “طالبان دخترم را در مقابل چشمانم سنگسار کردند. من صورتش را می دیدم که غرق در خون بود و صدای جیغ و ناله های او را می شنیدم. هر چقدر پیش طالبان التماس کردم که سنگسارش نکنند، اما آنها به حرف ها و التماس هایم توجهی نکردند.”

عبدالکریم پدر رخشانه هم اکنون پشیمان از این ست که چرا دخترش را وادار به این ازدواج ها کرده بود.

وی می گوید “این من بودم که دو بار رخشانه را بر خلاف میلش فروختم. طالبان دختر مرا نکشتند، بلکه من دختر خودم را کشتم. نمی دانستم که فروش رخشانه به اینجا ختم می شود.”

رخشانه
عکسی که در فضای مجازی منتشر شد و گفته می شود که متعلق به رخشانه قبل از سنگسار شدن به دست طالبان است.

جواد علوی رئیس کمیسیون حقوق بشر افغانستان در ولایت غور می گوید که ازدواج اجباری و یا فروش این چنینی زنان سال هاست که در این مناطق صورت می گیرد.

وی می گوید “از آنجایی که این موضوع یک رسم و سنت در این مناطق است، ما هیچ کاری علیه آن نمی توانیم. قبول دارم که ازدواج های این چنینی پایمال کردن حقوق اولیه انسان هاست، اما در حال حاضر نه این گونه ازدواج ها را نظارت می کنیم و نه به کابل گزارش می دهیم.”

این در حالیست که قانون اساسی افغانستان حقوق زن و مرد را برابر دانسته است، اما مقامات محلی می گویند که در حال حاضر در مقابل این چنین ازدواج ها قادر به انجام کاری نیستند.

سیما جوینده والی سابق غور در گفتگویی با گزارشگر موسسه گزارش دهی صلح و جنگ می گوید “زنان در ولایت غور در واقع زن های شوهرانشان نیستند، بلکه برده های شوهرانشان هستند.”

وی می گوید “زنان مانند لباس فروخته می شوند و این نشان دهنده این است که شرایط برای این زنان چقدر اسفناک است. من واقعا احساس شرم می کنم که بگویم والی ولایتی هستم که ارزش دختران آنجا به مقدار چند راس گاو است.”

ملا نظام الدین حبیبی عضو شورای علمای ولایت غور می گوید “فروش دختران نه تنها در اسلام ممنوع است، بلکه این عمل از نگاه اسلام به عنوان بدترین گناه دیده می شود که مرتکبین این عمل و یا گناه مجازات سختی را متحمل خواهند شد.”

وی می گوید قوانین فقهی ازدواج از جمله امضای عقدنامه در حضور یک قاضی و دو شاهد بسادگی نادیده گرفته می شوند.

آقای حبیبی می افزاید “تا کنون ندیده ام در غور ازدواجی کاملا مطابق با قوانین اسلامی صورت بگیرد. در ازدواج، از دختر باید پرسیده شود که آیا این مرد را به همسری قبول دارد و یا خیر.”

اما با این وجود رسم و سنت ازدواج های این چنینی در این منطقه ریشه ای عمیق دارد.

برای مثال پدری دیگر در روستایی در نزدیکی ولسوالی فیروزکوه به گزارشگر موسسه می گوید که از اینکه دخترش را در بدل یک میل کیلاشینکوف و ۱۵۵ راس گاو و گوسفند داده است اصلا پشیمان نیست.

او گفت “من دخترم را فروختم زیرا ارزش یک اسلحه از چندین دختر مجرد در خانه برایم بیشتر است.”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا