سیاست

کجروی ثروتمندان کمتر از فقرا نیست

در بیشتر گزارش هایی که در مورد عوامل جنگ منتشر شده، فقر یکی از دلایل اصلی جنگ برشمرده است. به صورت مکرر شنیده می‌شود که انحرافات و اسیب‌های اجتماعی با بی‌کاری و فقر پیوند داده می‌شود. معنای این سخن این است که ثروت‌مندان نه جنگ می‌کنند و نه مرتکب کجروی می‌شوند. همه بدبختی‌ها زیر پای فقرا است. اما تحقیقات متاخر بطلان نظریه‌های اثباتی قرن ۱۸ و ۱۹ را برملا ساخته است. واقعیت‌های عینی نشان می‌دهد که کجروی ثروت‌مندان از نظر کمی و کیفی کمتر از فقرا نیست، اگر بیشتر نباشد. منتها تفاوت در این است که از آنان دیده نمی‌شود.

تحقیقات در جوامع پیشرفته نشان داد که ثروت‌مندان به منظور تحقیر طبقات فرودست و دور ساختن آن‌ها از مناطق اعیان نشین، آنان را متهم به ارتکاب جرائم اجتماعی می‌نمودند و آن‌ها را سپر بلای خود می‌ساختند. حتی تحقیقات دانشگاهی را به منظور خود مدیریت می‌کردند.

به گزارش‌ وزارت داخله و جلسات شش و نیم صبح، هم اگر دقت کنیم، این ادعا تایید می‌شود. اکثر متهمین افرادی نیستند که به نان شب و روز خود محتاج باشند. بسیاری دارای کار هستند. از زیر غرفه ان‌ها مخفیگاهای مواد مخدر پیدا شد. دارای موتر سایکل و تفنگچه هستند.

گیرم که فقرا و بی‌کاران لشکر جنگ و انحرافات اجتماعی را تشکیل می‌دهند، باز هم جای تامل باقی است. علت را باید در تغییر نظام ارزشی جستجو نمود نه نفس فقر.

چنانکه در پی ورود معیارهای اقتصادی در عرصه فرهنگ و اندیشه، تولیدات فرهنگی، هنر و تاملات نظری بی‌ارزش گردید، روابط اخلاقی و اجتماعی نیز دگرگون شد. برخلاف تصور رایج و سطحی، مشکل عمده ناشی از ارزشمند بودن ثروت نیست؛ چون همواره ارزش بوده و است. تحول ارزشی که ما تجربه کردیم دو چیز است: از یک‌سو ثروت مبنایی شد برای دریافت امتیازات اجتماعی و حقوق شهروندی و از سوی دیگر محرومیت نسبی که از فاصله میان داشته‌ها و توقعات بوجود میاید، بین شهروندان افزایش یافت. برای مثال کسی که موتر لوکس سوار است، انتظار دارد که دیگران سرک را برای او باز کنند. با پول می‌تواند به پارلمان برسد. محکمه را به نفع خود فیصله کند. بلندمنزل بسازد. اسناد تحصیلی بدست بیاورد. مثال‌های بی‌شمار. این وضعیت روابط اجتماعی و اخلاقی را دگرگونه ساخت. گرفتن منصب بخاطر پول و پوزدادن نه خدمت به مردم. تحصیل بخاطر سند تحصلی و دست‌یابی به پول؛ اینجاست که تامل نظری و کسب دانش ناب بی‌ارزش می‌شود، تحقیقات علمی چون پول ندارد، به حاشیه رانده می‌ماند. هنر ارزش ندارد و تولید نمی‌گردد. کمک به شهروندان بخاطر خود نمایی ثروت. حتی دستورات دینی چون حج بخاطر دست‌یابی به منزلت اجتماعی انجام می‌شود. معلمی و استادی در حد حرفه‌ برای ممر زندگی تنزیل می‌یابد. و.‌‌.‌‌..

این وضعیت است که انحراف را ایجاد می‌کند. دیگر بین فقیر و ثروت‌مند فرقی نیست، بلکه تفاوت رفتاری را در نظام ارزشی ادم‌ها باید جستجو نمود.

داکتر امان فصیحی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا