چگونه عربستان در جنگ یمن زمینگیر شد؟
روز جمعه ۲۶ مارچ سالروز آغاز تهاجم ائتلاف سعودی علیه یمن با هدف نابودی کامل انصارالله و جنبش مردمی برخواسته از انقلاب سال ۲۰۱۴ بود. تهاجمی که «عاصفهالحزم» (طوفان قاطع) نامگذاری شد و بنا بود ظرف مدت نهایتاً دو هفته انصارالله را به طور کامل سرکوب کند و دولت مستعفی منصور هادی را مجدداً در صنعا مستقر کرده و قدرت را به آن بازگرداند. آرزویی که باید ظرف مدت ۱۴ روز محقق میشد ولی با مقاومت مردم یمن پس از ۲۱۶۰ روز نیز محقق نشد.
در حال حاضر عربستان از حیث میدانی عملاً قابلیت هیچ گونه اثرگذاری در یمن را ندارد و تنها از طریق بمباران هوایی در تلاش است که به همپیمانان خود در میادینی مانند مأرب یا الحدیده یاری رساند. اما وضع برای آنها در عمق خاک سعودی از این نیز وخیمتر است. در حال حاضر انصارالله ماههاست سعودی را در چند جبهه تحت فشار جدی قرار داده است. از طرفی سه ولایت جنوبی نجران، عسیر و جیزان دائماً شاهد حضور نیروهای یمنی است و بخشهای قابل توجهی از این سه ولایت در تصرف این نیروهاست. از سویی حملات مستمر موشکی و پهپادی مراکز نظامی، اقتصادی و نفتی این کشور را مورد هدف قرار میدهد و عملاً سعودیها راهی برای مصون ماندن از این حملات ندارند. در آخرین روزهای ابتدایی ماه مارچ بود که انصارالله برای اولین بار شهر مهم و اقتصادی «جده» و همچنین بندر بزرگ نفتی «رأس تنوره» را هدف حملات موشکی و پهپادی جدی قرار داد. ریاض پایتخت سعودی هم که بارها هدف این حملات قرار گرفته است.
از سویی عربستان با اعمالی که در یمن مرتکب شده، صدای اعتراض بسیاری از نهادهای بینالمللی و برخی کشورها را درآورده و فجایعی مانند حمله به اتوبوس مکتب که دهها کودک را جابجا میکرد حتی با اعتراض همپیمانان سعودی مواجه شد. قحطی بیسابقه ناشی از محاصره شش ساله نیز موجب اعتراض و محکومیت سازمان ملل و سازمانهای امدادرسان بینالمللی شده است. این وضع به اندازهای ناگوار است که بسیاری معتقدند پس از پایان جنگ و بحران در یمن ممکن است، دهها پرونده مرتبط با جنایت علیه بشریت در محاکم جهانی علیه سعودی تشکیل شود.
مجموعه این رویدادها و عوامل در نهایت موجب شد تا رییس جمهور بایدن مجبور شود به خاطر حفظ منافع کلان و راهبردی امریکا در خاورمیانه و جلوگیری از اضمحلال شریک راهبردی خود در این منطقه به سرعت دست به کار شده و به منظور حل و فصل و خاتمه بحران با پیشنهاداتی از قبیل آتش بس و پایان جنگ وارد عرصه بحران یمن شود. پیشنهاداتی که رهبران انصارالله تاکنون روی خوشی به آنها نشان نداده و علیرغم انجام یکی دو دور مذاکره در عمان و مکانهای دیگر همچنان از موضع قدرت و به دور از ذوقزدگی در تلاش برای مدیریت فضای سیاسی بحران هستند و همزمان با استمرار و تشدید حملات به عمق خاک سعودی و تنگ کردن حلقه محاصره مأرب (به گونهای که هر آن امکان آزادسازی آن وجود دارد)، به دنبال خالی کردن دست رقیب در مذاکرات اصلی آتی و فشار بر آن برای تحمیل خواستههای مدنظر خود هستند.
با مشاهده این شرایط و بررسی عوامل و متغیرهای دخیل در این بحران میتوان به شکل منطقی این گزاره را مطرح نمود که در آغاز هفتمین سال جنگ، نشانههای پیروزی برای مردم یمن کاملاً آشکار شده و به نظر می رسد برای یمنیها گشایشهای جدی در پیش خواهد بود.
آن روی سکه اما عربستان بدون هیچ دستاورد، ناگزیر است پس از صرف هزینه هنگفت، شکست خود در یمن را بپذیرد و از بحران یمن پای خود را بیرون بکشد.
داکتر عبداللطیف نظری