چرا کاسه صبر استاد دانش بالاخره لبریز شد
استاد دانش شش سال استکه معاون دوم ریاست جمهوری است. معمولا در این شش سال خاموش بوده است. تعدادی میگویند که خاموشی استاد از وظیفهشناسی او است، زیرا طبق فرمایشات ارگ ریاستجمهوری وظیفهی خود را پیش میبرد. ارگ از کارکرد استاد دانش راضی است. بنابراین نیاز نیست سر و صدا کند و بگوید که من این و آن کار را انجام دادم.
اما استاد دانش در جامعه، منتقد زیاد دارد. منتقدان، استاد دانش را شخصی میدانند که گویا نمیتواند اعمال صلاحیت کند، در دولت حضور سمبولیک و فاقد صلاحیت دارد، در تصمیمگیریهای کلان سیاسی و ملی نقشی ندارد. منتقدان، استاد دانش را متهم به محلگرایی و قریهگرایی نیز میکنند و میگویند در دفتر استاد دانش یا معاونت دوم، استاد دانش با جمعی از مشاوران هممحله و همقریهاش حضور دارد. این منتقدان تاکید میکنند که استاد دانش غیر از حفظ یک دفتر برای خود و تقرر چند مشاور از هممحلههایش دیگر صلاحیتی در دولت ندارد.
استاد دانش در برابر منتقدان خود ساکت است اما مشاورانش در فیسبکها معمولا علیهِ منتقدان استاد دانش مینویسند، حتا گاهی منتقدان استاد دانش را دشنام میدهند و متهم به جاسوسی میکنند و میگویند اینها منتقد نیستند، بلکه گماشته شدهاند تا شخصیت استاد دانش را تخریب کنند. پاسخ منتقدان استاد دانش به تیم مشاوران این استکه شما در معاونت دوم غیر از اینکه در فیسبکها به دشنام و اتهام منتقدان استاد دانش بپردازید، کار دیگری ندارید.
واقعیت نیز این استکه کار و فعالیت تیم مشاوران استاد دانش معلوم نیست. در افغانستان مشاور یک موقف تشریفاتی و سمبولیک است. بنابراین مشاوران استاد دانش نیز نقش تشریفاتی دارند که بنابه روابط شخصیایکه با استاد دانش دارند، مشاور گماشته شدهاند تا حداقل حقوق و امتیازات مادی مشاوریت را دریافت کنند.
اگر از دیدگاه طرفداران و منتقدان استاد بگذریم؛ سخن مهم این استکه استاد دانش موقع معرفی نامزد وزیران تیم داکتر عبدالله به صورت جدی و خیلی شدید از تبعیض در نهادهای حکومتی انتقاد کرد و گفت تبعیض و تعصب در ادارات دولتی بیداد میکند و به جایی رسیده استکه بعد از این بدون هرگونه ملاحظهای در برابر تبعیض در ادارات دولتی صدا بلند میکند و ایستاد میشود.
پس از شش سال سکوت و خموشی این انتقاد استاد دانش از نهادهای حکومتی همه را هیجانزده و شکفتزده کرده است. وجود فساد، تعصب و تبعیض در ادرات دولتی به امر معمولی تبدیل شده است. این تبعیض، تعصب و فساد از امروز نیست؛ سالها استکه جریان دارد. اما انتقاد و موضعگیری استاد دانش علیهِ تبعیض در ادارات دولتی جالب و قابل تعجب بود. زیرا کسی از استاد دانش این توقع را نداشت. مردم به این تصور بودند و استند که استاد دانش در تحمل تعصب، تبعیض و فساد سنگ زیرین آسیا است. همینکه در دفتر خود باشد و چند مشاور از خویش و قریهی خود داشته باشد، چون سنگ زیرین آسیا هرگونه فشار، فساد و تبعیض در دولت را تحمل میکند. برای همین تحمل استکه ارگ به استاد دانش غرض ندارد و استاد دانش به ارگ غرض ندارد.
در ضمنیکه انتقاد استاد دانش پس از این همه سکوت از دولت جالب و دور از توقع بود اما پرسش این
استکه انتقاد استاد دانش به کدام مرجع قابل ارجاع است؟ طبعا معلوم استکه ارجاع این انتقاد به ارگ است. زیرا تصمیمگیرندهی امور دولت ارگ است. از آنجاییکه استاد دانش معاون دوم ریاستجمهوری است، ارجاع انتقاد به خود استاد دانش نیز است. اگر استاد دانش وظیفهی خود را درست انجام میداد و میتوانست اعمال صلاحیت کند و حضورش به عنوان معاون دوم ریاستجمهوری در دولت دیده میشد و حضورش میتوانست در مناسبات دولتداری تاثیرگذار باشد؛ طبعا چنین تبعیضیکه استاد دانش از بیداد آن در نهادهای دولتی انتقاد میکند، وجود نمیداشت. بنابراین معلوم میشود که حضور استاد بهعنوان معاون دوم ریاستجمهوری در دولت تاثیرگذار و مفید نبوده استکه تبعیض اینهمه رشد کرده است و تا سرحد بیداد رسیده است.
به نظر من همهی نهادهای دولتی به شمول دفتر معاونت دوم نمونهی بیداد تبعیض است. من قبل از این نیز از استاد دانش انتقاد کرده بودم که استاد نباید دفتر معاونت دوم را از مشاوران همقریهگی خود پُر و آگنده کند. زیرا این انتقاد میتواند مطرح شود که جای مردم هزاره در معاونت دوم است. درحالیکه معاونت دوم جای مردم هزاره هم نیست، فقط جای همقشلاقی و خویشهای استاد دانش است.
در هرصورت تقرر این همه مشاور قومی از یک قشلاق در دفتر معاونت دوم نادرست است. درست استکه
استخدامها در ادارات دولتی قومی و قشلاقی است اما استاد دانش نباید این کار را میکرد؛ زیرا چنین استخدامهای قشلاقی استاد دانش موجب شد که زمینهی استخدام مردم هزاره در نهادهای دیگر دولتی گرفته شود و گفته شود که معاونت دوم به اندازهی لازم هزاره استخدام کرده است. در ضمن، این استخدامهای قشلاقایسم در دفتر معاونت دوم، جایگاه و تاثیرگذاری استاد دانش را در دولت زیر سوال برده است؛ اینکه استاد دانش به قدر کافی دفتر خود را طبق سلیقهی خود پُر، آگنده و مملو کرده استکه با این کار خویش زمینهی حق انتقاد و ابراز نظر را در استخدامهای قومی دولتی در نهادهای دیگر از خود گرفته است. یعنی خود استاد دانش دانسته یا نادانسته دست خود را از پشت بسته است.
به هر صورت، انتقاد استاد دانش از دولت اصولا درست است. ما از انتقاد استاد دانش در سطح عمومی استقبال میکنیم. اما این انتقاد از نظر موردی به خود استاد دانش و دفتر معاونت دوم نیز قابل ارجاع است. من نام انتقاد استاد دانش را «خودانتقادگری» میدانم. بهتر است استاد بیداد تبعیض را از دفتر معاونت دوم آغاز کند تا انتقاد استاد دانش در سطح ملی تاثیرگذار تمام شود. فعلا استاد مانند همان فردی استکه خودش شیرینی خورده است اما دیگران را نصحت میکند که شما شیرینی نخورید.
خامه پرس