پاکستان و نقش تعیین کننده در صلح افغانستان
هیأتهای مذاکرهکننده افغانستان و طالبان به تاریخ (۲۲ قوس) فیصله کردند که برای مشوره و رأیزنی بیشتر پیرامون مذاکرات صلح به مدت سه هفته به رخصتی بروند تا روی آجندای اصلی مذاکرات در سطح رهبری دو جانب بحث کنند.
هیأت مذاکرهکننده حکومت افغانستان به کابل آمد و درباره جریان ۹۰ روزه مذاکرات روی کارشیوه، فهم طالبان از صلح و جنگ، وجوه مشترک و تقابل میان دو طرف و مفاد آجندای اصلی در دور دوم مذاکرات به ریاست جمهوری و شورای عالی مصالحه ملی گزارش داد.
در این ارتباط، کمیته رهبری شورای عالی مصالحه ملی چندین جلسه مشترک با حضور هیأت مذاکرهکننده داشت و فیصله شد که ادامه مذاکرات در دوحه برگزار و هیأت به لحاظ سیاسی و تخنیکی حمایت و تقویت شود. کمیته رهبری فیصله کرد که هیأت صلاحیت لازم را برای پیشبرد مذاکره دارد و از حکومت، کمیته رهبری و مردم افغانستان نمایندهگی میکند.
هیأت طالبان هم به رهبری ملا برادر به اسلامآباد سفر و با عمران خان، نخست وزیر و سایر مقامهای آن کشور دیدار کرد. این نخستین بار نیست که ملا برادر یا هیأت طالبان در مواقع حساس به پاکستان سفر میکند و به نهادهای اجرایی آن کشور پیرامون مذاکرات صلح گزارش میدهد. پاکستان عقبه سیاسی طالبان است؛ این کشور هم در میدان نبرد از طالبان حمایت مالی، تسلیحاتی و نظامی میکند و هم در قطر به آنها خط مش و جهت تعیین مینماید. پاکستان در این روند منافع حیاتی دارد که در صورت عدم تأمین آن، اجازه نخواهد داد که روند صلح به نتیجهای برسد. اسلامآباد حتا در زمان انزوا و فشارهای بینالمللی موضع خود را در قبال افغانستان تغییر نداد.
نقش پاکستان در تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان
پاکستان از زمان فروپاشی شوروی و سقوط حکومت داکتر نجیب تاکنون روی طالبان سرمایهگذاری و از این طریق منافع ملی خود را در افغانستان و منطقه پیگیری کرده است. اسلامآباد در طول این مدت در تحولات سیاسی – امنیتی افغانستان یکی از بازیگران تأثیرگذار امنیتی بوده است، هرچند گاهی میزان این تأثیرگذاری به دلیل تحولات بینالمللی و به قول رابرت کاپلان جغرافیای نامرتبط افغانستان فراز و فرود در پی داشته است.
نقش این کشور پس از سقوط حکومت داکتر نجیب و روی کار آمدن طالبان برجستهتر شد. ولی با وقوع رویداد ۱۱ سپتامبر و حمله امریکا به افغانستان و اضحملال رژیم طالبان، پاکستان به حاشیه رفت و این کشور ظاهرأ سیاست همراهی با ایالات متحده را در پیش گرفت؛ ولی در موضعش هیچ تغییری نیاورد.
پاکستان اهدافش را از طریق دیپلماسی فعال در عرصه بینالمللی و تقویت گروه طالبان برای احیای مجددش در افغانستان دنبال کرد. دستگاه سیاست خارجی آن کشور و آیاسآی این مسیر را طی کردند تا به این مرحله رسیدند. حالا در تحولات جاری، نقش پاکستان در جنگ و صلح افغانستان غیرقابل انکار است.
تروریسم و لانههای امن آن در پاکستان، همواره یکی از نقاط تنش و اختلاف در روابط اسلامآباد و واشنگتن بوده است. واشنگتن از تمام گزینههای فشار برای وادارکردن پاکستان به ترک حمایت از تروریسم، بهویژه طالبان بهره برد؛ اما نتیجه نداد. در زمان بارک اوباما بیشترین نیرو به افغانستان اعزام شد و بعد از آن ترمپ بارها در اظهاراتش، پاکستان را متهم به حمایت و پرورش تروریسم کرده است و به همین دلیل کمکهای نظامی امریکا به پاکستان را قطع کرد. با آن هم پاکستان به راهش ادامه داد.
جنرالان و استراتژیستهای پاکستانی جنگ افغانستان را به خوبی در راستای منافع ملی کشورشان مدیریت کردند و دیپلماتهای آن کشور، جامعه بینالمللی را فریب دادند و در برابر انزوای بینالمللی کشورشان به دلیل حمایت از تروریسم مقاومت کردند.
چرا باید حکومت افغانستان با پاکستان وارد مذاکره شود؟
تردیدی وجود ندارد که گروه طالبان با خواست و استقلالیت خودشان به پای میز مذاکره نرفته است؛ بلکه مجوز اسلامآباد در مذاکرات امریکا با طالبان و گفتوگوهای مستقیم با هیأت حکومت افغانستان شرط لازم بوده است.
پاکستان در منازعه چهل ساله افغانستان منافع ملیاش را جستوجو میکند؛ جایی که منافع ملی این کشور تأمین نشود و تهدید شود، از ابزارهای خشن از جمله فعالیتهای هراسافگنانه کار میگیرد. نگرانیهای این کشور درباره دیورند، آبهای کابل و حضور هند با بقای پاکستان پیوند خورده است. به این دلیل نتایج مذاکرات بستهگی به رفع این نگرانیهای پاکستان دارد.
حکومت افغانستان در کنار مذاکرات دوحه برای حل و فصل منازعه باید با پاکستان وارد مذاکره شود. گفتوگو با اسلامآباد به اندازه مذاکرات دوحه برای تأمین صلح و ثبات در کشور مهم و تعیینکننده است. سفر داکتر عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصالحه ملی به پاکستان درب گفتوگو را باز کرد. استقبال بیپیشینه حکومت پاکستان به لحاظ دیپلماتیک بخشی از نگرش نخبهگان پاکستان نسبت به افغانستان است که بستهگی به تحولات جاری و مبحث صلح دارد. عبدالله در سفرش دیدگاه مقامهای پاکستانی را نسبت به روند صلح ذهنیابی کرده است. لازم است که نتیجهگیری رهبری شورای عالی مصالحه، وزارت امور خارجه و دیپلماتهای مقیم اسلامآباد از این سفر به تحلیل گرفته شود و حکومت طبق آن در هماهنگی با شورای عالی مصالحه ملی گامهای بعدی را بردارد.
حکومت افغانستان برای ختم جنگ و حل بحران، باید با پاکستان وارد مذاکره شود. اگر پاکستان حس کند که نگرانیهایش در قبال افغانستان از طریق مذاکره و صلح تأمین نمیشود، به هیچ صورت ابزاری چون طالبان را که ۳۰ سال میلیونها دالر صرف آن کرده و پیامدهایهای بینالمللی آن را هم بر عهده گرفته است، از دست نمیدهد. بحث دیورند، حضور فعال هند در افغانستان و آبهای افغانستان با بقای پاکستان گره خورده است و از جمله منافع حیاتی پاکستان به شمار میرود. کشورها در ارتباط به منافع حیاتیشان هیچگونه ملاحظه اخلاقی و انسانی ندارد. در محیط انارشیکال جنوب آسیا که فضای بدبینی و بیاعتمادی به شدت حاکم است، پاکستان بدون حل این موارد از موضع خود عقب نمینشیند.
جنگ افغانستان بُعد داخلی ندارد، بلکه زمینه داخلی دارد که از سوی نیروهای سرگردان بیکار و بیسواد و گروههای تندرو و افراطی فراهم شده است. جنگ طالبان ابزاری است برای تأمین منافع سیاسی این گروه و منافع ملی حامیانشان، بهویژه پاکستان. اما مهمترین عامل تداوم این جنگ، ایدیولوژی دینی است که به سربازان این گروه انگیزه خلق میکند و میدانهای نبرد و مدارس دینی – آموزشی طالبان را خالی از طلاب و سرباز نمیگذارد.
پیامدهای تروریسم دولتی بر اقتصاد و امنیت پاکستان
اقتصاد و امنیت پاکستان نیز از تروریسم دولتی و رشد آن در منطقه متأثر شده است. در حال حاضر پرورش تروریسم و پناهگاههای امن گروههای تروریستی در آن کشور به یک تهدید جدی علیه منافع ملی و تمامیت ارضی پاکستان تبدیل شده است و این امکان وجود دارد که در آینده از کنترل ارتش و سازمان استخبارات آن کشور خارج شوند و پاکستان را وارد بحران امنیتی سازند. هماکنون گروههای تروریستی در دو طرف خط دیورند مستقر هستند و در بلوچستان و وزیرستان شمالی آزادانه فعالیت دارند و هرازگاهی بر علیه پاکستان نیز تحرکاتی انجام میدهند.
گروههای تندرو و جنبشهای اسلامی در منطقه و کشورهای آسیای مرکزی – مانند اویغورها، القاعده و اسلامگراهای جهادی که در برابر غرب میجنگند، از پاکستان تغذیه میشوند. پاکستان تا چه زمانی میتواند این گروهها را در لانههایشان بدون خطر حفظ و کنترل کند؟ یکی از دلایل وادارساختن طالبان به گفتوگو با حکومت افغانستان، همین نگرانی پاکستان است.
پاکستان از سال ۲۰۱۰ تاکنون با بحران اقتصادی و تورم دست و پنجه نرم میکند. با آنکه آن کشور از طریق بندر واگه و کراچی به آبهای بینالمللی وصل است و پتانسیل قوی برای تجارت و ترانزیت به کشورهای آسیای مرکزی و آسیای غربی را دارد و همچنان به انرژی آسیای مرکزی برای رشد صنعتی و تولیدی نیازمند است؛ اما فعالیت گروههای تروریستی در افغانستان و منطقه این فرصت را از پاکستان گرفته و اقتصاد این کشور در میان دو قدرت اقتصادی (چین و هند) تضعیف شده است. به دلیل که فعالیت گروههای تروریستی در افغانستان و منطقه با حمایت پاکستان فرصتهای کلان اقتصادی را از آن کشور زدوده است.
عمران خان پس از احراز کرسی نخستوزیری، تلاش کرد که با جذب کمکهای خارجی، بهخصوص کمکهای عربستان و ترکیه و چین این تورم را مدیریت کند، ولی موفق نشد.
پاکستان پلان دارد که از تجربه صنعتی و تولیدی چین بهره ببرد و برای تحقق این امر جداً به انرژی آسیای مرکزی نیاز دارد که راه آن از افغانستان میگذرد. پروژه تاپی و کاسا یکهزار در صورتی به پاکستان انتقال مییابد که در افغانستان ثبات بیاید و صلح تأمین شود.
اگر انرژی آسیای مرکزی به جنوب آسیا انتقال یابد، پاکستان میتواند برعلاوه بازسازی اقتصادش به بازار آسیای مرکزی دست پیدا کند. اما اولویت جدیتر از این برای پاکستان جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان است. پاکستان نگران است که مبادا تأمین صلح و ثبات در افغانستان این نفوذ را تقویت کند و هند از این طریق فشارها را بر اسلامآباد افزایش دهد.
حکومت افغانستان از طریق شورای عالی مصالحه و وزارت امور خارجه باید با پاکستان وارد مذاکره و گفتوگو شود و به رفع نگرانیهای آن کشور در قبال آینده افغانستان بپردازد تا بستر صلح فراهم شود. صلح بدون همکاری صادقانه پاکستان نتیجهای در پی نخواهد داشت.
هشت صبح