پاکستان، تأثیرگذارترین کشور بر سرنوشت افغانهاست
چهارشنبه هفتهی گذشته، ۱۹ سنبله، کاروان موترهای حامل امرالله صالح، معاون اول ریاستجمهوری در مسیر حرکت از محل اقامتاش به سمت ارگ ریاستجمهوری در تایمنی کابل، هدف یک حملهی مرگبار و سهمگین قرار گرفت. براساس اعلام نهادهای امنیتی افغانستان، یک بمب کارگزاریشده در یک کراچی واقع در کنارهی جادهای که آقای صالح از آن عبور میکرد، معاون نخست رییسجمهور کشور را هدف قرار داد. مسعود اندرابی، وزیر داخله، در حساب تویترش نوشت که براساس معلومات ابتدایی نهادهای امنیتی، مواد استفادهشده در انفجار از نوع آردیاکس بوده است. مواد انفجاری که از نظر آقای اندرابی معمولا توسط شبکهی حقانی در بمبگزاریهای پیچیده استفاده میشود. در این حمله به آقای صالح آسیبی نرسید. ولی دستکم ۱۰ غیرنظامی کشته و بیش از ۲۰ غیرنظامی دیگر نیز مجروح شدند.
فارغ از ناکام اعلامشدن حمله به کاروان موترهای حامل معاون نخست رییسشجمهور افغانستان توسط مقامات حکومت و موجی از دلجویی که رهبران و چهرههای سیاسی از آقای صالح پس از حمله صورت گرفت، در عمل، این حمله حاوی نمادها و نشانههای خاصی بود. اقدام به ترور «معاون نخست ریاستجمهوری» در فاصلهای حدودا یک کیلومتری از ارگ ریاستجمهوری افغانستان در قلب پایتخت، یک حملهی تهورآمیز، تحقیرکننده و یک رسوایی برای نهادهای امنیتی افغانستان بود. افغانستان با دشمنی طرف است که هر زمانی که اراده کند، میتواند با عبور از دامها و تمهیدات نهادهای امنیتی و استخباراتی، فرد شماره دوم کشور را در چند صد متری مرکز رهبری سیاسی، اداری و امنیتی کشور در قلب پایتخت مورد یک حملهی پیچیده و حرفهای قرار دهد. این دشمن، پاکستان است که به واسطهی طالبان و دیگر گروههای نیابتیاش، تا محرمترین و امنترین حیات خلوتهای پایتخت ما و مقامات درجهیک حکومت سرک میکشد. اقدام به ترور فرد شماره دوم کشور، یک بار دیگر توضیح میدهد که ما با چه دشمن قلدری طرفیم و این خصم بدسرشت، در حمله به نمادهای اصلی نظام و هویت سیاسی ما، هیچ پروایی نمیشناسد.
پاکستان، تأثیرگذارترین کشور بر سرنوشت افغانهاست. در چهل سال گذشته، پاکستان توانسته با موفقیت سرنوشت نظامها، مقاومتها، جنگها، فرصتهای توسعه و مصالحه و تهدیدهای ویرانگر و نابودکننده در افغانستان را تقریبا آنچنان که میخواسته، رقم بزند. این کشور با حمایت از شورش ملی افغانها در برابر حکومت تحت حمایت اتجاد جماهیر شوروی، مجاهدان افغانستان را به پیروزی رساند. سپس، بهعنوان یک عامل بیرونی در ناآرامیها و بحرانهای افغانستان موفق شد در برابر شکلگیری یک حکومت مقتدر و همهشمول توسط گروههای مجاهدین موانع بنیادین خلق کرده و به جنگهای داخلی دامن بزند. دگرباره، پاکستان موفقانه سلطهی طالبان بر بیش از ۹۰ درصد خاک افغانستان را اجرایی کرد. پس از سقوط طالبان، همسایهی قدرتمند و اتمی، در برابر مارش دهها هزار نیروی امنیتی از بزرگترین و قدرتمندتری پیمان نظامی جهان در افغانستان، ایستاد و به آرامی و مرحله به مرحله، شورش طالبان در برابر جمهوری اسلامی افغانستان را پس از یک و نیم دهه به تسلط بر حدود نصف قلمرو کشور رساند. اکنون و پس از یک و نیم دهه شورش نفسگیر و فرسایشی، بار دیگر، سرنوشت منازعه و مصالحهی افغانستان به دست پاکستان است.
هرچقدر که احساسات میهنپرستانهی صادق و کاذب ما خدشهدار شود، چیزی از این واقعیت نمیکاهد که ما در پنجهی پاکستان اسیریم. کشوری با برخورداری از قدرت اتمی، هفتمین ارتش قدرتمند جهان، درگیر با قدرتی به بزرگی هندوستان، بازیگری در مناسبات جهان اسلام و جنوب آسیا و گزینهی شراکت استراتژیک امنیتی و نظامی برای ابرقدرت منطقه و جهان. افغانستان جز در شهادتپروری که صرفا بار تخلیهی روانی ناشی از فشار جنگ و ویرانی دارد، در هیچ حوزهای حتا رقیبی کوچک برای پاکستان نیست.
در مصاف نابرابری که برخی از سیاستمداران افغانستان در برابر پاکستان خلق کرده یا نمایش آنرا اجرا میکند، پیروزی ما به اسلوب تهدید، خصومت، آشتیناپذیرخواندن کین و عداوت دو کشور و نظایر آن، بر همسایهی اتمی شانسی ندارد. بهعنوان یک نمونهی تلطیفشده و معمول از هزاران نمونهی جاری و گذشته، چند روز پیش از حمله به کاروان معاون نخست ریاستجمهوری، آقای صالح در مصاحبهاش با طلوعنیوز، ناسازگاری ابدیاش با طالبان و پاکستان را با تأکید اعلام کرد. چنین موضعی از یک سیاستمدار حرفهای و کاربلد، کفر جهان سیاست است. چه آنکه در بخشی از مصاحبه، آقای صالح مکررا اصرار داشت که بهعنوان یک ویژگی شخصیتی بالنده، او در زمان منجمد نمیماند و متناسب به تحولات و رخدادها تغییر میکند.
در مقام واقعیت و عمل، دوام ستیزهجویی کلامی و مستقیم و دمیدن به تنور خصومت با پاکستان، نهتنها هیچ سودی برای مردم افغانستان نداشته که با شدتگرفتن جنگ و دخالتهای مخرب پاکستان، رنجها و محنتهای افغانها فزونی گرفته است. از ماراتن دمیدن به تنور خصومت با پاکستان، تنها سودی که به افغانستان رسیده، کیش شخصیت و خودقهرمانتراشی است که سیاستمداران پوپولیست افغان به جیب زده است.
در برابری کشوری که این چنین همهی عرصههای حیات سیاسی و اجتماعی ما را در چنبره دارد، افغانستان برای رسیدن به ثبات و توسعه و آرامش هیچ گریزی جز تعامل و سیاست مدبرانه با پاکستان ندارد. به هیچ عنوان مراد از این ادعا، باجدهی به پاکستان و تسلیمی خوارکننده نیست. آنچه افغانستان بدان نیازمند است، بازنگری اساسی و عمیق در مواجههاش با پاکستان و ضرورت عبور از نمایش خصومت به تعامل سیاسی با این کشور است. اگر به رسمیتشناختن یا حتا اعتراف محافظهکارانه به رسمیبودن مرز دیورند با پاکستان، باجدهی به این کشور و از نظر آقای صالح، «چک سفید دادن» به پاکستان باشد، در آن صورت افغانستان باید در خصوص همهی مرزهایش با چهار همسایهی دیگر مسأله داشته باشد. تعیین و تثبیت همهی مرزها و توافقات مرزی افغانستان در نیمهی دوم قرن ۱۹ صورت گرفته و خطوط مرزی دیگر افغانستان با چهار همسایهی دیگرش تافتهی جدابافته از مرزش با پاکستان نیست. واقع این است که خط مرزی دیورند که برای برخی از سیاستمداران افغانستان مسأله است، بیش از آنکه یک ادعای تاریخی-حقوقی وارد بر پاکستان باشد، ابزار خصومتورزی با پاکستان است.
خادم حسین کریمی