در سهمیهبندیِهای کلانِ حکومتداری، کرسیِ وزارتِ (اطلاعات و فرهنگ) مربوط میشود به معاونتِ دوم ریاستجمهوری، استاد دانش که با گیرافتادن طاهر«زهیر»، در فیلتر پارلمان باید الترناتیو و بدیل وی، به ولسیجرگهی کشور معرفی شود.
فیگورهای متعددی در نیمکت انتظار برایِ رسیدن به کرسیِ وزاراتِ اطلاعات و فرهنگ، نشسته اند. ولی تحیل و تجزیه میزان تاثیرگزاری شان در این وزارت و آنالیز عبور شان از فیلتر ولسیجرگه، اما و اگرهایِ فروانی دارد که خیلی گذرا در سطور آتی به آن پرداخته میشود.
بدیلهایِ درحالِ انتظارِ کُرسیِ وزارتِ اطلاعات و فرهنگ در تیم عملیاتی استاد دانش یا جزو چهرههای اکادمیک هستند ولی درایتِ کارِ حکومتیرا ندارند و با معادلاتِ چندمجهولهی مدیریت سازمانی بیگانه هستند. یا ظرفیتِ کارِ دولتی را دارند ولی قاعدهی بازیرا بلد نیستند یا هردو را دارند؛ ولی پشتوانهی اقتصادی و عقبهی تبلیغاتی سازنده را ندارند.
فهیم «هاشمی» کسی است که آنچه خوبان همه دارند ایشان تنها دارد.
هاشمی کسی است که یک رابطهی تعریفشده و راهبردی با پارلمان دارد، پول و پلهی در حدِ اعتبار و کریدتِ بین المللی دارد، چنانچه مجلهی «فوربس» فهیمِ هاشمی را جزو دانهدرشتهای کار و بار اقتصادی و یک و سروگردن بالاتر از میلیونرهای واقعیِ افغانی، معرفی کرده بود.
هاشمی جایِ پایِ قابل لمسی، در اطاق فکر رئیس جمهور «غنی» دارد و با شخصِ رئیسجمهور، رفیقِ گرمابه و گلستان است و با کابینهی دولت کلی خوش و بش جوانمردانه وعیارانه دارد و مالک یکی از وزنههای رسانهای افغانستان تلویزیون (یک) است و جزوِ آدرسهایی است که تجربهی فراز و فرودِ وزراتداری را دارد.
لذاستکه استاد دانش با معرفیِ فهیم «هاشمی» بهعنوان وزیر اطلاعات و فرهنگ به خوبی میتواند جایگاهش در دولت را تثبیت کند و از کیانِ حقش، در ساختارِ دولت دفاع کرده پایگاه مردمی اش را در میان هزاره های اهل سنتِ کشور تحکیم بخشد و شکی ندارم هاشمی این فرصت را نمیسوزاند و مدافع خوبی از حقِ سرخِ مردم در ساختار دولت خواهد بود.
استاد دانش با معرفیِ «هاشمی» میتواند در قد و قامتِ یک زعیم سیاسیِ دلسوز، برای هزارههای سُنی کشور مطرح شود، مردمیکه در معادلاتِ کلانِ سیاسی از طرفِ سیاسیون مطرح هزاره تا اینجایِ کار نادیده گرفته شدهاند.
سیاه و سفید