هند، مخالف حکومت موقت و طرفدار دولت منتخب در افغانستان
پس از اظهارات عمرانخان در بارهی تشکیل یک حکومت جدید در افغانستان و پایان جنگ، شماری از دیپلماتهای بازنشستهی هندی از جمله یکی از سفیران پیشین هند در کابل نوشتند که دهلی نو به زلمی خلیلزاد نمایندهی ویژهی ایالات متحده در مورد پایان جنگ افغانستان بسیار به صراحت گفته است که هند نمیخواهد با کاهش نیروهای امریکایی یک حکومت موقت در افغانستان تشکیل شود. به نوشتهی برخی از دیپلماتهای هندی، هند به آقای خلیلزاد گفته است که حکومت آیندهی افغانستان هم باید منتخب باشد و مشروعیت انتخاباتی داشته باشد. حکومت موقت/انتقالی مشروعیت انتخاباتی ندارد و در مواردی که یک کشور از جنگ به آرامش یا از دیکتاتوری به دموکراسی گذار میکند، حکومت انتقالی روی کار میآید.
در افغانستان هم در حلقات اکادمیک، رسانهای و سیاسی این بحث خیلی داغ است که اگر طالبان بالاخره به پایان جنگ راضی شوند، چگونه به یک دموکراسی نمایندگی میپیوندند؟ در تحقیق اخیر انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان الگوهای مختلف حل سیاسی جنگ معرفی شده است. بر مبنای این تحقیق که نویسندهی آن دکتر عمر صدر است، در هر جنگی که به حل سیاسی منجر شود، شورشیان در پایان کار یا در انتخابات شرکت میکنند، یا در کنار شرکت در انتخابات، دولت، قدرت حکومت مرکزی را هم با آنان شریک میکند و در برخی موارد شورشیان در کنار این که امتیاز شریک شدن در قدرت و شرکت در انتخابات را به دست میآورند، در مناطق زیر سلطهیشان به نحوی خودمختاری نیز دست پیدا میکنند.
اما طالبان تا کنون نه به شرکت در انتخابات، نه به خود مختاری و نه به شریکسازی قدرت در حکومت مرکزی آری گفتهاند. طالبان هیچ طرحی از آدرس سازمانشان برای حل سیاسی جنگ و نحوهی تحقق آن بیرون ندادهاند، اما چهرههای نزدیک به طالبان و آنانی که با این گروه مذاکره کردهاند به نقل از مذاکرهکنندگان طالب میگویند که این گروه طرفدار یک حکومت انتقالی است. در تحقیق دکتر عمر صدر هم حکومت انتقالی به عنوان یکی از اشکال تحقق حل سیاسی جنگ معرفی شده است. حکومت انتقالی برای گذار از جنگ به صلح در بسیاری از کشورها روی کار میآید.
اما حکومت رییس جمهور غنی در کابل، صرف به راه حلی که زمینهی شرکت طالبان در انتخابات ریاست جمهوری را فراهم کند، رضایت میدهد. این حکومت شاید با شریکسازی قدرت حکومت مرکزی با طالبان هم مشکل نداشته باشد، اما در نهایت میخواهد که طالبان آتشبس را بپذیرند، به حزب سیاسی بدل شوند و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند و بختشان را بیازمایند. ارگ شاید به طور موقت و به طور نانوشته به دوام سلطهی طالبان بر مناطقی که آنان در اختیار دارند نیز رضایت نشان دهد. اما گروه طالبان بارها گفتهاند که نظم سیاسی پس از بن را نمیپذیرند. سخنگویان غیر رسمی گروه طالبان هم میگویند که رهبران شورای کویته به این عقیدهاند که اگر در انتخاباتی شرکت کنند که زیر چتر نظم سیاسی پس از بن برگزار میشود، حیات سیاسی طالبان به عنوان یک سازمان به پایان میرسد. به همین دلیل است که بحث تشکیل یک حکومت انتقالی داغ است.
طالبان به مذاکره با حکومت هم رضایت نشان نمیدهند. آنان میخواهند که در نهایت با احزاب و سیاستمداران بیرون از حکومت مذاکره کنند و نمایندهگان حکومت هم در نقش یک گروه در مذاکره بیایند. روشن است که وقتی گروهها مذاکره کنند، بحث تشکیل یک حکومت انتقالی برای گذار به نظم سیاسی نو مطرح میشود.
بسیاری از سیاستمداران کابلنشین به این باور اند که پاکستان هم طرفدار تشکیل حکومت انتقالی است. چهرههای افغانستانشناس پاکستانی نزدیک به استبلشمنت آن کشور هم از تشکیل یک ادارهی انتقالی دفاع میکنند. مثلاً رستمشاه مهمند سفیر پیشین پاکستان در کابل که به استبلشمنت آن کشور خیلی نزدیک است، در مقالهای یک حکومت انتقالی ایتلافی را برای افغانستان پیشنهاد کرده است. از سخنان اخیر عمرانخان هم میتوان همین طور استنباط کرد که اسلامآباد طرفدار تشکیل یک حکومت انتقالی است.
حتماً جنرالهای پاکستانی و استراتژیستهای آن کشور به این نتیجه رسیدهاند که یک حکومت انتقالی که در آن طالبان هم مشارکت داشته باشند، راه را برای نفوذ تعیینکنندهی اسلامآباد در مناسبات قدرت افغانستان باز میکند. پاکستان همیشه این روایت را به دنیا فروخته است که طالبان در میان پشتونهای افغانستان نفوذ دارند و در میان پشتونهای پاکستانی محبوبیت و به همین دلیل است که تا سطح متحد جنرالهای پاکستانی ارتقا یافتهاند. در داخل افغانستان هم روایت آنانی که با طالبان همسویی اعتقادی و سیاسی دارند این است که شورش مجدد گروه طالبان در سال ۲۰۰۴ معلول «ستم» و «بیدادی» است که بر پشتونها پس از سال ۲۰۰۱ اعمال شد. آنانی که با طالبان سمپاتی دارند میگویند که پس از نشست بن «نمایندهگان واقعی پشتونها» به حکومت راه نیافتند و همچنان عملیاتهای نظامی، بمباردمانهای کور و بازداشتهای خودسرانهی افراد هم در روستاهای پشتوننشین اتفاق افتاد و این امر شورش مجدد طالبان را کلید زد. انتونیو گوزتوزی آلمانی و شماری از پژوهشگران دیگر هم به این باور اند که طالبان در جنوب روی قبایل مشخص نفوذ دارند.
پاکستانیها هم سیاستمداران ناسیونالیست و میهنپرست پشتون افغانستان را نمایندهگان واقعی پشتونها نمیدانند. آنان صرف گروههایی را نمایندهگان واقعی پشتونهای روستایی معرفی میکنند که متحد ارتش پاکستان باشند. پاکستانیها و طرفدارانشان حتا واقعیتهای مربوط به بافت اجتماعی و قبایلی مناطق جنوبی افغانستان را نادیده میگیرند و با ناشیگری بیشتر پشتونهای روستایی را طرفدار طالبان عنوان میکنند. پاکستانیها میخواهند با ادغام نیروهای طرفدارشان در دولت افغانستان، به پنج هدف عمده برسند. بارنت روبین افغانستانشناس امریکایی نوشته است که این پنج هدف عبارت اند از ۱-خروج نیروهای امریکایی ۲-محدود شدن روابط هند و کابل ۳-دسترسی تجارتی به آسیای میانه بدون اینکه به افغانستان امتیاز دسترسی به هند از طریق پاکستان داده شود ۴-توافق روی حوزههای آبی مشترک به سود پاکستان و ۵-رسمیت یافتن خط دیورند.
اگر این اهداف آن طوری که پاکستان میخواهد برآورده شود، افغانستان در نقش یک ایالت آن کشور تقلیل مییابد و آهستهآهسته به یک پایگاه ضد هند بدل میشود. روشن است که در این وضعیت هند و بازیگران دیگر خاموش نمینشینند. به باور آنانی که اوضاع جنوب آسیا را دنبال میکنند، فرهنگ سیاسی هند در سالهای اخیر به سمت سلطهگری میلان یافته است و این کشور اجازه نمیدهد که یک افغانستان ضد هند آن طوری که پاکستان میخواهد تشکیل شود. روشن است که بازیگران دیگر هم به آنچه که پاکستان میخواهد در کل رضایت ندارند. هند در حال حاضر از موقف حکومت محمداشرف غنی پشتیبانی میکند.
پایان جنگ در افغانستان وقتی متصور است که همهی قدرتهای جهانی و منطقهای روی آیندهی سیاسی افغانستان توافق کنند و نیروهای داخلی سیاسی هم از آن حمایت کنند. اگر وضعیت به سمتی پیش برود که صرف یک کشور نقش تعیینکننده در مناسبات قدرت افغانستان داشته باشد، قدرتهای دیگر از آن احساس خطر خواهند کرد و جنگ مجدداً آغاز خواهد شد.
8am