مودی و دو راهیِ درگیری بیشتر یا مصالحه با پاکستان!
تنش و رویارویی میان هند و پاکستان بر سر حملهی تروریستی بالای سربازان هندی در پولواما به نظر نمیرسد که اکنون فروکش کند. نیروی هوایی پاکستان، حملات هوایی هند بالای اردوگاه تروریستی جیش محمد در پاکستان را با بمباران چندین هدف «غیرنظامی» در امتداد خط کنترل تلافی کرد.
آنچه که بعدا اتفاق افتاد کمی گنگ است اما به نظر میرسد که دستکم یک جنگندهی MiG-21 نیروی هوایی هند موقع تعقیب جنگندههای نیروی هوایی پاکستان ساقط شده است و خلبان آن به دست پاکستان افتاده است. هند خواستار تحویل و بازگشت او شده است. عجیب اینکه، در افتادن خلبان هندی به دست پاکستان میتواند حکمتی نهفته باشد که راه را برای دو طرف به منظور تنشزدایی هموار کند.
از سوی دیگر، وضعیت کنونی نارندرا مودی، نخستوزیر هند را بر سر دو راهی قرار داده است. از یک سو عواملی وجود دارد که او را به افزایش تنش تشویق میکند و از سوی دیگر، عواملی وجود دارد که او را از تنش بیشتر باز میدارد. و آنچه که مایهی نگرانی مودی است، انتخابات پیشرو است.
محرکهای افزایش تنش واضح است: اگر وضعیت کنونی نقطهی پایان رویارویی اخیر دو کشور باشد، هند به وضوح بازی را باخته است و دولت مودی مسئول آن خواهد بود. احزاب اپوزیسیون هند از هماکنون دولت را مقصر وضعیتی میدانند که کشور در آن قرار دارد. بیست و یک حزب اپوزیسیون مشترکا دولت را به «سیاسیسازی آشکار فداکاریهای نیروهای مسلح ما توسط رهبر حزب حاکم» متهم کردهاند؛ نشانهی واضح از این که اگر این وضعیت برای هند ختم به خیر نشود، مودی شخصا هدف قرار خواهد گرفت. درحالیکه فقط چند ماه به انتخابات هند باقی مانده، اگر وضعیت کنونی نقطهی پایان تنش باشد، دشوار است که مودی بتواند آن را به عنوان پیروزی هند به فروش برساند. علاوه بر این، اگر وضعیت به مسیر فعلیاش ادامه دهد، شخصیت مودی به عنوان یک مرد قوی و یک رهبر قاطع، از ریشه ضربه میخورد.
دیگر مشوق قوی رهبر هند برای افزایش تنش، معادلهی استراتژیکی است که اگر بحران در نقطهی کنونی به پایان برسد، روی کار میآید. حملهی بالاکوت طراحی شده بود که نشان دهد هند به دلیل برتری نظامی متعارفاش و اینکه اگر بخواهد میتواند تنش را افزایش دهد، دست بالا را دارد. اگر هند میتوانست این کار را با موفقیت انجام دهد، توانسته بود دینامیک هند ـ پاکستان را به صورت اساسی تغییر دهد زیرا آنوقت موفق شده بود الگویی را برای اقدام نظامی هند در آینده سامان دهد. به همین ترتیب، شکست هند وضعیت سابق را باز نمیگرداند بلکه هند را در معادلهی دو کشور در جایگاه بدتری قرار میدهد. شکست هند منطق بازدارندگی پاکستان را تقویت میکند، دست هند را در رویاروییهای بعدی میبندد و دست پاکستان را در ادامهی استراتژیاش ـ استفاده از ترور علیه هند ـ باز میکند. برای هند بهتر بود که حملهی بالاکوت را اصلا راهاندازی نمیکرد زیرا بازدارندگی متعارف هند، هرچه که باشد به نفعاش از آب در نمیآید.
در مقابل این دو محرک، دو عامل بازدارنده از افزایش تنش وجود دارد که بازهم یکی سیاسی و دیگری استراتژیک است. عامل بازدارندهی سیاسی این است که پس از این چرخش غیرمنتظره در آزمایش قدرت، مودی نگران این خواهد بود که آیا او میتواند به ارتش هند برای انجام اقدامات بعدی به صورت موفقیتآمیز، اعتماد کند یا خیر. رویارویی بیشتر امکان بازگشت به وضعیت سابق را با خود حمل میکند اما به هماناندازه، خطر بدترشدن وضعیت را به همراه دارد. هرچند به صورت منطقی معلوم است که در یک مبارزهی طولانی هند پیروز است اما خود مبارزهی طولانی برای کشوری که از چندین لحاظ بزرگتر و قدرتمندتر از رقیبش است، تحقیرآمیز خواهد بود. مودی، در صورتیکه هند پیروزی قطعی به دست نیاورد، ادامهی کارزار را دشوار خواهد یافت و خطر افزایش تنش این است که هیچ پیروزی فوری و قاطعی در کار نخواهد بود.
دومین عاملی که مودی را از افزایش تنش باز میدارد این است که هند ممکن است از لحاظ نظامی برای این رویارویی آماده نباشد. تشدید تنش آنهم با نیروی نظامی که آماده نیست، چیزی جز امضای سند فاجعه نخواهد بود. مقصر این وضعیت، کسی جز دولت مودی نیست؛ دولتی که به ارتش توجه چندانی نکرده و چنان در تمویل آن کوتاهی کرده که معلوم نیست اگر وضعیت بدتر شود، بتواند ارتشاش بهتر عمل کند. این عدم آمادگی یک جا با عدم اطمینان، مانع خوبی را در برابر افزایش تنش ایجاد میکند.
روشن نیست که مودی تلاشهایش را در چه جهتی متمرکز میکند. اما فراتر از این دور تکرار رویارویی هند و پاکستان، امیدواریم وضعیت کنونی به رهبران سیاسی هند نشان دهد که آنها باید بیشتر از گذشته به مسائل نظامی و امنیتی توجه کنند و قبل از اینکه فصل بحران برسد تدابیر لازم را بگیرند، نه بعد از آن.
دیپلمات ـ راجسواری پیلای راجاگوپالان و راچش راجاگوپالان