اگر مذاکرات صلح شکست بخورد! نقشه B چه است؟
کاخ سفید نیز در پاسخ به این سوال، پاسخ مناسبی ارائه کرد. “نقشه A باید عملی شود.” اخیرا هم جان کری وزیر خارجه آمریکا سخن از برخی طرح های بسیار پیچیده به عنوان نقشه B برای عراق و سوریه مطرح کرده است، که از جمله این طرح ها می توان به تجزیه سوریه و یا همکاری با دولت سوریه را یاد کرد.
و اما افغانستان!
گرچه از زمانی که نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در سال 2001 وارد افغانستان شده و رژیم طالبان را سرنگون کردند و درصدد از بین بردن مخفیگاه های گروه تروریستی القاعده شدند، اما هدف اصلی واشنگتن از ورود به افغانستان همچنان سخت است که تشخیص داده شود. برای دولت آقای اوباما، نقشه A تا پایان سال 2014، استفاده از گزینه نظامی برای شکست طالبان و آوردن ثباتی هر چند به ظاهر در افغانستان تعبیر می شد، و همچنین مطمئن شوند که دیگر القاعده در افغانستان جای ندارد.
در پایان سال 2014، نیروهای خارجی عملا جنگ خود را در افغانستان خاتمه دادند، در حالیکه این جنگ در کشور همچنان ادامه داشت. از این رو، نقشه A ایالات متحده آمریکا در افغانستان از عملیات مستقیم نظامی، به حمایت و مشوره دهی نیروهای امنیتی افغانستان و سازماندهی برگزاری گفتگوهای صلح میان دولت افغانستان و گروه (های) طالبان تغییر جهت پیدا کرد. البته ناگفته نماند، همچنان که آمریکا به همراه چندین کشور دیگر در تلاش برای برگزاری گفتگوهای صلح میان دولت افغانستان و طالبان هستند، همزمان به نیروهای امنیتی افغانستان نیز که در محاصره جدی شورشیان قرار دارند کمک می کند.
گفتگوهای صلح: نقشه A مفروض اما خطرناک
به باور برخی آگاهان امور، واشنگتن در حال حمایت و سرمایه گذاری از پروسه صلحی برای خاتمه جنگ در افغانستان می باشد که احتمال موفقیت آن بسیار کم پنداشته می شود.
قابل ذکر است که تلاش های ناموفق برای کشاندن شورشیان طالبان به میزهای مذاکرات به ده سال پیش نیز برمی گردد. اما در سال 2015، برای اولین بار نمایندگانی از شورشیان طالبان در مذاکراتی رو در رو با مقامات دولتی افغانستان نشستند و درباره پروسه صلح به گفتگو پرداختند. اما ادامه این مذاکرات نیز پس از افشای مرگ ملا محمد عمر رهبر پیشین طالبان به تعویق افتاد. در پی این موضوع و بالا گرفتن برخی تنش ها میان افغانستان و پاکستان بر سر «بازی تقصیر»، اخیرا چهار کشور افغانستان، پاکستان، چین و آمریکا گروهی را تشکیل دادند تا پروسه مذاکرات صلح دولت افغانستان با طالبان را پیگیری کنند و نقشه راهی برای از سرگیری این مذاکرات بسنجند. این گروه که با نام «گروه همکاری های چهارجانبه» یاد می شود از زمان شروع کار تاکید داشتند که پیشرفت هایی در زمینه صلح بدست آورده اند و بزودی مذاکرات صلح با طالبان برگزار می شود، تا اینکه گروه طالبان در پنجم ماه مارچ در بیانیه ای اعلام کردند که هیچ تمایلی برای شرکت در گتفگوهای صلح ندارند، و از هر گونه پیشرفتی در این زمینه اطلاع ندارند.
سه دلیل عمده وجود دارد که سبب می شود نقشه A ایالات متحده آمریکا به پیروزی نرسد و با شکست مواجه شود.
دلیل اول- طالبان با نشان دادن عملکردی قوی از خود در میدان های جنگ، هم اکنون انگیزه ای کمتری برای کنار گذاشتن سلاح های خود دارد. گرچه برخی ها ممکن است بگویند که این موضع قدرت طالبان می تواند انگیزه بهتری برای شرکت این گروه در مذاکرات صلح باشد، زیرا این گروه را قادر می سازد تا درخواست ها و پیش شرط های بیشتری پیش روی دولت افغانستان بگذارد. بهر حال، طالبان از شرکت در میز مذاکرات سر باز زده اند. در ثانی، دولت کابل نیز هیچ تمایلی ندارد تا با درخواست های کلان طالبان که شاید پست وزارتی نیز شامل آن باشد موافقت نماید. حتی هم اکنون هیچ نشانه ای وجود ندارد که مقامات افغانستان یکی از پیش شرط های طالبان برای شرکت در مذاکرات صلح که همان خروج نیروهای خارجی از افغانستان می باشد را قبول کرده باشد.
دلیل دوم- پس از افشای مرگ ملا محمد عمر رهبر طالبان، این گروه به دسته و انشعابات مختلفی تجزیه شد که بسیاری از فرماندهان ارشد طالبان به شدت با پروسه صلح مخالف می باشند. ملا اختر منصور رهبر جدید طالبان که گفته می شود حامی ایده صلح نیز می باشد به شدت از سوی برخی فرماندهان این گروه که همچنان در میدان های جنگ فعال می باشند مخالفت می شود. بنابراین، لازم به یاد آوری است که پیش از آنکه مذاکرات صلحی میان دولت افغانستان و طالبان برگزار گردد، ابتدا باید پروسه صلحی میان طالبان برگزار شود.
دلیل سوم- دلیل سوم که احتمال می رود نقشه A آمریکا به پیروزی منجر نشود نقش و حضور پاکستان در گروه همکاری های چهارجانبه برای مذاکرات صلح دولت افغانستان است. بسیاری از مقامات درون دولت افغانستان نسبت به مسئولیت و نقشی که این گروه به همسایه بی اعتبار افغانستان یعنی پاکستان برای سازماندهی مذاکرات صلح اعطا کرده است اعتراض دارند. از سویی دیگر، هیچ ضمانتی وجود ندارد که پاکستان بتواند و با بخواهد که طالبان را به میز مذاکرات بکشاند. به عبارتی ساده تر، هم اکنون شاید برای پاکستان سخت هم باشد که بتواند طالبان را برای شرکت در میز مذاکرات ترغیب نماید، زیرا گفته می شود پاکستان اهرم فشاری که سال ها علیه گروه های شورشی از جمله طالبان داشت را اخیرا از دست داده است. همزمان با عملیات نظامیان پاکستانی در وزیرستان شمالی علیه گروه های شورشی، و خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان، وضعیت امنیتی در کشور کمی افول داشت و گفته می شود که شورشیان توانستند برخی از مخفیگاه ها و پایگاه های خود را به خاک افغانستان منتقل کنند تا از زیر اهرم فشار جدی پاکستان کمی رهایی یابند.
از سویی دیگر نیز قابل ذکر است که گرچه گفته می شود ملا اختر منصور رهبر جدید طالبان با سازمان استخباراتی پاکستان (آی اس آی) رابطه ای نزدیک دارد، اما همچنان برخی از گروه های طالبان هیچ علاقه ای به پاکستان از خود نشان نمی دهند. برخی از اسیران طالبان که توسط افسران ناتو در سال 2011 پرس و جو می شدند از نقش پاکستان به شدت انتقاد می کردند و می گفتند که از سوی سازمان جاسوسی این کشور به شدت کنترل می شدند. این موضوع، به باور اگاهان، نه تنها تعهد پاکستان را برای مذاکرات صلح مورد سوال و تردید قرار می دهد، بلکه گفته می شود که این کشور حتی دست به خشونت هایی هم در افغانستان می زند تا حضور هند را در افغانستان کاهش دهد.
همچنین گفتنی است که در سال 2012، شورای عالی صلح دولت افغانستان طرحی را تحت نام «نقشه راهی برای پروسه صلح تا سال 2015» پایه گذاری کرد که در این طرح نیز به پاکستان نقشی مرکزی داده شده بود. این طرح با شکست مواجه شد.
زمان کافی به گفتگوهای صلح داده نشده است
واشنگتن در حال حاضر سکوت و صبر را اختیار کرده است و همانطور که برخی دپیلومات های آمریکایی نیز گفته اند در حال حاضر نیز هیچ گزینه بهتری برای این کشور جز سکوت وجود ندارد. همچنین یک مقام ارشد پاکستانی نیز در مصاحبه ای گفت که پروسه صلح پروسه ای موفق خواهد بود به شرطی که زمان و مهلت برایش تعیین نگردد.
این صبر استراتژیک شاید مزیت هایی را به دنبال داشته باشد اما قطعی نیست. برای مثال، حضور و نفوذ گروه تروریستی داعش در شرق افغانستان، جایی که برخی از فرماندهان ناراضی طالبان از این گروه اعلام حمایت کرده اند و سنگر طالبان را رها کرده اند، شاید بتواند طالبان را مجبور کند از میدان های نبرد دست برداشته و به توافق نامه ای با دولت افغانستان دست بزند. (گرچه گفتنی است که طالبان تاکنون در مقابله با گروه تروریستی داعش قوی تر ظاهر شده است.) از سویی دیگر، ملا اختر منصور رهبر جدید طالبان که گفته می شود حامی گفتگوهای صلح است شاید بتواند حمایت تمامی گروه های طالبان که هم اکنون با وی مخالف هستند را برای گفتگوهای صلح جلب کند. (گرچه بعید به نظر می رسد اما محتمل نیز می باشد). و در نهایت، با گذشت زمان، شاید طالبان نسبت به پیش شرط های خود برای شرکت در مذاکرات صلح از خود انعطاف نشان دهند. برای مثال، طالبان پس از کنفرانس پگواش در سال 2015 نشانه هایی از این انعطاف را از خود بروز دادند، که از جمله می توان گفت که این گروه اعلام کرد که زنان نیز از این پس حق تحصیل، مالکیت و کار دارند. البته ناگفته نماند که در قبال این گونه تاکتیک ها باید مراقب نیز بود. طالبان همچنان که خود به غیرنظامیان حمله می کنند اغلب حمله به غیرنظامیان را محکوم نیز می کنند.
مشکل اینجاست که سطح انتظارات بسیار بالا می باشد و نمی توان منتظر ماند. ثبات افغانستان هم اکنون به تاری باریک آویزان است.
اما برای کاخ سفید، تنها استفاده ای که این صبر استراتژیک دارد این است که دولت آقای اوباما منتظر گذر زمان می باشد تا تمامی این معضلات را به دولت بعدی واگذار کند.
نقشه B منطقه ای برای افغانستان
در حال حاضر، آمریکا کار بسیار زیادی برای ثبات افغانستان نمی تواند انجام دهد، زیرا هر گونه تغییر سیاستی برای پیشرفت در پروسه صلح سیاسی یا نابسنده و یا غیرواقع بینانه می باشد.
هر گونه افزایش سرباز و یا برگشت سربازان خارجی به میدان های جنگ در افغانستان از گزینه های خارج از میز قرار دارد. (حداقل تا تمام شدن دوره تصدی دولت اوباما). همچنین بیش از 100،000 نیروی خارجی در سال های گذشته در افغانستان حضور داشتند که نتوانستند ثبات را به افغانستان بازگردانند. برای مثال، در اوج جنگ ها، یک پنجم سربازان ناتو تنها در ولایت هلمند حضور داشتند، اما با این وجود، هم چنان طالبان مناطق بیشتری را در این ولایت به تصرف خود می گیرند. افزایش آموزش، مشاوره و حمایت نیروهای افغانستان و یا حملات هوایی علیه مواضع القاعده و شبکه حقانی مفید می باشند، اما نه آنقدر که بتواند معادله بازی را در افغانستان تغییر دهند. با این وجود اما، در حال حاضر حضور نظامی آمریکا در افغانستان حیاتی نیز می باشد، زیرا دست کم می تواند نیروهای امنیتی افغانستان را به لحاظ روحی حمایت کند، اما این چاره راه نیست.
بنابراین، یک نقشه B عملی و موفق که بتواند شورشیان را به معنای واقعی کلمه ضعیف نماید همکاری افغانستان با کشورهای همسایه در مقیاسی کلان است. متاسفانه، معیارهای چنین سیاستی سالهاست که پیشنهاد شده، اما به صورت عملی کاری در این خصوص صورت نگرفته است. دولت کابل در راستای توسعه اقتصادی خود که پس از خروج نیروهای خارجی از کشور به شدت ضعیف شده باید اقدامی جدی نماید. همچنین دولت در راستای مبارزه با فساد باید عزمی راسخ پیدا نماید و بیش از تلاش های فعلی خود کار کند. اقتصادی ضعیف و فساد گسترده می تواند سبب پیوستن اقشار ضعیف و محروم جامعه به گروه های شورشی گردد که دولت باید در این زمینه اقدامی جدی از خود نشان دهد و این قشر از جامعه را ترغیب نماید که به صفوف دولت پیوستن به مراتب بهتر از رفتن به جرگه طالبان و یا هر گروه شورشی دیگری می باشد. مقامات در دولت کابل در زمینه مسایل امنیتی نیز باید به دنبال راه های دیگری علاوه بر دریافت کمک از نیروهای خارجی باشد. دریافت هلی کوپتر از هند و یا دریافت 10000 کلاشینکوف از روسیه اقدامی خوب به نظر می آید اما برای تقویت نیروهای امنیتی کشور ابدا کافی نمی باشد.
در همین حال، روسیه و ایران که از پدیده شوم هیروئین تولیدی در افغانستان که منبع مالی کلانی برای طالبان محسوب می گردد آسیب دیده اند، باید با دولت کابل همکاری های بیشتری در زمینه مبارزه با مواد مخدر داشته باشند. از سویی دیگر، کشورهای آسیای مرکزی که از منابع گازی غنی برخوردار می باشند نیز باید با ایجاد خط لوله های گازی کوچک و بزرگ به دولت افغانستان در راستای تامین انرژی کمک کنند تا دولت کابل بتواند اقتصاد خود را تقویت کند.
چین باید تعهد بسپارد که پروژه های استخراجی این کشور در افغانستان منفعت های واقعی و مستقیمی برای مردم افغانستان به بار می آورد. هند با در نظر داشت حساسیت های پاکستان نیز باید سلاح های بیشتری در اختیار افغانستان قرار دهد.
این ها و هزاران موارد دیگر که می توانند به اقتصاد و ثبات شکننده افغانستان کمک کنند سال هاست به تعویق افتاده اند.
سیاست های خارجی پاکستان نیز متاسفانه بستری را برای حضور گروه های شورشی پاکستانی از جمله تحریک طالبانی پاکستان و لشکر طیبه فراهم کرده است که با همکاری دیگر گروه های شورشی افغانی مشغول فعالیت های تروریستی در خاک افغانستان و گاها در خاک پاکستان می باشند. شورشیان طالبان همچنان که برای پیدا کردن مخفیگاهی در افغانستان مشغول فعالیت های تروریستی خود هستند، شبکه حقانی همچنان در پاکستان مامنی امن دارد و گفته می شود به تازگی از خرم ایجنسی به مناطقی در اسلام آباد رفته باشد.
تا زمانی که روابط دوستانه شورشیان با یکدیگر در پاکستان برقرار باشد، شورشیان طالبان در افغانستان هیچ گاه شکست نخواهند خورد.
در حقیقت، در حال حاضر هیچ گزینه ای برای آمریکا در افغانستان وجود ندارد. هر نقشه B به همان مقدار که نقشه A مشکل ساز و جنجالی بود مشکل ساز است، و بیشترین ضرر متحمل مردم افغانستان می شود. این مشکلات سبب شده که بسیاری از شهروندان کشور تصمیم به ترک کشور بگیرند.
نقشه B متواضعانه اما مناسب؛ کمک به مهاجران افغان
تمامی این تحولاتی که ذکر شد افزایش ناامنی ها را به دنبال داشت که سبب خروج سیل آسای شهروندان کشور از افغانستان شده است. در ماه های اخیر، اداره پاسپورت مرکزی کشور روزانه تا 2،000 پاسپورت صادر کرده است که بیشتر شهروندان پس از اخذ پاسپورت مانند گذشته به ایران و یا پاکستان رفته اند. اما این دو کشور نیز هم اکنون به ظرفیت بالای مهاجر پذیری خود رسیده اند و دیگر نمی توانند مهاجران افغان را بپذیرند، بنابراین این مهاجران، اروپا را مقصد خود تعیین کرده اند. سال گذشته، مهاجران افغان 21 درصد از 500،000 هزار مهاجرینی را شامل می شدند که از طریق آبها وارد اروپا شده بودند، و هم اکنون نیز که در اوایل سال می باشیم بیش از 30،000 مهاجر افغان وارد یونان شده اند.
آمریکا به نوبه خود در زمینه مهاجرت می تواند به معنای واقعی کلمه به افغانستان و مهاجران افغان کمک نماید. واشنگتن به همراه متحدانش در ناتو که در افغانستان نیرو دارند باید کاری کنند تا مهاجران افغان نیز مانند سایر مهاجران دیگر کشورها میان کشورهای اروپایی تقسیم شوند. واشنگتن همچنین باید در زمینه صدور ویزای ویژه اقامتی برای هزاران شهروند افغان که برای سال ها با دولت آمریکا و نیروهای آمریکایی در افغانستان کار کرده اند سخت گیری های کمتری از خود نشان بدهد.
ایالات متحده آمریکا نمی تواند منجی افغانستان باشد و این کشور را از بحران ها نجات دهد، اما می تواند به کسانی که از این بحران ها گریخته اند کمک نماید. این شاید بهترین نقشه B در حال حاضر برای آمریکا باشد که واقعی و عملی به نظر می رسد.