قبل از کاهش نیروها در افغانستان باید فعالیت های تروریستی به صفر می رسید
من میدانستم که میخواهم به چه چیزی در افغانستان دست یابم و دیگر مشاوران ارشد ترامپ نیز دو هدفم را با همدیگر در میان گذاشته بودند. این اهداف به هم گره خورده عبارت بودند از: جلوگیری از فعالیت بالقوۀ داعش و القاعده و حملات تروریستی مرتبط به این گروهها علیه امریکا و هوشیار ماندن در برابر برنامههای سلاحهای هستهیی ایران در غرب و پاکستان در شرق. سکوی ضد تروریسم یکی از موضوعاتی بود که ما در اوایل سال 2019 میخواستیم آن را دنبال کنیم و سختترین بخش آن جلب موافقت ترامپ و صادق ماندن او در تصمیماش بود. اگر این اهداف بهگونۀ درست ارایه نمیشد یا در زمان نادرست ارایه میشد، ما با خطر طغیان احساسات دیگری مواجه میشدیم که در آن ترامپ خواستار خروج فوری همۀ سربازان از افغانستان میشد و اگر این اهداف را ارایه نمیکردیم، معنایش خروج به گونۀ پیشفرض بود.
گفتوگوهای خلیلزاد با طالبان لایۀ دیگری از پیچیدگی را ایجاد کرده بود. پمپئو به این عقیده بود که زلمی خلیلزاد در حال اجرای فرمان ترامپ است تا در مورد توافقنامهیی گفتوگو کند که براساس آن حضور نیروهای امریکایی به صفر میرسد و من معتقد بودم که چنین چیزی آشکارا یک سیاست ناشیانه است. از نظر تئوری، دولت امریکا با ترتیبات این چنینی مخالف است، مگر این که چنین چیزی «مبتنی بر شرایط» باشد، به این معنا که نیروهای ما تنها زمانی به صفر خواهد رسید که در قدم اول فعالیتهای تروریستی در آن کشور (افغانستان) وجود نداشته باشد. در قدم دوم، ایجاد پایگاههای عملیاتی داعش و القاعده ممنوع شود و سوم این که ما باید وسایل کافی برای مقابله داشته باشیم. من به این عقیده بودم که چنین چیزی بسیار سادهلوحانه است، خیلی شبیه به دیدگاههای پنتاگون در مورد کنترل اسلحه. به این معنا که ما با برخی از دستههای پست و جنایتکار توافق میکنیم و انتظار داریم آنان به این توافقنامه پایبند باشند، چقدر عالی.
پمپئو در ابتدا تأکید داشت که پنتاگون برای کاهش تهدیدات نسبت به شهروندان امریکایی پس از کاهش نیروهای امریکایی میخواهد با طالبان به توافق برسد و بدون چنین توافقی کاهش نیروهای امریکایی خیلی خطرناک است. با این حال، من به این نظر بودم که چنین چیزی تقریباً یک دیدگاه بچهگانه است. من هرگز نفهمیدم که چرا چنین توافقی ما را در برابر گروههای تروریستی محافظت کند، گروههایی که ما هیچگاه به آنان اعتماد نداشتهایم. اگر طالبان، داعش و القاعده از شواهد روشن و آشکار کاهش نیروهای امریکایی چنین نتیجه بگیرند که ما در حال عقبنشینی هستیم و خطرات بر نیروهای باقی ماندۀ ما افزایش یابد، آن وقت این گروههای تروریستی از یک تکه کاغذی که آشکارا در آن گفته شده است نیروهای امریکایی تا ماه اکتبر سال 2020 به صفر میرسد، چه نتیجهیی خواهند گرفت؟
در مفهوم افغانستان «مبتنی بر شرایط» مانند افیون تکسیندهنده است. این موضوع به برخی از ما (به جز من) احساس خوبی میدهد، اما چنین چیزی در بهترین حالت و در نهایت تنها یک تجربۀ موقت و میانتهی خواهد بود. من در مورد توافقنامه با طالبان مشکوک بودم. با توجه به سابقۀ آنان ما باید دلیل قانعکننده پیدا میکردیم. اگر هدف «خروج کامل» میبود، نقض «شرایط» نتیجۀ دیدگاه ارایه شدۀ ترامپ را تغییر نمیداد. وقتی با کاهش ناگهانی نیروهای ما به صفر برسد، اینجاست که ما به پایان خط خواهیم رسید. اما اگر گفتوگوها ادامه یابد، این موضوع برای آمادهسازی و پس از آن حفظ حضور پایدارمان علیه تروریسم فرصت لازم را در اختیار ما قرار میدهد.
شاناهان، دانفورد، پمپئو و من همه معتقد بودیم که بهتر است هر چه زودتر کارکرد عملی این موضوع را با ترامپ در میان بگذاریم. ارایه این موضوع به ترامپ برای روز جمعه 15 مارچ برنامهریزی و آمادگی برای آن با جدیت شروع شد. ما با دانستن مشقتهای این موضوع، یک جلسۀ آمادهسازی را یک جمعه پیشتر از ارایه برنامه به ترامپ در اتاق فکر برگزار کردیم، اما در کمال تعجب دیدیم که پمپئو جان سالیوان را به جای خود فرستاده است؛ شاید او نمیخواست پیش از اطلاعدهی به ترامپ وضعیت واقعی موضوع دیپلماسی با طالبان را فاش کند. من از غیبت او نگران نبودم، زیرا به این نتیجه رسیده بودم که دیپلماسی افغان در دراز مدت اهمیتی نخواهد داشت. افق دید من محدودتر بود: به این میاندیشیدم که چهگونه برنامۀ وزارت دفاع در جمعۀ پیشرو تا جایی که ممکن است موثرتر به ترامپ ارایه کنم تا او متقاعد شود و از این طریق بتوانیم منابع قابل توجه ضد تروریسم را در افغانستان حفظ کنیم. پنتاگون در نشستهای توجیهی خود معمولاً نمودارها و سلایدهایی را تهیه میکند که همه چیز را بیش از حد لازم پیچیده نشان میدهد، حتا زمانی که آنان خبرهای «خوب» را به ترامپ ارایه میکنند. مانند کاهش قابل توجه در هزینهها و پرسنل ارتش. من با اصرار به شاناهان و دانفورد گفتم که در هنگام ارایۀ برنامۀشان با بیپروایی نمودارها و سلایدها را روخوانی نکنند، بلکه واکنشهای ترامپ را از نزدیک زیر نظر داشته باشند.
در صبح پانزدهم ماه مارچ، ترامپ به ابی احمد علی، رئیسجمهور ایتوپیا، برای تسلیت گفتن کشتهشدگان سقوط هواپیمای آن کشور تلفن کرد. در اثنای برقراری تماس، من و ترامپ مشغول صحبت بودیم و او موضوع افغانستان را مطرح کرد و گفت: «ما باید از آنجا خارج شویم»،که این موضوع خوشآیندی برای شروع روز نبود. پس از پایان گفتوگوی ترامپ با ابی، من دوباره با ترامپ تماس گرفتم تا در مورد برنامۀ پنتاگون توضیح داده و بگویم که این برنامه بیشتر موضوع چهگونهگی بازتعریف ماموریت در افغانستان براساس دستورالعملهای او برای کاهش حضور امریکا را شامل میشود. ترامپ پرسید: «این که گفتوگوها را آسیب نخواهد زد، آسیب خواهد زد؟» و از این نگران بود که کاهش شمار نیروها نشاندهندۀ ضعف خواهد بود و من گفتم که چنین نخواهد شد. او از من خواست که همراه با پنس او (ترامپ) را تا پنتاگون همراهی کنم و این فرصتی بود تا مزۀ دهانش را چشیده و هر نوع نگرانی در مورد افغانستان را با او در میان بگذارم، اما صحبتهای ما در مسیر راه بیشتر حول کوریای شمالی چرخید.
منبع: اتاقی که (ماجرای کتاب) در آن اتفاق افتاد_جان بولتون
برگردان: علی احمدی