قاعدۀ «اوج- پایان» در سیاست افغانستان

آیا تمام حوادث و رخدادهای پنج سال گذشته را به خاطر دارید؟ آیا تمام این اتفاقات جلو چشمهایتان ظاهر میگردد؟ مطمئناً که به یادآوری وقایع پنج سال گذشته آن هم اگر قرار باشد تکتک این حوادث را تصور کنیم کاریست بسیار دشوار؛ زیرا در بیشتر موارد، حوادث و تجربیاتی که در گذشته رخ داده است را به خاطر نمیآوریم و بخش اعظم رویدادهای مهم زندهگی را فراموش میکنیم. ما فقط چند حادثه و رویداد آخر را که بسیار مهماند به یاد میآوریم و این آخرین اتفاقات را یا بسیار با ارزش میدانیم یا خیلی نامناسب. به یادآوری نقطۀ اوج و پایان رویدادها را «قانون اوج ـ پایان» گویند؛ قانونی که توسط دانیل کانمن -برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد- مطرح شد و به این نام مسمی گشت.
چرا طول مدت بارداری در احساس یک مادر هیچ تأثیری به جا نمیگذارد، در حالی که یک زن مدت نه ماه طفل را در بطن خود حمل میکند و مشقتهای بسیاری را متحمل میشود؛ و همینگونه شدیدترین درد زندهگی را هنگام زایمان احساس میکند؟ بیشتر زنان این تجربه را بعد از زایمان، خوب یا بسیار خوب توصیف میکنند؟ پژوهشی در مرکز طبی رابین در تلآیو [پایتخت اسرائیل] نشان میدهد که خاطره و احساس نیک یک مادر پس از زایمان اساساً مطابق به قاعدۀ اوج-پایان است.
هر باری که انسان به ارزیابی تجربههایش میپردازد، مدت زمانشان را نادیده میگیرد و از قاعدۀ اوج- پایان پیروی میکند. یعنی فقط لحظۀ اوجگیری و لحظۀ پایانی را به یاد میآورد و تجربه را بر اساس میانگین آنها میسنجد. زندگی که در میان دو نقطه در جریان است- نقطۀ اوج و نقطۀ پایان- تأثیرگذاری چندانی بر قضاوتها و موقفهای نهایی افراد ندارد. یعنی برای مادر مهم نیست که از زمان حمل تا به مرحلۀ زایمان چه میکشد، همین که نوزادش را در آغوش میگیرد دیگر همه چیز را فراموش میکند؛ اینجاست که مادر از قاعدۀ پایانی این تجربه پیروی کرده است.
سیاست نیز از این قاعده و تجربه مستثنی نیست؛ زیرا انسانها در همه موارد زندگی دنبالهرو قاعدۀ اوج- پایان میباشند. انسانها بخش بزرگ حوادث و رویدادهای زندگی را فراموش میکنند و در عوض فقط چند حادثه و رویداد نهایی را به یاد میآورند؛ مهم از همه اینست که برای آخرین اتفاقات، یا ارزش بسیار بالا و یا کاملاً نامتناسب قائل میشوند.
در درازای پنج سال عمر حکومت وحدت ملی مردم از حکمرانان و سیاستگذاریهایشان به شدت انتقاد میکردند و به این باور بودند که این زمامداران بالاخره «همه داروندارمان را نابود خواهند کرد.»
دور نمیرویم؛ ماهها قبل وقتی روزهای اندکی به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده بود، دولت برای برخی متنفذین قومی و سیاسی که از حکومت ناراض بودند پول و موقف داد و برخی دیگر را با به گونههای مختلف تطمیع کرد و همینگونه کاندیدان و زمامدارانِ حاکم بهترین آگهینویسان را به خدمت گرفتند تا بهترین اشتعارات عوامفریبانه و پوپولیستی را آماده سازند. اعلانات تلویزیونی یکی پی دیگری به نشر میرسید که حاوی یک عالم حرفهای گیرا بود. وعدههای بزرگ و آرمانی سر داده میشد و همۀ آنها خود را حتی از مادران ما دلسوزتر و غمخوارتر معرفی میکردند. آنها برای مردم فهرستهای بلند و بالایی از وعدههای تغییر در اوضاع اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی… آماده کرده بودند. زمامداران در ماههای اخیر حکومتداری خویش جهت گرمساختن فضا و کارزارهای انتخاباتی کارهای نمادینی را انجام دادند و یا هم مسایل قومی و سمتی را به هدف منافع خویش دامن زدند.
این مسائل سبب فضای سمی در روز انتخابات شد تا مردم متأثر از تبلیغات عوامفریبانۀ آنها شده و وضعیت وخیم و نابسامان پنج سال گذشته را به باد فراموشی بسپارند. برای همین است که مردم متأثر از قاعدۀ پایانی این قاعده شده و جای آن روزهایی که میگفتند «همه داروندارمان را نابود خواهد کرد» به آنها دل بستند و انگشت خویش را به نفع ایشان رنگ زدند.
وضعیت موجود نشان داد که آزادی انتخاب موضوعی اغواکنندهیی بیش نبود؛ زیرا صاحبان قدرت میدانند که انتخاب و قضاوت مردم در مورد وقایع و تجربهها مبتنی بر احساسات میباشد و این احساسات بر اساس هیجانیترین نقطه- نقطۀ اوج و نقطۀ پایان- رویدادها شکل میگیرد؛ قضاوتی که به هیچ وجه بر اساس تمام وقایعی که اتفاق افتاده است نمیانجامد.
سلام وطندار