غنی چوب لای چرخ طرح امریکا می گذارد
انتخابات زمینۀ مشارکت مردم در قدرت را فراهم میکند و در یک نظام مبتنی به قانون تاحدودی امکان سوء استفاده از قدرت را محدود میسازد. از این نظر تمسک به انتخابات در نظامهای سیاسی دیدگاه پیشرو است، اما در افغانستان این داستان فرق میکند؛ اینجا انتخابات فرایندیست که دست برتر از طریق تقلب و فساد حضورش در قدرت را توجیه میکند. از نخستین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۳ تاکنون هرچند انتخابات که در افغانستان برگزار شده، همه با تقلب آمیخته بوده است. دوام حاکمیت قومی بارزترین انگیزه برای اعمال تقلب در انتخاباتهای افغانستان به شمار میرود.
در میان مجموعه انتخاباتهایی که در کشور شده، اشرف غنی از طریق یکی از بدنامترین و مضحکترین انتخابات تاریخ به قدرت رسیده؛ زیرا از انتخاباتی که غنی پیروزی شد، گوسفندان به جای مردم نقش بازی کردند. دستگاه حاکم همواره تلاش کرده تا با دروغ این بدنامی را بزداید به همین دلیل پیوسته در مورد حضور واقعی مردم در قدرت دروغگویی میشود و از راه تکرار سخن دروغ تلاش میشود تا خاطرۀ انتخابات تقلبی از اذهان پاک گردد. اما چون دروغ و جعل به عنوان سرشت نظام کنونی و به مثابه آب حیات است، سفیدکردن گذشتۀ دروغین محتمل نیست. انقطاع با جعل و دروغ در ناسیونالیسمی که نظام کنونی حامی آن است به معنی مرگ و نابودیست.
سلام وطن دار در مطلبی می نویسد اشرف غنی پس از حضور در قدرت دروغ و جعل را با حلیۀ نوگرایی آراست و به تعبیر مولوی به مثابه شغال که در خم رنگ افتاده و خویش را طاووس علین میپنداشت به جهان بیرون عرضه کرد. این ترفند در بعد خارجی بسیار کارگر افتاد و توانست به بقای غنی کمک کند، اما در بعد داخلی چون منازعۀ افغانستان را مردم درک میکنند این امر از توفیق کمتری برخوردار بود. گروه معدودی شامل کسانی که از خوان غنی بهره میبرند، وانمود کردهاند شغالی که در خم رنگ غواصی کرده به یقین طاووس شده است.
تمسک به جعل، باعث شده تا دموکراسی و انتخابات در افغانستان بدنام شود. به همین دلیل بسیاری از کسانی که به کارکرد واقعی دموکراسی واقف نیستند آن را تزویری در بازی سیاست دانستهاند. از جمله طالبان که خود را نسبت به غنی میراثدار ذیحق قدرت از لحاظ تباری میدانند. چون طالبان قدرت را در کانتکست دین و پشتونوالی میسنجند، به امکانهای خارج از فرمایش این دو ناسازگاراند، رویکرد غنی در تقلب آشکار، آنان را نسبت به انتخابات به گونۀ کامل مخالف ساخته است.
همزمان با طرح تشکیل «دولت انتقالی برای صلح» که از سوی آمریکا برای پایان جنگ در افغانستان پیشکش شده، غنی نیز طرح خود را ارائه کرده است. در طرح آمریکا عزل غنی از طریق تفاهم سیاسی میان گروههای ذینفع داخلی و کشورهای ذینفع خارجی و منطقهیی پیشبینی شده است. هرچند طالبان به عنوان یک طرف اصلی منازعه نسبت به این طرح ابراز نظر نکردهاند اما احتمال این که آنان زیر فشار حامیانشان به این طرح موافقت کنند وجود دارد. این طرح غنی و گروه محبوبش را از ارگ بیرون میکند و جای آنان را در قدرت به قبیلۀ رقیب واگذار خواهد کرد.
بنابرین، مخالفت غنی به این طرح منطقی و منفعتاندیشانه است، اما پرسش این بود که مخالفت به چه شکلی صورت میگرفت تا چوب لای چرخ گذاشته شود. از آغاز روند مذاکرات صلح میان آمریکا و گروه طالبان، روند به زیان غنی بود و او تلاش کرده است تا موانعی در برابر آن قرار دهد. طرح غنی در واقع آنتیتز طرح آمریکاست و ماهیت خنثیکننده دارد.
جهان غرب به ویژه ایالات متحدۀ آمریکا مدعی حمایت از دموکراسی است و طرح غنی برای انتقال قدرت از طریق انتخابات بر ادارۀ آمریکا خلل ایجاد میکند. این طرح ممکن حمایت اخلاقی کشورهای غربی جلب کند و در کانفرانس استانبول اقبال طرح آمریکا را کاهش خواهد داد. غنی تأکید میکند که بدون انتخابات حاضر به انتقال قدرت نیست و یک فرصت زمانی شش ماهه در طرح او برای برگزاری انتخابات مطالبه شده است.
ولی غنی به خوبی میداند که طرح برگزاری انتخابات در زمان کنونی قابل تحقق نیست، مگر به روش خاص که غنی پیش از این انتخابات را برگزار کرد و کمتر از یک میلیون رأی برای خود دست و پا کرد. از سوی دیگر طالبان به عنوان یک طرف اصلی منازعه هیچگاه تن به چنین انتخابات نخواهند داد؛ زیرا در آن صورت بازی را خواهند باخت. این طرح یک کارکرد دارد و آن به چالش کشیدن طرح حکومت انتقالی برای صلح در نشست استانبول است. احیاناً این اگر نتواند به درستی کار کند، در فرجام کار میتواند از غنی به عنوان چهرهیی که برای انتخابات و مردمسالاری تقلا کرد، قباحتزدایی کند.