اجتماعیسیاستِتیتر یک

عزاداران ابا عبدالله الحسین(ع) دلهای سوخته را روانه کربلا کردند و بر مظلومیت سید و سالار شهیدان گریستند

صدها تن از مهاجرین افغانستانی هیأت «سیدالشهداء» مقیم منطقه گلشهر مشهد در ایران دو شنبه شب 18 سنبله مصادف با نهم محرم با برپایی مراسم عزاداری، روضه خوانی، مداحی، سینه و زنجیر زنی شب عاشورای ابا عبدالله الحسین(ع) را به سوگ نشستند.

حجت الاسلام و المسلمین سجادی در بخشی از سخنرانی خود در این شب جانسوز گفت:«روایت شده که در شب عاشورا اصحاب و اهل بیت امام حسین(علیهم السلام) به مناجات با خدا و خواندن قرآن مشغول بودند. در شب عاشورا امام حسین(ع) خواهرش زینب(س)، حضرت عباس(ع)، حضرت قاسم، عون و جعفر و بسیاری از یاران وفادار خویش را در کنار خود داشت.»

این عالم دینی افزود:«در شب عاشورا امام حسین(ع) به جمع اطراف خود فرمودند: اینها با من کار دارند و تا جان مرا نگیرند دست بر نمی دارند، شما مختارید که بروید یا بمانید؛ از تاریکی شب استفاده کرده و جان خود را نجات دهید.»

به گفته حجت الاسلام و المسلمین سجادی یاران وفادار امام به اتفاق گفتند:«جان های ما به فدایت ای پسر رسول الله(ص)! اگر صد بار بمیریم و زنده شویم، باز هم در کنار شما خواهیم ماند.»

روز عاشورا، وداع اباعبدالله با اهل بیتش

سخنران شب عاشورای حسینی افزود وقتی شب به پایان رسید و روز عاشورا شد، تمام یاران امام حسین(ع) یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند تا نوبت به خود اباعبدالله الحسین(ع) رسید.

حجت الاسلام سجادی گفت:«امام حسین(ع) هنگام رفتن به میدان جنگ با تمام اهل بیت خود خدا حافظی کرد، اهل بیتش را به خدا سپرد و آنها را به صبر امر نمود.»

امام حسین(ع) هنوز چند قدمی بیشتر از خیمه گاه دور نشده بود که خواهرش زینب(س) از خیمه بیرون شد و صدا زد:«حسین جان صبر کن! می خواهم وصیت مادرم زهرا(س) را عملی کنم.»

زینب(س) خطاب به برادرش امام حسین(ع) گفت:«مادرم زهرا وصیت کرده بود وقتی برادرت حسین به طرف میدان جنگ رفت از طرف مادر گلویش را ببوسم!.»

زینب(س) وصیت مادرش زهرا(س) را عملی کرد.

امام حسین(ع) به خواهرش زینب فرمودند:«خواهر جان اینقدر بی تابی نکن! امام حسین(ع) دست ولایت را به خواهرش کشید، خواهر را آرام نمود و به طرف میدان حرکت کرد.

اشک ریختن سکینه

حجت الاسلام سجادی در بخش دیگری از ذکر مصیبت خود در شب عاشورای حسینی گفت:«امام حسین(ع) پس از وداع با خواهرش زینب(س) دوباره به سوی میدان جنگ حرکت کرد، هنوز چند قدمی دور نشده بود که صدایی شنید، روی مبارک خویش را چرخاند و دختر خردسالش سکینه را دید که داشت اشک می ریخت و می گفت:بابا جان! میدانم که دیگر بر نمی گردی!.»

امام حسین(ع) روی زمین نشست دست مبارک را بر سر و صورت دخترش کشید و فرمود:«دخترم! عزیزم! اینقدر دل بابایت را آتش نزن!اینقدر دلم را نسوزان! دخترم اشک هایت را بگذار برای آن موقعی که سرم را بر نوک نیزه می بینی!»

امام حسین(ع) دخترش سکینه را تسکین داد و روانه میدان شد…!

عزاداران شب تاسوعای حسینی پس از شنیدن ذکر مصیبت اهل بیت(علیهم السلام) با مداحی ذاکران اهل بیت(علیهم السلام) بر سینه زدند و در سوگ مولایشان حسین(ع) گریستند.

ذاکران می خواندند:«کربلا دریای خون است  خاک صحرا لاله گون است/ امشب شهادت نامه عشاق امضا می شود» و عزاداران اعم از پیر و جوان بر سینه می زدند و اشک می ریختند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا