طالبان در حال پیشرفت و دولتمردان درگیر اختلافات داخلی
همزمان با خروج نیروهای ناتو، حملات طالبان چند برابر افزایش یافته. طالبان، تلاش دارند با استفاده از جنگ روانیای که به دلیل خروج ناتو به نفع این گروه به وجود آمده، حملاتشان را نیز افزایش دهند تا از یک سو، افکار عامه را به پیروزیشان جلب کنند و از سویی، بتوانند با نوید پیروزی، سربازگیری بیشتری داشته باشند.
خروج ناتو، برگ برندهای بود که هم دولت و هم طالبان، میتوانستند از آن استفاده کنند. دولت، میتوانست با استفاده از فرصت، توان نظامیاش را به نمایش بگذارد و با راهاندازی تبلیغات علیه سربازان این گروه که دیگر به دلیل خروج ناتو، بهانهی قانعکنندهای برای جهاد ندارند، وضعیت را به نفع خود و مردم رقم بزند. متأسفانه، دولت با آن که دارای ساختار اداری، سلسله مراتب و تشخیص وظایف است، در استفاده از جوِ بهوجودآمده ناکام بود و طالبان با این که به لحاظ ساختاری و مدیریتی، مشکلاتی دارند، توانستند از فرصت بهوجودآمده استفاده کرده و امتیاز لازم را به دست آورند. افزایش حملات و سقوط ولسوالیها یکی پی دیگر، امتیازاتی است که این روزها طالبان با وجود تلفات جانی هنگفت، آن را به دست آورده اند. تأثیر سقوط این ولسوالیها توسط طالبان، بیشتر از تصرف ساحاتی که به دست میآورند، امتیاز تبلیغاتی و روانی دارد.
در شرایطی که نیروهای خارجی در حال برگشت به کشورهایشان استند و پایگاههای نظامیشان را به نیروهای امنیتی افغانستان تسلیم میدهند، عملکرد واکنشی و دفاعی دولت، نه تنها نمیتواند وضع موجود را حفظ کند؛ بل که وضعیت را از اینی که هست، برای نیروهای امنیتی و دولت تنگتر خواهد کرد. چیزی که دولت در این شرایط حساس به آن نیاز دارد، نمایش قدرت و نظامیگری است. دولت، هم به لحاظ امکانات استخباراتی و هم تجهیزات و انسجام در صفوف نظامی، موقعیتی بهتر از طالبان دارد. تنها چیزی که باعث شکستهای پیهم دولت و سقوط چندین ولسوالی در ولایتهای مختلف پس آغاز خروج نیروهای ناتو شده، عدم ارادهی دولت در مبارزه با طالبان است.
دولت، به دلایل مختلف، نسبت به طالبان، امیتازهایی دارد که میتواند با استفاده از این امتیازها، جنگ را به نفع خودش تغییر بدهد. افزایش کمکهای کشورهای خارجی در بخش نظام و ملکی در سال جاری، نشان میدهد که جهان پشت سر دولت و ارزشها دموکرتیک ایستاد است و اگر سران دولت، ارادهی برای مبارزه با تروریزم و خصوصا طالبان داشته باشند، آنها نه تنها کمکهایشان را کم نمیکنند که افزایش هم خواهند داد. اگر دولت نتواند پالیسی جنگی مشخصی در مقابل طالبان تعریف کرده و سیاست دفاع را به سیاست تهاجم تغییر بدهد، شکی نیست که اعتبارش را نزد جهان از دست داده و با وجود مقاومت نسبی مقابل طالبان، تمایل کشورها به کمک برای افغانستان کاهش یافته و ممکن قطع شود.
جنگ نامتعارف طالبان و نحوهی حکمرانی آنان در مناطق زیر کنترلشان، به نارضایتی و ترس مردم انجامیده. این نارضایتی از طالبان، امتیازی است که به حساب دولت ریخته شده و اگر دولت بتواند آن را مدیریت کند، با وجود ناکارگیهایی که در کارنامهی سیاسیاش دارد، میتواند اعتماد مردم را جلب کرده و پیروزیاش در مقابل طالبان را تعریف کند. آنچه مردم را نگران کرده، سیاستهای چندگانهی دولت است. دولت، به دلیل سیاست انحصاری و قوممحور، این شک را به وجود آورده که مقابل طالبان با صداقت کامل نمیجنگد و این عدم صداقت، به اعتماد مردم نسبت به دولت آسیب رسانده است. اگر دولت واقعا طالب را دشمن مردم و خودش میداند و سیاست پشت پردهای با طالبان ندارد، باید موقف سیاسی و نظامیاش در مقابل این گروه را در عمل تعریف کند تا اعتماد شکستهی مردم، ترمیم شود. عدم تعریف دقیق از سیاست راهبردی دولت در مقابل طالبان، نگرانیهایی را از سازشهای احتمالی به وجود آورده که گویا دولت، اگر شرایط بحرانیتر شود، میدان را به طالب رها کرده و سران دولت کشور را ترک خواهند کرد. این برداشتها، بیدلیل شکل نگرفته؛ نبود صداقت و اراده از سوی دولت، باعث شده است که چنین گمانهزنیهایی به وجود بیاید.
امکانات و انسجام نظامیای که دولت در اختیار دارد، در اختیار طالبان نیست. دولت، مجهز با تجهیزات نظامی زمینی و هوایی و همچنان ارتش منظم است. برای همین، اگر در سطح رهبری نهادهای امنیتی و دفاعی، انگیزهای برای مبارزه با تروریزم وجود داشته باشد، میتوان میدان جنگ را برای طالبان دشوار کرده و آنان را مجبور به حضور در میز مذاکره کرد. این که دولت با وجود داشتن تجهیزات و صفوف نظامی قوی و منظم، در مقابله با طالبان ناموفق عمل میکند، بیانگر مدیریت ضعیف و ناکارگی در میدان جنگ و جمعآوری اطلاعات استخباراتی است.
قرار گزارشها، زلمی خلیلزاد، فرستادهی امریکا برای صلح افغانستان، به زودی سفرش را در افغانستان، قطر و منطقه آغاز خواهد کرد. در این گزارشها، همچنان گفته شده که عدهای از نهادهای مختلف استخباراتی و سیاسی امریکا، در این سفر، خلیلزاد را همراهی میکنند. موجودیت نمایندگانی از بخشهای مختلف امریکا در سفر خلیلزاد، بیانگر عدم اعتماد امریکا به او است. در این سفر، با توجه به خروج امریکا، فشارهای سیاسی بر طالبان بیشتر خواهد شد و این فشار سیاسی، فرصت خوبی است که دولت نیز بتواند در میدان نظامی، تواناییاش را به نمایش بگذارد.
اگر طالبان همچنان به سقوط ولسوالیها بیشتر ادامه بدهند، گفتوگوهای صلح و آیندهی افغانستان را نیز به نفع خود تعریف خواهند کرد. بنا بر این، نیاز است که دولت در میز مذاکره و میدان جنگ، پالیسی شفافی داشته باشد تا بتواند شرایط را به نفع خودش تغییر دهد.
تنشهای سیاسی داخلی، عدم باور غنی به همکاران سیاسیاش، خبر از یکدندگی او در مناسبات سیاسی میدهد. این یکدندگی در سیاست، باعث دوری و ترس افراد بسیاری از غنی شده است؛ افرادی که اگر دچار این ترس نشده بودند، میتوانستند منابع قوی و قدرتمندی در کنار دولت باشند و ضریب پیروزی دولت در مقابل طالبان را بالا ببرند. نیاز است که سران دولت و خصوصا آقای غنی که به یکدندگی سیاسی مشهور است، اندکی از از موقف دانای کل بودنش پایین بیاید و با کنشگران سیاسی، بر مبنای سلیقهی شخصی، عمل نکند. در افغانستان امروز، دو صف وجود دارد؛ مردم و دشمنان مردم. غنی باید توان تشخیص مردم و دشمنان مردم را داشته باشد.
صبح کابل