مصاحبه و گزارش

صلحی که خود سبب جنگ شده است

فون کلاوزویتس در کتاب «در باب ماهیت جنگ» می‌نویسد «جنگ صرفا یک عمل سیاسی نیست، در حقیقت ابزاری برای به درازاکشاندن نزاع سیاسی یا چیزی شبیه آن است.» بارها گفت‌‌وگوهای صلح، خلاف ماهیت خود عمل کرده و منجر به ادامه جنگ شده است. تقریبا در همه موارد یا در برخی موارد، گفت‌‌وگو همراه با جنگ، تهدید و ارعاب بیشتر همراه شده و یا این روند، پوششی برای ادامه درگیری‌‌ها به‌کار گرفته شده است.

بیشتر چنین گفت‌‌وگوهایی ظاهرا «موفق» نتوانسته منجر به ایجاد ثبات در کشور شود و یا از درگیری‌‌های بیشتر جلوگیری کند. شاید گفت‌‌وگو بتواند زمینه‌ی خاتمه جنگ را فراهم کند، اما زمینه‌ی کاهش عوامل جنگ مانند برخورداری از زیرساخت‌‌های موثر سیاسی، امنیتی، اقتصای، عدالت اجتماعی، حکومت‌داری خوب و حاکمیت قانون واقعی را فراهم نمی‌‌کند.

حتا در مواردی ممکن است گفت‌‌وگو باعث بروز جنگ نشود، اما زمانی که در پایان گفت‌‌وگوها آنچه را که طرفین مد نظر داشته‌اند به‌دست نیاورده باشند، همان صلح ممکن است خود آغازگر جنگی دیگر باشد.

گفت‌وگوهای صلح؛ پوششی برای خروج از افغانستان؟

برنامه ترمپ برای ترک افغانستان ماه می ‌‌2021 بود و ممکن است گفت‌‌وگو‌‌های صلح پوششی برای خروج نیروهای امریکایی باشد؟

از همان آغاز بحث مذاکرات صلح بین‌الافغانی در فبروری 2020 امریکا با موافقت خود این تصور را ایجاد کرد که بیشتر از این‌که به آن به‌عنوان راه حلی برای پایان‌دادن به درگیری‌‌های خونین در افغانستان بنگرد، آمدن صلح را فرصتی برای بیرون‌کشیدن نیروهای نظامی خود می‌دانست. هیچ‌گاه امریکا رسما خروج نیروهای خود را از اهداف اصلی مذاکرات ذکر نکرده است، اما تفاهم با طالبان به‌طور مشخص بایسته‌ها و یا تصویر دقیقی از صلح را ترسیم نکرده است. بیشترین تأکید این تفاهم‌نامه بر خروج 14ماهه نیروهای امریکایی است تا آماده‌سازی شرایط برای یک صلح واقعی.

امریکا عملا حکومت مرکزی افغانستان را از روند مذاکرات مستقیم صلح این کشور با طالبان کنار گذاشته بود و بدون این‌که شرایط مشخصی برای یک آتش‌بس گسترده و در نهایت صلح پایدار پیش‌بینی کند، از گفت‌‌وگوهای میان افغان‌‌ها حمایت کرد و اما تمرکز خود را بیشتر بر روی خروج نظامیان خود تا زمان پیش‌بینی‌شده، معطوف کرد.

حتا با توجه به شرایط جنگی و روند صلحی که امریکا در ویتنام با آن سروکار داشت، این کشور نتوانست پیش‌شرط‌هایی وضع کند که طالبان را وادارد تا بیش از یک صلح ظاهری را در پیش بگیرند. امریکا نتوانسته توان نظامی حکومت مرکزی افغانستان را به سطح نیروهای نظامی دولت ویتنام برساند تا با فشار نظامی بیشتر از طرف دولت مرکزی، بتواند طالبان را درحالی‌که نسبت به مخالفان نظامی وقت دولت جمهوری ویتنام در شمال این کشور، میزان اراضی خیلی بیشتری تحت اشغال خود دارند، از موضع‌شان سر میز مذاکره عقب‌نشینی کنند یا دست‌کم پایان درگیری‌‌های نظامی را بپذیرند.

مهم‌تر از آن، حکومت مرکزی افغانستان نتوانست یک انتخابات موفق در کارنامه خود ثبت کند و حتا در ظاهر هم که شده اتحاد درونی را حفظ کند. از سر درماندگی مجبور شد تا به رقیبان انتخاباتی خود باج دهد. در عین حالی که بخش بزرگی از کشور که اصولا توسط حکومت مرکزی باید اداره شود، توسط گروه‌‌های قدرتمند شبه‌نظامی محلی اداره می‌شود.

ترک یک کشور شکست‌خورده

بیش از دو دهه تلاش حکومت نتوانسته چشم‌اندازی از خودکفایی را در افغانستان ترسیم کند. نظام سیاسی دولت افغانستان که با کمک امریکا در سال 2001 شکل گرفت، عمیقا دچار تقسیمات سیاسی میان رقبای جناحی و دولت شده است و بخش‌‌های عمده کشور توسط این سهامداران قدرت و یا طالبان کنترل می‌شود. در نتیجه تعیین تاریخ خروج و تمرکز روی ادامه مذاکرات برای امریکا حتا در صورت شکست سیاست‌هایش، منصفانه به‌نظر می‌‌رسد.

ارزیابی‌‌های موسسه شفافیت بین‌الملل و بانک جهانی نشان می‌‌دهد که فساد در دولت افغانستان استثنا نیست، بلکه یک قاعده است. مذاکرات بین طالبان و امریکا در حالی برگزار شد که اختلافات شدیدی میان سران دولت وجود داشت و عملا امریکا مجبور به کنارگذاشتن رهبران سیاسی افغانستان در مذاکرات شد.

در طول دهه اخیر توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور مانند بخش سیاسی بسیار محدود بوده است. ادعاهای اغراق‌آمیز بسیاری در زمینه انکشاف حکومت‌داری، خدمات اجتماعی، تعلیم و تربیت، صحت عامه، حاکمیت قانون و حقوق زنان وجود داشته است که بازرس ویژه امریکا در افغانستان (سیگار) در گزارش‌های زیادی بسیاری از این ادعاها را نادرست ارزیابی کرده است.

نهادهای دیگری چون بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و شفافیت بین‌الملل به صراحت اظهار کرده‌اند که پس از سال 2008، دولت افغانستان در نقاط بسیاری بی‌تأثیر بوده است و نتوانسته به‌رغم کمک‌‌های مالی دولت امریکا با فقر مبارزه کند. درحالی‌که تا امروز صنعت کوکنار تنها بخش خصوصی است که موفق بوده است.

کمک‌‌های بی‌پایان نظامی و ملکی

بانک جهانی به‌وضوح روشن کرده که هیچ دولتی در افغانستان نمی‌‌تواند بدون کمک‌‌های گسترده جامعه جهانی ــ حتا اگر دولت و طالبان بتوانند در مورد نوعی ترکیب اقتصادی به توافقی برسند ــ دوام بیاورد. براساس ارزیابی این نهاد، 75 درصد کل مصارف داخلی افغانستان توسط کمک‌‌های جامعه جهانی فراهم می‌‌شود که امریکا بزرگ‌ترین حامی مالی این کشور به‌شمار می‌‌رود.

در حال حاضر کل بودجه ملکی و امنیتی حکومت مرکزی افغانستان سالانه بالغ بر 11 میلیارد دالر است، درحالی‌که درآمد داخلی افغانستان تنها 2.5 میلیارد دالر ارزیابی می‌‌شود. بانک جهانی همچنین یادآور می‌‌شود که کمک‌‌های سالانه به افغانستان حدود 8.5 میلیارد دالر می‌‌باشد که برابر با حدود 45 درصد تولید ناخالص داخلی آن کشور است، درحالی‌که برای کشورهای کم‌درآمد تقریبا 10 درصد می‌‌باشد. بنابراین این وابستگی، نشانگر فاصله زیاد بین درآمد و مصارف افغانستان است.

برآورد نیازهای کشور افغانستان نیز در صورت کنارآمدن با طالبان بسیار دشوار خواهد شد. با این حال، با مطالعه اولیه‌ای که بانک جهانی انجام داده است هشدار می‌‌دهد که دولت افغانستان شدیدا وابسته به کمک‌‌های جهانی است، اما پس از به نتیجه‌رسیدن گفت‌‌وگوهای صلح بیشتر از هر زمانی به این کمک‌‌ها نیاز خواهد داشت. این شامل جذب یا تأمین مالی جنگ‌جویان طالبان و حفظ نیروهای امنیتی فعلی دولت افغانستان به‌طور همزمان نیز است تا با گذشت زمان زمینه ادغام آن‌ها در بدنه جامعه فراهم شود.

صلح بدون ضمانت یا امنیت

در گزارش سیگار و بازرس ارشد وزارت دفاع (LIG) در سال 2020، کاملا روشن است که نیروهای امنیتی افغانستان برای حفظ امنیت به‌گونه‌ی مستقل، به کمک‌‌های بیشتری نیاز دارند. دولت مرکزی هنوز هم در حال از دست‌دادن اراضی تحت کنترل خود است و نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان نیز بدون پشتیبانی هوایی و حمایت‌‌های مستشاری ایالات متحده از توان کمتری برخوردارند.

امریکا در تعیین شرایط و ضمانت‌‌های امنیتی ایالات متحده در صورت عدم موفقیت مذاکرات صلح، یا ادامه جنگ توسط طالبان و یا نقض شرایط صلح که طالبان قبلا با آن موافقت کرده بودند، نیز شکست خواهد خورد. ایالات متحده دیگر گزارشی از این‌که چه مقدار از خاک افغانستان تحت کنترل طالبان است، و یا چه نقاطی از کشور امنیت دارند و تحت حاکمیت قانون یا حاکمیت محلی قرار دارند، ارائه نمی‌‌دهد.

ادامه جنگ و توقف روند صلح

با ختم ماه اکتبر 2020 هشت ماه از 14 ماه روند گفت‌‌وگوهای صلح سپری می‌‌شود و در تمام این مدت، هیچ پیشرفتی در راستای تحکیم و رسیدن به یک صلح واقعی و پیشرفتی در جهت پایان جنگ شکل نگرفته است. طالبان فشار خود بر نیروهای امریکایی و ناتو را در قبال قطع حملات بالای این گروه و پس از آزادی پنج‌هزار زندانیان خود از زندان‌‌های دولت افغانستان کاهش داده یا به کلی قطع کرده است. با وجود این، حملات این گروه بر اهداف اردو و دولت افغانستان در 24 ولایت از 34 ولایت افغانستان و گاهی در کابل همچنان ادامه دارد.

جنگ هنوز به جدیت تمام ادامه دارد. سازمان ملل در 14 اکتبر 2020 گزارش داد که «چندین ولسوالی هلمند، از جمله مناطق نزدیک به لشکرگاه مرکز ولایت و بخش‌هایی از ولایت همسایه آن قندهار تحت تأثیر درگیری‌‌ها قرار گرفته است. شاهراه بین لشکرگاه و قندهار به‌دلیل وجود ماین‌‌های جاسازی‌شده، غیرقابل دسترسی است.»

در هفته سوم اکتبر 2020، واشنگتن‌پُست گزارش داد که «طالبان 356 حمله، دو بمب‌گذاری انتحاری و 52 انفجار ماین در سراسر کشور انجام داده است که منجر به کشته‌شدن 51 شهروند و زخمی‌شدن 157 نفر شده است. آن‌ها گفتند که بیش از 400 شورشی طالب در این درگیری‌‌ها کشته شده‌اند، اما آمار تلفات نیروهای افغان را اعلام نکردند.»

تلفات غیرنظامیان کاهش یافته است، اما بیشتر این تغییر در کانون جنگ مشاهده شده تا در مذاکرات صلح امتیاز بیشتری به‌دست آید. سازمان ملل در گزارشی که در 24 اکتبر ارائه می‌‌دهد، چنین اظهار می‌‌دارد:

«سطح بالای خشونت‌‌ها با تأثیر کشنده‌ای بر غیرنظامیان در افغانستان ادامه دارد، این کشور همچنان در میان کشنده‌ترین مکان‌ها برای غیرنظامیان در جهان باقی مانده است. براساس گزارش جدیدی که توسط (یوناما) منتشر شده، نشان می‌‌دهد که اگرچه از آغاز گفت‌‌وگوهای صلح بین‌الافغانی، تعداد غیرنظامیان افغان که در درگیری‌‌ها کشته و زخمی می‌‌شوند، چندان کاهش نیافته است، با این هم آمار کلی تلفات غیرنظامیان در 9 ماه اول سال 2020 در مقایسه با مدت مشابه در سال 2019 حدود 30 درصد پایین‌تر است. آخرین گزارش سه‌ماهه از یک جنوری تا 30 سپتامبر 2020، پنج‌هزار و 939 تلفات غیرنظامی (دوهزار و 117 کشته و سه‌هزار و 822 زخمی) را ثبت کرده است.

در بازه زمانی 12 سپتامبر – آغاز مذاکرات صلح بین دولت جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان در دوحه – تا 30 سپتامبر، هیچ کاهشی در تعداد تلفات غیرنظامیان ناشی از اجرای عملیات‌‌های نظامی طرفین میز مذاکره، در مقایسه با هفته‌‌های گذشته دیده نمی‌‌شود. نگرانی‌‌های دفتر یوناما از تشدید نبردها در هلمند و همچنین چندین حمله خونبار در ننگرهار، لغمان و غور همراه با حمله هوایی در تخار و حمله انتحاری بر غیرنظامیان در کابل که بیش از 400 نفر کشته و زخمی برجای گذاشت، افزایش یافته است.»

اخیرا تعداد قابل توجهی از نظامیان امریکایی و نیروهای ائتلاف کاهش یافت و بسیاری از تجهیزات منتقل و بعضی از پایگاه‌‌های نظامی تخریب شد. اما سطح دقیق این کاهش‌‌ها معلوم نیست، زیرا ایالات متحده دیگر گزارش معتبری در مورد سطح حضور نیروهای نظامی، ملکی و پیمانکاران خود ارائه نمی‌‌دهد.

حضور نظامیان امریکایی از حدود 14هزار نفر در اواخر سال 2019 به 12هزار در اوایل سال 2020 کاهش یافت؛ همچنین هشت‌هزار و 600 سرباز در جولای سال 2020 افغانستان را ترک کردند و با این‌که رییس‌جمهور ترمپ اظهار کرده بود که دوهزار و 500 نفر را تا اوایل سال 2021 حفظ خواهد کرد، او اما در اوایل ماه اکتبر سال جاری فرمان داد تا تعداد نظامیان تا کریسمس به صفر برسد، بدون این‌که مشخص کند منظور او از همه نیروها، تمامی افرادی که دارای توان جنگی است یا قوای تهاجمی این کشور است. در ماه می‌‌2020 نیز امریکا ارائه گزارش‌های غیرمحرمانه از حملات هوایی و معلومات کشفی و نظارتی هوایی خود را متوقف کرد.

به‌نظر می‌‌رسد که امریکا تا حد قابل توجهی حمایت، پشتیبانی و تلاش برای پیش‌بردن عملیات‌‌ها و همچنین بسیاری از ظرفیت‌‌های هدف‌گیری و حملات هوایی خود را بر علیه اهداف پراکنده طالبان، متوقف و یا کاهش داده است. این کشور بیشتر حضور خود در میدان نبرد، نظارت دقیق و درست بر برنامه‌‌های کمک‌‌های نظامی و ملکی‌اش در یکی از فاسدترین کشورهای جهان و همچنین ظرفیت انسانی استخباراتی خود را تا حد امکان متوقف کرده است. امریکا تا حدی تجهیزات و نیروهای خود را کاهش داده است که در صورت شکست مذاکرات یا پروسه صلح هزینه بازگشت به ظرفیت قبلی، بسیار سنگین باشد. با آغاز سال 2021 امریکا ممکن است در جایگاهی قرار بگیرد که بازگشت دوباره غیرعملی خواهد بود.

نیازهای صلح واقعی چیست؟

طالبان، دولت مرکزی و بسیاری از افغان‌‌ها به واقعیت‌‌های صلح واقفند. سوال این است که در این مقطع چه تغییرات اساسی برای ایجاد صلحی موفق باید صورت بگیرد؟ جواب مشخص نیست. برای مذاکره واقعی، زمان در صورت تحقق، بسیار محدود است و بین ایدئولوژی و ارزش‌های حکومت مرکزی افغانستان و طالبان فاصله بسیار زیادی نیز وجود دارد.

ایالات متحده همچنین با دو انتقال مهم خارجی روبه‌روست که تمرکز بر افغانستان را دشوار می‌‌کند. یکی کنارآمدن با نتیجه‌ی انتخابات ایالات متحده است. مورد دیگر مقابله با تأثیرات سیاسی، اقتصادی و امنیتی ویروس کرونا و همچنین نیاز آینده برای تخصیص کمک‌‌های امریکا و کمک‌‌های امنیتی این کشور در سطح جهانی است.

رسیدن به صلح واقعی برای افغانستان به معنای پرداختن و حل و فصل مسائل کلیدی است که متأسفانه حکومت مرکزی افغانستان را تضعیف کرده است و این بدین معناست که روند صلح باید با اختلافات عمیق‌تر بین دولت و طالبان مقابله کند. این اختلافات که در آن هیچ نشانه‌ای از پرداختن بر سر یک موضوع واحد دیده نمی‌‌شود، عملا بر هر بخش از هر نوع دولت جدیدی که در نتیجه توافق صلح به‌دست آید، تأثیر می‌‌گذارد.

با چند ماهی که در پیش داریم، دولت مرکزی و طالبان باید برای ایجاد موارد ذیل تلاش کنند:

• یک ساختار سیاسی که به‌صورت یک دولت یکپارچه یا نوعی فدرالیسم با رویکرد جدید منطبق با سطوح مختلف حکومتداری، خدمات دولتی، امنیت و توسعه اقتصادی، شکل بگیرد؛

• تمهیدات جدید برای ایجاد و تخصیص درآمد داخلی و کمک‌‌های خارجی به بودجه‌بندی ملی و مدیریت پلان‌‌های انکشافی و مالی در سطوح مختلف دولت؛

• مدیریت ساختارها و تقسیم قدرت برای توسعه اقتصادی، سرمایه‌گذاری و توسعه زیرساخت‌ها، خدمات بانکی و مالی، تجارت، قانون تجارت و قانون استخدام و حمایت از کارگران منطبق با مسائل اسلامی؛

• برای یکپارچه‌سازی یا ایجاد سیستم‌‌های امنیتی موازی و همچنین آمادگی پذیرش هرگونه حمایت و پشتیبانی نظامی خارجی باید گزینه‌هایی در نظر گرفته شود. سازوکارهایی نیز باید برای مقابله با حوادث احتمالی، درگیری‌ها، اختلافات و اختصاص منابع برای بازنشستگی و خدمات اجتماعی، ایجاد شود؛

• برنامه‌هایی برای مقابله با نگهداری سلاح و تنظیم پلان‌هایی برای کاهش نیروهای نظامی با در نظرداشت راهکارهایی برای انتقال و فرصت‌‌های شغلی، روی دست گرفته شود؛

• بر سر سیستم حقوقی، حقوق بشر، اجرای حاکمیت قانون، پولیس و امنیت محلی باید توافق صورت گیرد. با توجه به اهمیت مواد مخدر در اقتصاد افغانستان، باید در مورد درآمد و اجرای قانونی محدودیت‌‌های تولید و صادرات آن توافق حاصل شود؛

• در مورد موضوع‌های مورد مناقشه ایدئولوژیکی مانند معارف، آزادی بیان، محدودیت در رفتارهای اجتماعی، سرگرمی‌‌ها و حقوق زنان باید از توجه ویژه برخوردار باشند و دیدگاه‌‌های دو طرف در نظر گرفته شود؛

• دولت مرکزی باید نقشی را که زورمندان قومی بازی می‌‌کنند مد نظر داشته باشند و طالبان نیز باید این مسأله را برای گروه‌‌های خود مورد توجه قرار دهند.

در حال حاضر، نشانه‌‌های اندکی وجود دارد که طالبان و دولت مرکزی می‌‌توانند به نوعی سازش اولیه برسند. بسیاری از موضوع‌های مورد اختلاف در دیگر مذاکرات ممکن است دلایل اصلی به‌شمار نروند، اما برعکس در افغانستان همان‌‌ها می‌‌تواند جرقه آغاز جنگی دوباره باشد.

تلاشی دیگر از سوی امریکا برای شکست احتمالی مذاکرات صلح محتمل خواهد بود؟

با نگاهی به تلاش‌‌های صلح از گذشته تا به امروز، آیا راهی برای دانستن این‌که رویکردی غیرمنتظره از سوی ایالات متحده در روند صلح وجود دارد؟ با توجه به روشی که در برخورد با طالبان در پیش گرفته بود و درحالی‌که نیاز دولت افغانستان به امریکا برای اتحاد و اصلاحات واقعی، بیشتر احساس می‌‌شد، دیدن عقب‌نشینی ایالات متحده نسبت به نقش دولت برای همه دور از انتظار بود.

هنوز امکان ارائه کمک، اگرچه محدود، از سوی ایالات متحده با متحدان خود برای ایجاد کمک موثر بین‌المللی وجود دارد. در صورت عدم موفقیت در رسیدن به توافق صلح، امکان دارد ضمانت‌هایی به‌صورت پشتیبانی هوایی در جنگ مجدد با طالبان و سایر کمک‌‌ها به دولت افغانستان، فراهم شود.

از طرفی ممکن است برای اعتماد به این امید که روند صلح به‌رغم تلاش طالبان برای بهره‌برداری از مذاکرات و همچنین استفاده مستمر از خشونت، به نتیجه‌ای برسد، دیر باشد.

• نشانه‌‌های اندکی از این‌که حکومت مرکزی افغانستان در حال دستیابی به اثربخشی، اتحاد و توانایی کافی برای استفاده صادقانه از کمک‌‌ها برای انتقال به نوعی دولت مشترک یا فدرالیسم با طالبان است، وجود دارد. از طرفی هم وعده‌‌های بیشتر مرهم شکست سیاست‌‌ها در 20 سال گذشته نخواهد بود.

• با این‌که قوای امنیتی افغان بهبود یافته، اما هنوز هم به بیش از حمایتی که امریکا می‌‌تواند در عدم کمک‌‌های آموزشی و پشتیبانی از نظامیان افغانستان، فراهم کند، نیاز است.

• ویروس کرونا، مشکلات اقتصادی افغانستان و همچنین بسیاری از شرکای استراتژیک دیگر امریکا و خود این کشور را پیچیده کرده است و زمانی که پای استراتژی در میان باشد، ایالات متحده اولویت‌‌های بالاتری را در سایر نقاط جهان دارد.

• ایالات متحده در حال حاضر حضور خود را تا آن حد کاهش داده است که دیگر نتواند به درستی از قوای امنیتی و حکومت مرکزی افغانستان حمایت کند، و سیاست‌‌های داخلی ایالات متحده و نیازهای رقابتی آن کشور مانع بازگشت یا وعده هرگونه ضمانت امنیتی می‌‌شود.

• سایر شرکای امریکایی در کمک‌‌های نظامی و غیرنظامی در صورتی که آن کشور به اندازه کافی از حکومت مرکزی افغانستان حمایت و یا روند صلح را تضمین نکند، دلیل کمی برای ماندن خواهند داشت.

• طالبان احتمالا بتوانند هرگونه کاهش یا افزایش شرطی در کمک‌‌های خارجی را تحمل کنند، اما در حال حاضر این دولت مرکزی است که به کمک‌های نظامی و غیرنظامی خارج وابسته است. با کاهش کمک‌‌ها مردم بیشتر دولت افغانستان را مقصر خواهند دانست.

اما امیدواری‌هایی نیز وجود دارد

اقدام به خروج نظامیان از افغانستان و پذیرفتن هر آنچه از یک روند صلح شکست‌خورده به‌دست آید، در حال حاضر بهترین گزینه است. به‌نظر می‌‌رسد تلاش برای حفظ حضور معنادار نظامی در قالب تیم‌‌های تعلیمی یا ارائه ضمانت‌‌های امنیتی خیلی دیر باشد.

با این حال، ارائه کمک‌‌های مالی مشروط به بخش‌‌های ملکی و امنیتی با توجه به هر آنچه برآمد مذاکرات صلح باشد، نقش امریکا را کم نخواهد کرد. حمایت ایالات متحده از کمک‌‌های مشروط بین‌المللی، آموزش و پلان‌‌های تعلیمی چه در خود امریکا و چه در سایر کشورها، چه زمانی که توافقی از مذاکرات حاصل شود و چه قدرت جدیدی به‌وجود آید، تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.

به‌رغم احتمال دست‌نیافتن به صلح و ثبات پایدار، اما امیدهایی نیز وجود دارد:

• به احتمال قوی طالبان تقسیم خواهند شد. بسیاری از این چنین جنبش‌‌های ایدئولوژیک در صورتی که فاقد یک رهبر قدرتمند، متحد و کاریزما باشند، از بین خواهند رفت؛

• قدرت طالبان ممکن است در استفاده از زور و خشونت باشد، اما از مؤلفه‌‌های محبوبیت گسترده، توانایی عملی برای اداره کشور و رهنمود افغانستان به سمت توسعه و پیشرفت، برخوردار نیست؛

• احتمال تضعیف یا تقسیم طالبان وجود دارد. طالبان حتا اگر «پیروز شوند» برای ماندن در قدرت با چالش‌‌های بزرگی روبه‌رویند. ایدئولوژی طالبان جذب کمک، ایجاد یک ساختار برای اداره و اقتصاد یا ایفای نقشی به‌عنوان بازیگر عمده منطقه‌ای را برای‌شان دشوار خواهد کرد. با گذشت زمان، حکومت یا ساختاری جدید ممکن تکامل یابد؛

• تمرکز اصلی مشکلات متوجه کشورهایی خواهد شد که ایالات متحده با وجود آن‌ها هیچ دلیلی برای حفظ این بار بر دوش خود نخواهد داشت. پس از خروج امریکایی‌ها، صحنه برای فعالیت‌‌های روسیه، چین، ایران و پاکستان فراهم می‌‌شود؛

• با آن‌که طالبان، داعش را به‌عنوان رقیب می‌دانند اما به‌نظر می‌‌رسد روابط این گروه با القاعده مانند گذشته ادامه دارد. با وجود این کاملا واضح است که افغانستان همچنان منبع اصلی حملات احتمالی تروریستی به امریکا به‌شمار برود و با برنامه‌ریزی حساب‌شده و هدفمند در مورد کمک‌ها، ممکن است خطر حمایت طالبان از چنین گروهک‌هایی را محدود و موضع دشمنی طالبان بر علیه داعش را نیز حفظ کند.

با روشن‌شدن همه جوانب برنامه خروج، پیشنهاد چنین کمک‌هایی در این بازه‌ی زمانی می‌‌تواند این واقعیت را که ایالات متحده مطابق با توافق‌نامه فبروری 2020 مذاکرات صلح را وسیله‌ای برای خروج نیروهایش قرار داده است، کمرنگ کند. واقعیتی که افغان‌‌ها نیز با آن روبه‌رویند این است که در نهایت مسئولیت سرنوشت‌شان را باید خود به عهده بگیرند و امید برقراری صلح، ثبات را برای کشورشان به ارمغان داشته باشند.

مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی

مترجم: علی احمد حبیبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا