شورای انقلابی اتفاق اسلامی در سال 1358 سمبل وفاق هزاره ها
شورای انقلابی اتفاق اسلامی در سال 1358 سمبل وفاق هزاره ها
در سال 1358 هجری شمسی شورای انقلابی اتفاق اسلامی توسط برخی از رهبران جهادی شیعه در افغانستان شکل گرفت. این شورا را که می توانستیم به نوعی یک دولت خودگردان بنامیم اما در ادامه از هم گسیخت و تبعات تلخی برای مردم به بار آورد.
مسیح ارزگانی، کارشناس مسائل سیاسی، در این مورد می نویسد:«بیگمان یکی از افتخارات سیاسی ـ تاریخی بینظیرِ هزارهها/شیعیان، تأسیس دولتِ خودگردانِ «شورای انقلابی اتفاق اسلامی» در تابستان 1358 بود. آن رویداد بیسابقه از چند ساحت، واجد اهمیّت فراوان بود:
اولین نکته اینکه، تمام اقشار و اصنافِ اجتماعی (روحانیون، خوانین، تحصیلکردهها، قوماندانان و …) به نمایندگی از مناطق و ولایات مرکزی متفقاً در فرایندِ تأسیس سازمان مذکور مشارکت داشتند و برای اولینباز چنان وفاق و اجماعی در جامعۀ هزاره شکل گرفت.
به گفته آقای ارزگانی دومین نکته حائز اهمیت در مورد این شورا انتخاب رئیس تشکیلات نوتأسیس (مرحوم بهشتی) و دو معاون او (صادقی نیلی و صمدی جاغوری) و سایر مسئولان آن ادارۀ موقت، در یک فرایندِ آزاد و رقابتی با رأی و نظر نمایندگان مناطق مختلف صورت گرفت که این تحوّل نیز بیسابقه بود.
چنانکه از نام آن تشکیلات (شورای انقلابی اتفاق اسلامی) هویداست، ادارۀ موقت شورای اتفاق، نهادی بود بر پایهی تصمیمگیری جمعی و مشارکتی؛
آقای ارزگانی در ادامه در فیس بوک خود می نویسد:« در حالی که سایر ولایات افغانستان از آشفتگی، بیسامانی، ملوک الطوایفی و فقدان نظم و امنیت رنج میبردند، منطقهی هزارهجات و نواحی پیرامونی آن به برکت تشکیل شورای اتفاق، از نظم و امنیت و حاکمیتِ بیسابقه برخوردار گردید.»
قلمرو دولت خودگردانِ شورای اتفاق، اقلیم وسیعی از بلخاب در شمال تا قرهباغ در شرق و از کوتل اونی در حوالی کابل تا ارزگان و غور را در بر میگرفت و متصرّفات شورا از نظر وسعت جغرافیایی، از قلمرو حکومت کابل زیاد تر بود.
هرچند با بروز شکافها و درگیریها در صفوف بنیانگذارانِ شورای اتفاق و فروپاشی آن در سال 1364، تراژدی غمباری در تاریخ هزاره رقم خورد و تخریبِ آن دولتِ فراگیر و خودگردان، تلخترین خطا و جفای سیاسی ـ تاریخی رهبران جامعهی هزاره بود؛ اما با همهی این احوال، تأسیس حکومت نیمهمستقل شورای اتفاق در آن زمینه و زمانه، یک نقطهی عطف و یک جهش سیاسی ـ انقلابی بینظیر در تاریخ هزارهها بود.
برای من قابل درک نیست کسانی که چراغ به دست، ویرانههای تاریخ را کاوش میکنند؛ تا کدام افتخار یا فضیلتِ سیاسی، فرهنگی و مبارزاتی برای هزارهها پیدا کنند؛ چرا و به چه دلیل از این افتخار و شاهکارِ سیاسی ـ تاریخی هزارهها یاد نمیکنند؟
باز برای من قابل درک نیست، قلمفرسایانی که در تقبیح یا تحسین «سقوط افشار» چندین جلد کتاب نوشتهاند، چرا تا کنون هیچ مطالعه و تحقیقی در باب و ابعاد آن رویداد پراهمیّت انجام ندادهاند؟
مسیح ارزگانی می افزاید:«چندی پیش، کسی از مشهد با من تماس گرفت و گفت: ما میخواهیم برای مرحوم بهشتی یک یادنامه تدوین کنیم، آیا شما در آن سهم میگیرید؟ گفتم: به جای نوشتن یادنامهای بدون خواننده برای مرحوم بهشتی، روی شاهکار ماندگار او یعنی دولتِ خودگردان شورای اتفاق، مطالعه و تحقیقِ میدانی و منصفانه انجام دهید؛ تا مرحوم بهشتی خود به خود در تاریخ ماندگار شود.»