برگزیده هاسیاستِتیتر یک

سه مجهول معادله قدرت در افغانستان: عبدالله، غنی و طالبان!

داستان تلخ اختلاف انتخاباتی افغانستان در این روزها به گونه ای رقم خورده که هرچه شخصیت خارجی و داخلی به ساختار آن اضافه می شود تا کمی به جلو برود نه تنها حرکتی نمی کند که انگار پیچیده تر می شود: از مایک پمپئو بگیر تا جبهه شخصیت های مهم داخلی که هر یک به سهم خود در تلاش اند این کشتی آشفته و تشنه قدرت را به ساحل آرامش برسانند.

پمپئو و تهدید کاهش یک میلیاردی کمک امریکا به افغانستان

 در جبهه خارجی، وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا هفته گذشته در یک سفر غیرمنتظره وارد کابل شد. وی پس از دیدارهای جداگانه با عبدالله عبدالله و محمد اشرف غنی آن طور که انتظار داشت نتوانست عمل کند و سرانجام بدون دستاورد کابل را ترک و برای دو رئیس جمهوری که در یک  اقلیم سوگند یاد کرده اند پیام تهدید کاهش یک میلیاردی کمک های امریکا به افغانستان را ارسال کرد تا بلکه با استفاده از تهدید بتواند چشمان تشنگان قدرت در افغانستان را پر کند.

تلاش کرزی و سیاف برای حل مشکل

در جبهه داخلی هم حامد کرزی و عبدالرب رسول سیاف با چند تن دیگر از رهبران جهادی و چهره های سرشناس از جمله محمد کریم خلیلی، رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان و رئیس شورای عالی صلح، و محمد یونس قانونی، از اعضای ارشد حزب جمعیت اسلامی افغانستان و معاون اول پیشین رئیس جمهور سابق کشور در حال گفت و گو با عبدالله و غنی جهت رفع اختلاف پیش آمده هستند. این گروه تا کنون چندین بار با عبدالله عبدالله و غنی دیدار و مذاکره کرده اند. اگرچه اطلاعات دقیقی از محتوای گفت و گوی این تیم به سرکردگی کرزی و سیاف با عبدالله و غنی به بیرون درز نکرده اما برخی گمانه زنی ها نشان می دهد جبهه واسطه داخلی بیشتر روی عبدالله تمرکز کرده اند تا وی را متقاعد کنند سهم خود در قدرت را کمی کاهش دهد تا همه چیز ختم به خیر گردد؛ این بدین معناست که این گروه نتیجه ای که از سوی کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان اعلام و در آن محمد اشرف غنی به عنوان برنده همچنان در ارگ ماند را پذیرفته اند.

خلیل زاد و تلاش بی فایده

البته در این میان تلاش های زلمی خلیل زاد، نماینده ویژه ایالات متحده امریکا در امور صلح افغانستان را هم نباید از قلم انداخت؛ خلیل زاد تا آخرین لحظات و ساعات برگزاری مراسم تحلیل عبدالله و غنی تلاش کرد تا اختلاف به وجود آمده را رفع و مانع برگزاری دو مراسم تحلیف در افغانستان گردد. داستان وساطت خلیل زاد به داستان دو برادری شبیه است که سر میراث پدری به مشکل خورده بودند و برادر بزرگ تر که آدم باهوش و البته رندی بود در کمال مهربانی به برادر کوچک تر که قلب رئوفی داشت می گفت:« ای برادر! مشکل ما قابل حل است: از کف خانه تا به بام مال من و از بام تا آسمان مال تو! آن قوچ بابا که می زند شاخ مال من، آن پیشک(گربه) ملوس بابا مال تو!» در جلساتی که با وساطت خلیل زاد میان غنی و عبدالله برگزار شده بود نیز غنی ریاست شورای عالی صلح و نصف کابینه را به عبدالله پیشنهاد داد، پست هایی که عبدالله که زخم خورده کار با غنی در پنج سال عمر حکومت وحدت ملی ست از همان ابتدا به نیت پشت پرده پی برد و رد کرد.

اما نگاهی دقیق تر به این دو جبهه و تحلیل محتوایی محورهای گفت و گو نشان می دهد که «خانه از پای بست ویران است و خواجه در فکر نقش ایوان است.»

غنی و عبدالله و زخم های بی اعتمادی از گذشته

در توضیح کافی ست کمی به حافظه سیاسی تاریخ معاصر خود فشار آورید تا متوجه موضوع گردید: در انتخابات ریاست جمهوری گذشته افغانستان در سال 2014 میلادی که به بن بست خورد و سرانجام با وساطت جان کری و تشکیل حکومت وحدت ملی به پایان رسید یک چیز هیچگاه به درستی مدیریت و حل نشد تا آشتی دولت و ملت اتفاق بیفتد. در انتخابات 2014 سناریوی شرم آور تقلب و فساد زمانی کلیک خورد که رئیس پلیس وقت کابل موتر(ماشین) حامل صندوق های خالی رأی گیری که برای پر شدن به سوی اهداف خاصی در حال  ارسال بود را متوقف کرد، این آراء که در ادامه به آرای گوسفندی معروف شد تمام بدبختی های این ملت را رقم زد تا تشنگان قدرت را سیراب کند. متقلبین بزرگ انتخابات ریاست جمهوری 2014 که بیشترشان در پست های کلان کمیسیون مستقل انتخابات وقت حضور داشتند نه تنها مجازات نشدند که در پست های بهتر جابه جا گشتند. در این انتخابات هم به دغدغه های کلان تیم اصلاحات و همگرایی که تنها رقیب تیم تحول و تداوم به رهبری غنی بود پاسخی شایسته داده نشد و به جای حل مسأله صورت مسأله پاک شد.

در ادامه این انتخابات و با روی کار آمدن حکومت وحدت ملی که با پادرمیانی جان کری، وزیر خارجه وقت امریکا، و براساس یک توافق سیاسی شکل گرفت نیز اتفاقات خوبی رخ نداد تا اعتماد انجام شده تقویت گردد: براساس این توافق نامه سیاسی، قدرت می بایست به صورت کاملا مساوی(پنجاه پنجاه) میان عبدالله و غنی و تیم های انتخاباتی آنها تقسیم می شد و لویه جرگه اضظراری برای تعدیل قانون اساسی و رسمیت بخشیدن به پست نخست وزیری برگزار می گردید. این دو اتفاق که از بندهای مهم توافق نامه سیاسی بود در پنج سال عمر حکومت وحدت ملی در مسیری کاملا برعکس اجرا و دنبال شد. شواهد موجود نشان می دهد که شریک رئیس جمهور که به عنوان رئیس اجرایی در کنار وی حضور داشت بارها و بارها از تندروی و انحصارگرایی رئیس جمهور و حلقه اطراف وی به ستوه آمده بود و گلایه می کرد. برخی کارشناسان در توضیح جوی که در تمام طول دوره حکومت وحدت ملی حاکم بود می گفتند: رئیس جمهور خود را برنده واقعی انتخابات می دانست و عبدالله را وصله  اضافی! رئیس جمهور اگر پستی هم به طرفداران عبدالله می داد از روی لطف می پنداشت و نه حق مسلم تیم اصلاحات و همگرایی که ارای زیادی از مردم را برده بود.

تداوم بی اعتمادی و سختی حل مشکل کنونی

همین بی اعتمادی سبب شد غنی و عبدالله با قلوبی آکنده از نفرت نسبت به هم منتظر یک میدان برای تسویه حساب باشند که از شانس بد این ملت بدبخت و مظلوم انتخابات ریاست جمهوری اخیر این فرصت را فراهم کرد. این بار مردم و شهروندان افغانستان که در دل به دموکراسی و انتخابات در کشورشان بی اعتماد شده بودند و می دانستند که آراء آنان یک بهانه است و تعیین کننده قدرت امریکاست در سایه ترس از حملات مرگبار تهاجمی و انتحاری طالبان مجبور شدند در خانه هایشان بمانند و نتوانند به پای صندوق های رأی بروند. اما همین آراء کم(نزدیک به دو میلیون رأی) نیز منشأ جنجال  و خلق یک اختلاف عمیق انتخاباتی دیگر شده است: بحث اصلی روی سیصد هزار رأیی است که گفته می شود غیربایومتریک و خارج از وقت قانونی روز انتخابات است. تیم ثبات و همگرایی به رهبری عبدالله خواهان ابطال این تعداد رأی است و تیم دولت ساز بر اعلام کمیسیون اصرار ورزیده رهبر خود را برنده انتخابات می داند. واقعیت این است که در صورت ابطال این تعداد رأی ورق به طور کامل به نفع عبدالله بر می گردد و او برنده می گردد. رهبر تیم دولت ساز بارها و بارها اعلام کرده که بحث انتخابات دیگر تمام شده است و او رئیس جمهور منتخب مردم است اما رهبر تیم ثبات و همگرایی همچنان دوست دارد انتخابات و آراء جنجالی را نبش قبر کند.

تلاش برای حل مجهول عبدالله

در چنین فضایی و در حالیکه مقامات امریکایی در مراسم تحلیف غنی حضور یافتند به نظر می رسد امریکا به حفظ غنی در ارگ تمایل دارد و با استفاده از پتانسیل های برجسته داخلی و نیز تلاش های خود سعی می کند عبدالله را با غنی همسو کند تا به اصطلاح خودشان دولتی همه شمول شکل بگیرد. ضلع سوم ماجرا اما طالبان است که با امریکا توافق صلح امضا کرده و قرار است در گفت و گوهای بین الافغانی با حکومت افغانستان روی تقسیم قدرت مذاکره کند. البته در این میان مشخص نیست هیات طالبان قرار است با کدام رئیس جمهور مذاکره کند: با غنی که اکنون خود را رئیس جمهور می داند یا عبدالله که خود را رئیس جمهور دولت همه شمول قلمداد می کند.

به هر صورت اکنون تمام نگاه ها به معادله تقسیم قدرت در افغانستان دوخته شده است، معادله ای که عبدالله، غنی و طالبان سه مجهول آن هستند. اینکه امریکا می تواند با محاسبات خود یکی از مجهولات را به جواب برساند تا دو مجهول دیگر خود به خود حل شوند را باید نشست و دید!

به نظر می رسد امریکا و شرکای داخلی اش سعی دارند وزن و مقدار توقعات تیم ثبات و همگرایی را سنجیده در فرمول قرار دهند تا مشروعیت حکومت غنی رفع شود تا در ادامه با خیال راحت به موضوع طالبان بپردازند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا