سناریوی احتمالی در مذاکرات بین الافغانی دوحه
گفتگوهای بین الافغانی، پس از امضای توافقنامه میان امریکا و طالبان در دوحه قطر و همچنین اجرای پیش شرط های گفتگوهای بین الافغانی، سومین مرحله از روند صلح افغانستان محسوب میشود که از زمان به قدرت رسیدن ترامپ در امریکا در سال ۲۰۱۶ به اجرا درآمده است. در بخش اول این روند، طرفین درباره مواردی همچون تضمینهای ضدتروریستی، خروج نیروها، گفتگوهای بین الافغانی و آتش بس جامع به توافقاتی دست پیدا کردند. هر چهار مسئله مورد توافق از سوی کنشگران داخلی و خارجی افغانستان بسیار حائز اهمیت بود و هر یک از بازیگران صحنه سیاسی افغانستان در تلاش بودند با لحاظ نمودن اولویتهای خود، روند صلح را بر اساس موضوعات مدنظرشان هدایت کنند؛ با این حال دولت افغانستان از روی ناچاری و تحت فشارهای امریکا، با پذیرش پیش شرط های آغاز گفتگوی بین الافغانی و اجابت آنها؛ از جمله آزادی زندانیان دو طرف؛ نهایتاً با وقفهای چند ماهه بستر لازم برای برگزاری گفتگوهای بین الافغانی را فراهم نمود و سومین مرحله کلیدی از روند صلح در روز شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۹ رسماً در حضور وزیر امور خارجه ایالات متحده و مشارکت وبیناریِ وزاری امور خارجه چین، پاکستان، هند، ازبکستان، ترکمنستان، نمایندگان کشورهای اروپایی و همچنین دبیرکل سازمان ملل آغاز شد.
مرحله سوم روند صلح افغانستان را میتوان مهمترین مرحله روند صلح افغانستان قلمداد کرد. در صورت توافق طرفین برای رسیدن به صلح، میتوان چشمانداز مثبتی برای افغانستان قائل شد، اما در صورت عدم دستیابی به یک توافق پایدار و عبور از صلح، آینده افغانستان، دغدغهای مهم برای بازیگردانان صحنه افغانستان به شمار میرود.
در حال حاضر، از شواهد و قرائن اینگونه پیداست که هدف اصلی ایالات متحده چیزی جز بیرون کشیدن بخشی از نیروهای نظامی امریکا از افغانستان نیست و ترامپ درصدد است با کمترین هزینه شرایط خروج امریکا از افغانستان را فراهم کند. با این وجود چشمانداز مشخصی از طرح و برنامه امریکا برای رسیدن به این هدف در دسترس نیست. اینکه امریکا با چه اهرمی و با چه ابزاری میخواهد و میتواند گفتگوهای بین الافغانی را هدایت کند تا به هدف اصلی خود برسد کماکان موضوعی مبهم است، اما میتوان اینگونه تصور کرد که در صورت عدم موفقیت گفتگوهای بین الافغانی، هزینههای خروج امریکا از افغانستان با افزایش چشمگیری همراه خواهد بود.
با نگاهی به ماهیت دور اول گفتگوهای بین الافغانی، روشن است که گفتگوهای پیش رو، بسیار فراتر از رایزنی و گفتگو درباره پیدا کردن راه حل مسئله مناقشه برانگیز است و در آینده باید منتظر چانه زنی سخت و سطح بالا میان کنشگران داخلی و خارجی افغان باشیم، اما اینکه آیا گفتگوها و چانه زنیهای بین الافغانی آخرین مرحله از کنش سیاسی بازیگران درگیر در افغانستان است یا مراحل دیگری نیز قابل تصور است؛ موضوعی است که به نتیجه گفتگوها پیوند خورده و قاعدتاً به آینده موکول میشود.
با توجه به اختلافات عمیق طرفین افغان، نمیتوان انتظار داشت که این مذاکرات در مدت زمان کوتاهی به نتیجه برسد، اما با توجه به نقش و میزان اثرگذاری ایالات متحده بر مذاکرات و نیاز ترامپ به استفاده تبلیغاتی از مذاکرات بین الافغانی در فرصت کوتاه باقیمانده تا انتخابات ۱۳ آبان با جو بایدن، به نظر میرسد گفتگوهای بین الافغانی فعلا استمرار داشته باشد.
با توجه به مواضع طالبان که در این مدت توانسته امتیازات معتنابهی از امریکا بگیرد و همچنین مواضع دولت افغانستان که طی مدت گذشته مجبور شده با ارائه امتیازات بی حد و اندازه، به مرحله سوم گفتگوهای بین الافغانی ورود کنند، اهمیت گفتگوهای بین الافغانی دو چندان شده و بر دشواریهای آن افزوده است. در این مذاکرات، هیأت دولت افغانستان، از ضرورت حفظ جمهوری اسلامی و آمادگی برای تسهیم قدرت با طالبان صحبت به میان آورده است بطوریکه اشرف غنی در سفر خود به ولایت بامیان به مردم وعده داده با تمام توان از ارزشهای دموکراسی و حقوق مردم در تعیین حکومت بعدی دفاع خواهد کرد. در طرف مقابل، طالبان بر ضرورت برپایی و استقرار نظام اسلامی و ضرورت مبنا قرار گرفتن فقه حنفی به عنوان دستور اجرای قوانین صحبت به میان آورده است. با توجه به شروطی که طرفین برای یکدیگر مطرح کرده اند، گفتگوهای بین الافغانی، از حالت تلاش و رایزنی برای حل مسئله اختلافی عبور کرده و تبدیل به چانه زنی میان طرفین شده است. موفقیت در این چانه زنی، ریشه در عوامل مختلف دارد که تعیین کننده موفقیت و یا عدم موفقیت آن میباشند. با این وجود پرسش اینجاست که چه سناریوهایی میتوان برای ادامه گفتگوها متصور بود؟
یکی از سناریوهایی که میتوان برای گفتگوهای بین الافغانی تصور کرد، شکست گفتگوها پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکاست. شکست گفتگوهای بین الافغانی به معنای پایان تلاشها و خارج شدن روند صلح از مسیر سیاسی و بازگشت به مسیر جنگ است. شکست گفتگوها پیش از انتخابات، موضوعی نشدنی نیست، اما با توجه به پافشاری ترامپ در تسریع و تقویت گفتگوها، به نظر میرسد، احتمال وقوع آن بسیار کم باشد. بهویژه آنکه طالبان بسیار بیشتر از آنچه فکر میکرد توانسته از ترامپ امتیاز بگیرد و لذا حاضر نیست دست به اقداماتی بزند که پیش از انتخابات، پله ای پشت سر خود را خراب و مسیر پیش روی خود را ناهموار کند.
دومین سناریوی ممکن، شکست گفتگوها پس از انتخابات ریاست جمهوری امریکاست. در صورت شکست گفتگوها، شکی نیست که میزان خشونت در افغانستان شدیدتر خواهد شد. با افزایش میزان سطح خشونتها، بازگشت مجدد به میز گفتگو دشوار خواهد بود. توافق در پای میز مذاکره برای هر دو طرف مذاکرات، ارزشمندتر از ان است که بخواهند در صحنه میدانی و از طریق نظامی و با استفاده از ابزار خشونت و کشتار یکدیگر به آن دست پیدا کنند، لذا طرفین حتی المقدور بر تداوم گفتگوها پافشاری خواهند کرد و تلاش میکنند ترک کننده میز مذاکره لقب نگیرند. هر چند در میان مدت احتمال شکست مذاکرات وجود دارد.
سومین سناریویی که میتوان از مذاکرات بین الافغانی متصور بود، توافق طرفین برای حرکت در مسیر مشخص برای رسیدن به هدفی است که هر یک از آنها تلاش میکنند. آتش بس و اصلاح ساختار سیاسی دو هدف کوتاه مدتی است که طرفین گفتگوها درباره آن اتفاق نظر دارند، درحالیکه تشکیل دولت انتقالی و برگزاری انتخابات، جزء اهداف مورد اختلاف آنها به شمار میرود. چانه زنی درباه اتش بس و تعیین اولویت هر یک از این اهداف، از مجموعه مسائلی است که در این سناریو درباره آن چانه زنی میشود. با توجه به اختلاف ماهوی در اهداف اصلی طرفین، تحقق این سناریو دشوار و زمانبر خواهد بود.
در صورت عدم دستیابی به توافق و خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان، حرکت به سمت آغاز جنگ محتمل ترین سناریویی است که میتواند در صحنه افغانستان پدیدار شود.
دید