سرنوشت زنان داعشی زندانی در افغانستان چه می شود؟
زنان داعشی شاخه افغانستانِ دولت اسلامی بسیار جوان بهنظر میرسند. بیشتر آنها مادر هستند. صدها تن از این زنان از جنگ، بمباران و گرسنگی در شرق افغانستان فراری شدهاند. شرق افغانستان پایگاه عمده جناح داعش موسوم به «ولایت خراسان دولت اسلامی» دانسته میشود که هدف کارزار هوایی و عملیاتهای نیروهای ویژه افغانستان و ایالات متحده قرار داشته است. جنگجویان این گروه با گروه شبهنظامی رقیب، یعنی طالبان، نیز رویاروییهای خونینی داشتهاند.
در ماه نوامبر سال گذشته رییسجمهور اشرف غنی پس از یک عملیات نظامی اعلام کرد که داعش در شرق افغانستان از بین برده شده است. پس از این عملیات بیش از 225 شبهنظامی داعش، 190 زن و 208 کودک به دولت تسلیم شدند. همچنین شرق افغانستان منطقهای است که داعش در آن برای اولینبار در سال 2014 پایگاه خود را ایجاد کرد.
مقامات محلی در شهر جلالآباد ابتدا زنان داعشی را پس از آنکه از مردان این گروه ــ که به سایر بازداشتگاهها یا زندانهای دولت افغانستان منتقل شدهاند ــ جدا شدند، به مرکز سیاری در این شهر منتقل کردند. بازداشتشدگان یا در انتظار انتقالشان به کابل یا بازگشتشان به مناطق قبیلهای دورافتاده در خاک افغانستان و پاکستان هستند، مناطقی که اکثر آنان از آنجا میآیند.
کودکان در همه جای این مرکز به چشم میخورند؛ یکی در حال دویدن، دیگری در حال خندیدن و بازی با اسباببازیهای رنگارنگ. آنها بر روی دیوارهای این مرکز تصویر هواپیماهای بدون سرنشین، صحنهی انفجار، مردانی در حال شلیک کلاشینکف از پشت پیکاپ و خاطرات خود را از دورهای که در جهنمی در نزدیکی مرز پاکستان در ولایت ننگرهار، پایگاه سابق داعش، زندگی میکردند، رسامی کردهاند.
گروه داعش که پس از کارزارهای دولت افغانستان و نیروهای امریکایی ضعیف شده و به شمال کشور رانده شده است، گروهکهای مخفی خود را در شهرهایی همچون کابل حفظ کرده است و همچنان مسئولیت حملات خونین بر غیرنظامیان را به عهده میگیرد.
اکثر دختران و زنانی که گاردین با آنها در جلالآباد و در بازداشتگاه ریاست امنیت ملی افغانستان در کابل صحبت کرد، از ولایت خراسان دولت اسلامی انتقاد نمیکنند.
اسمای 15 ساله که از مناطق قبیلهای میآید و مادر دخترکی است، میگوید: «فقط خدا میداند که داعش خوب است یا بد.» او در پاسخ به این سوال که چرا به جنگجویان داعش پیوسته، میگوید: «پدرم مرا شوهر داد. من ترسیده بودم.»
«لیلا شوارتز»، روانشناس امریکایی و بنیانگذار سازمان غیردولتی «آرامش فکری افغانستان»، که برای برخی از دختران داعشی در بازداشتگاه نوجوانان کابل مشاوره ارائه میدهد، میگوید این ادعا احتمالا درست است. او میگوید: «در جامعه و فرهنگ اینچنینی، فکر نکنم همهی این دختران در پیوستن یا نپیوستن خود به داعش نقشی داشتهاند. کودکان و زنان سوءاستفاده جنسی را تجربه میکنند. آیا آنها از این گروه حمایت میکنند؟ نخیر. از ایدئولوژی این گروه چطور؟ بلی. آیا آنها به ایجاد یک دولت اسلامی که در آن مردم باورهای خاص خود را داشته باشند، اعتقاد دارند؟ بلی. آیا این باورها سختگیرانه و سنتی است؟ به نظرم بلی. اما آنها با درگیری، جنگ و آسیبهایی که میبینند، موافق نیستند.»
با اینحال شوارترز از بیتوجهی به این زنان و دختران نگران است: «برنامههای توانبخشی مانند آموزش و مشاوره روانی در مورد آسیبهای جنگ [برای زنان و کودکان داعش] مدنظر گرفته نشده است.»
اسما شوهر خود را وقتی او با سایر داعشیها از مرز عبور میکردند، دنبال کرد اما میگوید که برای فرار از بمباران مجبور شد تسلیم دولت شود. بیشتر مصاحبهشوندگان در صحبت با گاردین از حملات هوایی سخن میزدند که بسیاری از زنان و کودکان داعش را کشته است. در همین پایگاه داعش در شرق افغانستان بود که رییسجمهور ترمپ در سال 2017 بزرگترین بمب غیرهستهای را که تاکنون توسط ایالات متحده در جنگ استفاده شده است و به نام «بمب مادر» یاد میشد، آزمایش کرد.
حمیده میگوید: «انفجار بمب کودک مرا کشت و من تکههای بدنش را جمع کردم.» حمیده میگوید که در آنزمان «19 یا 20» ساله بوده است. او میگوید: «کار امریکاییها بود.»
حمیده مانند اسما پشتون است و از مناطق قبیلهای میآید. او در 15 سالگی با شوهر خود که در آنزمان زیر سن بود، به داعش پیوسته است. او میگوید: «داعش به ما طرز استفاده از اسلحه را یاد داد و تلقین کرد که جنگیدن با دیگران کار خوبی است.»
در اتاق دیگر بازداشتگاه، مریم 16 ساله در حال استراحت بود. او فرزند دوم خود را باردار است. روستای او که به نام «تختو» یاد میشود، صحنهی ظلمهای تکاندهنده بوده است. یک ویدیو از این روستا اعضای داعش را نشان میدهد که بزرگان محلی را مجبور به نشستن روی مواد منفجره میکنند و آنها را به قتل میرسانند.
مریم میگوید که دلش برای شوهرش که یک جنگجوی پاکستانی است و دو برابر مریم سن و سال دارد، تنگ شده است. مریم میگوید پس از اینکه روستایش به دست داعش افتاد، شوهر خواهرش او را بهعنوان همسر به این جنگجوی پاکستانی داد.
دختر کاکای مریم که 15 سال سن دارد و یک مادر است، میگوید: «ما در خانه بودیم و به همسران خود خدمت میکردیم. حالا هم میخواهیم به خانه خود برگردیم.»
سایر زنان داعشی از مناطق دورتر از جمله آسیای جنوبی و مرکزی یا اروپا آمدهاند و در مواردی تحصیلکردهتر از زنان داعشی افغان هستند و با برادر یا پسر خود به این گروه پیوستهاند.
دیبای 52 ساله میگوید که خانهی خود را در لاهور فروخته و به همراه خانواده به افغانستان آمده تا به پسرش که از قبل با داعش در افغانستان زندگی میکرد، ملحق شوند. او میگوید: «او [پسرم] به ما گفت که فقط در اینجا [افغانستان] اسلام حقیقی وجود دارد و آمدن به اینجا مانند رفتن به حج است.»
دیبا میگوید وقتی هنوز دستگیر نشده بودند، او مسئولیت اداره خانوادهی خود را در کوههای شرق افغانستان به عهده داشت. او میگوید که پس از کشتهشدن پسرش، عروس خود را به عقد یکی دیگر از پسران خود در آورد و ترتیب ازدواج دختر بیوهی خود (ریوا) را با خواهرزادهاش داد که او نیز همسر اول خود را در اثر اصابت راکت از دست داده بود. ریوا دختر دیبا نیز شوهر اول خود را در یک درگیری درست یک ماه پس از ازدواجشان از دست داده بود.
ریوا بهرغم غم و اندوه فراوانی که در 22 سال از عمر خود تجربه کرده است، شادمان به نظر میرسد. او میگوید: «زندگی در آنجا ساده بود. ما انتخاب کردیم که درست مثل پیامبر خود زندگی کنیم… ما خوشحال بودیم. مردان داعش از مردان اینجا بهتر بودند… آنها چشم خود را میبستند تا نگاهشان به ما نیفتد.» وقتی از ریوا پرسیدیم که مردان داعش چرا به غیرنظامیان حمله میکنند، گفت: «قسم میخورم این یک دروغ کلان است… آنها هرگز چنین کاری نکردهاند.»
عاطفه 24 ساله از پنجاب است و حدود سه سال پیش به همراه خواهران و مادرش که یک معلم سابق زبان انگلیسی است، از مرز وارد افغانستان شدند تا با داعشیها زندگی کنند. عاطفه میگوید پس از آنکه یکی از برادرانش در جنگ سوریه کشته شد، برادر دیگرش با خانواده تماس گرفت و خواست که در افغانستان به او ملحق شوند.
او میگوید: «برادرم از ما خواست برای جهاد بیاییم. او گفت که امریکاییها با حملات هوایی مسلمانان را بمباران میکنند و کودکان و زنان ما را میکشند… به همین دلیل ما جهاد میکنیم.»
رسیدگی به صدها زن و کودک چالش بیپشینهای برای دولت افغانستان است.
از نظر جاوید فیصل، سخنگوی شورای امنیت ملی افغانستان، این زنان یک تهدید هستند. او هشدار میدهد: «همسران و فرزندان جنگجویان داعش همه بهشدت افراطی شدهاند. ما نمیتوانیم همینطوری آنها را آزاد کنیم.»
اما واقعیت پیچیدهتر از این است. به گفته یک منبع امنیتی که روی این موضوع کار میکند، هرچند برخی از این زنان نقش فعالی درون گروه داعش داشتهاند و اکنون در انتظار محاکمه بهدلیل عضویت در یک گروه تروریستی بهسر میبرند، اما برخی دیگر «در اینجایند فقط به این دلیل که همراه همسران خود بودند و بهعنوان جنگجو یا نیروی پشتیبان [در فعالیت داعش] نقش نداشتند.»
مقامات در تلاشند تا هویت این دسته از زنان داعشی را شناسایی و آنان را به خانوادهها یا سفارتخانههای کشورهای مربوطهشان بازگردانند. این یک روند طولانی است که در آن کشمکشهای سیاسی نقش عمده دارد.
درحالیکه بسیاری از زنان داعشی از بازگشت به خانه میترسند، الای 30 ساله میخواهد به هر قیمتی به خانه برگردد. الا که اصالتا اهل ترکیه است، از آنچه در کوههای خشن و دوردست ننگرهار تجربه کرده است، تکان خورده است. او میگوید: «افغانستان مانند یک سیاره متفاوت است.» او یکی از معدود زنان داعشی زندانی است که در مورد جنگجویان این گروه تُند صحبت میکند: «آنها فکر میکنند زنان چیزی را نمیفهمند.»
گاردین
برگردان: اطلاعات روز