برگزیده هاسیاست

رد پای قاتلان جنبش روشنایی گم شد

امروز سومين سالروز پرپرشدن ده ها تن جوانی است که نخل وجود شان در سختی ها و دشواری های روزگار قد کشیده بود، خانواده های شان آن ها را به سختی ورنج بزرگ کرده بودند؛ اما به آسانی از دست دادند. فاجعه دوم اسد یکی از غمبارترین رویدادها و روزهای مردم افغانستان در سال های پسین است، گرچند کشور ما با تاسف روزهای غمبار، سخت و دشوار بسیاری را به یاد دارد.

آنهایی که آن روز در میدان دهمزنگ آمده بودند صدای شان “حق” و خواست شان “عدالت” بود؛ صدایی که همزاد بشریت است وخواستی که همیشه در مقابل خود دشمنان بی شماری دارد. گرچه گاهی از گرمی احساسات، شدت موجهای خشم و درد و آتشین بودن نفسهای حق جویان و عدالت خواهان هم در کنار آن ها و هم در مقابل آن ها سود جویان بسیاری سر بر می کشند و در تنور داغ مبارزه عدالتخواهانه نان خود را می پزند اما سود جویی های شخصی هرگز نمی تواند از ارزش هدف عدالتخواهی و عزت قربانیان آن بکاهد.

بعد از فاجعه دوم اسد صف هایی درمقابل هم ایستادند و هرکدام کوشیدند با خون شهدای عدالتخواهی بر دیوار یکدیگر بنویسند و بار ملامت حادثه را بر دوش یکدیگر اندازند، کسی خود را نسبت به شهید دهمزنگ از پدر و مادردلسوزتر ونزدیکتر قلمداد می کرد و کسی هم شهید راه عدالت را قربانی بیهوده احساسات بی جا نام می گذاشت، در میان این افراط وتفریط های سیاسی و جبهه گیری های منفعت جویانه چهره اصلی عاملان جنایت و فاجعه و رد پای طراحان اصلی گم شد.

فاجعه دهمزنگ تنها به قصد خاموش کردن صدای عدالتخواهی طراحی نشده بود بلکه به قصد درگیر ساختن مردم وحکومت، نفاق قومی ومذهبی و تشدید دامنه های درگیری ها ومنازعات نیز بود که مدیریت چنان وضعیتی تحمل، عقلانیت ودور اندیشی نیاز داشت تا بروز احساسات و سردادن شعار های افراطی و ملامت کردن خود وبیگانه.

شهدای دوم اسد یکی از دسته های تاریخ ساز است که به دور از هر پنداری آمدند تا حق شان را از گلوی عدالت فریاد زنند و این فریاد در گوش زمان پیچیده و تا ابد خاموش نخواهد شد.

سرور دانش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا