دستاوردها و پیامد های مقاومت فلسطین/آیا قدرت بازدارندگی اسراییل، آسیب پذیر است؟
نبرد میان گروه های مقاومت فلسطینی و اسراییل در نهایت پس از ۱۱ روز با پذیرش آتش بس، به پایان رسید. نبرد این دور فلسطین، از جهات مختلف رویدادی بود که در بیست سال گذشته نمیتوان نمونه مشابهی برای آن یافت. این نبرد از حیث نوآوری، ویژگیها و دستاوردها در مقایسه با جنگ های پیشین واجد نکات و ویژگیهای برجستهای بود که آن را در ردیف مقاطع روشن و افتخارآمیز تاریخ فلسطین قرار خواهد داد. بر این مبنا لازم است تا به صورت اجمالی به بیان برخی از ویژگیها، دستاوردها و پیامدهای مهم این جنگ بپردازیم.
۱-در گذشته ما همواره شاهد انتفاضهها (کرانه باختری) و جنگهای مقاومت (غزه) به صورت مجزا از هم بودیم و این نخستینبار است که هر دو رویداد با هم در یک زمان جنبه عینی به خود می گیرد که از یک سو، از یکیشدن و همبستگی تمامی فلسطینیان برابر اسراییل حکایت دارد و از سوی دیگر، مقاومت به جغرافیایی فراتر از نوار غزه گسترش می یابد.
۲-این جنگ، نخستین نبرد تهاجمی مقاومت علیه اسراییل بود. در جنگ های پیشین همواره مقاومت در مقام دفاع از خود برابر تهاجم اسراییل قرار داشت، ولی اینبار مقاومت در اقدامی پیشدستانه برای دفاع از بیتالمقدس و قدس با تعیین ضربالاجل اقدام به موشکباران سرزمینهای اشغالی کرده است.
۳-بحث سوم غافلگیری اسراییل است. فرماندهان نطامی اسراییل ناگهان مشاهده کردند که برای نخستین بار ظرف دو دقیقه ۱۰۰ موشک به طور همزمان به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک شد و پس از آن در ۲ ساعت اول ۳۰۰ موشک یکباره پرتاب شد که نفس این اتفاق تحولی مهم برای مقاومت فلسطین با آن جغرافیا، امکانات و مختصات محدود به شمار می رود. زیرا اسراییل با دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی متعدد و عریض و طویل نتوانست این حجم آمادگی را در جغرافیای محدود غزه که طول آن تنها ۳۰ کیلومتر است، شناسایی کند و اینگونه غافلگیر نشود.
۴-مسئله بعدی افزایش کیفیت، دقت و برد موشکهاست که موجب عبور آنها از سد مجموعه سامانههای پدافندی اسراییل شده است. در جنگهای قبلی در حدود ۵۵ الی۶۰ درصد موشکها رهگیری و منهدم میشد ولی در نبرد فعلی به اذعان خود اسراییلیها، چیزی حدود ۱۵درصد آنها منهدم شده است. این واقعیت نشان میدهد مقاومت چه از حیث تکنیک و چه تاکتیک نسبت به گذشته حرفهایتر عمل میکند.
۵-ویژگی بعدی افزایش شدت نبرد است. در این نبرد برای نخستینبار مرکز اسراییل یعنی تلآویو و میدان هوایی بین المللی این کشور به طور مکرر مورد اصابت موشک قرار گرفت.
مجموعه این ویژگیها که بیان شد تنها بخشی از توانمندیها و دستاوردهایی است که مقاومت توانسته طی سالهای اخیر با روحیه جهادی و تلاش شبانهروزی کسب نماید.
در این جنگ، مقاومت توانست برای اولین بار طی ده روز فراتر از ۴۰۰۰ موشک شلیک کند و برای بار نخست اعماق سرزمینهای اشغالی را تا شعاع ۲۵۰ کیلومتری هدف قرار دهد. مهمتر اینکه این نبرد نشان داد که گروه های مقاومت از حیث تاکتیک و تکنیک به این توانمندی رسیده که بتواند شلیکهای همزمان ۱۰۰ فروندی انجام دهد. این موضوع، به خودی خود دستاوردی مهم و راهبردی برای مقاومت و در عین حال غافلگیری بزرگی برای اسراییل بود. از سویی موضوع حائز اهمیت این است که به لطف رسانهها، همه دنیا از طریق دوربینها در این ۱۱روز به دفعات اصابت موشکها به مناطق شهری، اقتصادی، صنعتی، میدان هوایی، زیرساختهای اصلی چون برق و انرژی و پایگاههای نظامی را مشاهده کردند. نفس این موضوع برای همیشه افسانه بازدارندگی اسرائیل و گنبد آهنین را بر باد داد. این موارد، تغییری اساسی و راهبردی در معادله مقاومت با اسراییل در اینده ایجاد خواهد کرد.
این واقعیت در عین حال پیامد راهبردی روشنی برای اسراییل خواهد داشت و آن هم عیانشدن آسیبپذیری تل اویو در سطح راهبردی و تاکتیکی است و به این ترتیب اسراییل دیگر نمیتواند به آسانی ادعای دارا بودن قدرت بازدارندگی را تکرار نماید؛ زیرا حماس توانست معادله موشک باران در برابر بمباران را حفظ و در چارچوبی نامتقارن، در قبال فشار ماشین نظامی اسرائیل، متقابلا این کشور را تحت فشار قرار دهد و وضعیت جنگی به آن تحمیل کند. افزایش نسبی برد و دقت موشک های حماس نسبت به جنگ های قبلی که ظاهرا مرهون حمایت های ایران است، متغیر جدیدی بود که اهمیت توازن بخشی در مقابل سامانه گنبد آهنین را برملا کرد. این وجه قضیه را می توان نوعی انتقام راهبردی ایران از اسرائیل در منازعه شدت گرفته چند سال اخیر هم قلمداد نمود.
به این ترتیب، به نظر می رسد که امروز «مقاومت» در سرزمینهای اشغالی به یک امر اجتنابناپذیر تبدیل شده است. خوب یا بد تجربه نشان داده هیچ شکلی از دیپلماسی، مذاکره یا سازش نتوانسته وضعیت بهتری را برای فلسطینیها رقم بزند و استمرار راهکارها و راهبردهایی این چنین به مرور زمان موجب وخامت اوضاع در مسئله فلسطین شده و فلسطینیها را در برخی حوزهها بعضاً تا دههها به عقب بازگردانده است. بر این اساس مقاومت نوعی واکنش طبیعی و منطقی از سوی ملتی است که بیش از ۷۰ سال تحت فشار، همه راهها را برای بازپسگیری سرزمین و حقوق اولیهشان آزمودهاند و نتیجه مطلوبی نگرفتهاند.
در پایان باید گفت که این جنگ مجدداً آرمانهای اصلی مسئله فلسطین مانند قدس و مسجدالاقصی را که به سبب طرحهای سازش یا عادیسازی برخی رژیمهای عربی در حال فراموشی بود، دوباره زنده کرد و در مقابل دیدگان همگان در سه سطح داخلی، منطقه ای و جهانی قرار داد.
از این رو، در ارزیابی این جنگ نمی توان از یک پارامتر سیاسی مهم چشم پوشید: زنده شدن مجدد مساله فلسطین در مجامع بین المللی و به حاشیه رفتن معامله قرن ترامپ و تاکید مجدد بر راه حل دو دولت. صداهایی که در کنگره امریکا شنیده شد و در دفاع از حقوق مردم فلسطین بلند شد دقیقا در همین راستا ارزیابی می شود.انتقاد از حمایتهای تمامعیار امریکا از اسراییل در داخل امریکا و از سوی شخصیتهای صاحبنامی همانند نوآم چامسکی یا سناتور ایالت ورمانت، برنی سندرز، رشیده طلیب و ایلهان عمر نمایندگان مجلس دموکرات، پدیده ای تازه و نوظهور بود که همگی ازحقوق مردم فلسطین دفاع کردند و حمله ارتش اسراییل را به غزه اقدامی تروریستی خواندند. این پدیده نشان داد که رخنه در تسلط بیچون و چرای حامیان اسراییل بر ارکان حاکمیتی امریکا ایجاد شده و این رخنه میتواند تا عمق سنت حمایت از اسراییل پیش برود. این مهم، یک پیروزی نمادین برای منطق مقاومت بود که نشان داد تنها با مقاومت است که میتوان هم مانع دستاندازیهای بیشتر بر اراضی فلسطینی شد و هم توجه افکار عمومی را در سطح جهانی به تحولات فلسطین جلب کرد.
بنابر این با مطالعه تمام جوانب قضیه جنگ یازده روزه و ارزیابی دستاوردها و پیامدهای دوجانبه، می توان ادعا کرد که جنگ اخیر، بیش از آنکه به نبردهای قبلی حماس و اسرائیل شبیه باشد، به جنگ 33 روزە حزب الله و اسرائیل شباهت دارد که در آن اسرائیل بیشتر در مظان ناکامی و شکست قرار گرفت.
داکتر عبداللطیف نظری