داوود ناجی از رهبران جنبش روشنایی و کسیکه بعد از چندین سال کار خبرنگاری سه سال پیش به عنوان فعال سیاسی وارد صحنه شد در مصاحبه با «افغانستانرو» تأکید میکند گذار نسلی در افغانستان رخ داده و کار رهبران سنتی دیگر تمام شدهاست.
متن کامل مصاحبه به صورت زیر است:
شما از اعضای ارشد جنبش روشنایی بودید. اما ظاهراً کار جنبش روشنایی پایان یافته است. چه دلایلی موجب فروپاشی جنبش روشنایی شد؟
جنبش روشنایی کارش همچنان ادامه دارد. همین اکنون از جلسۀ شورای عالی جنبش آمدم. اما در این اواخر حرکتهای جمعی و تظاهرات نداشتهایم. البته این بدان معنا نیست که جنبش حضور نداشته است. مثلاً ما دربارۀ جرگۀ اخیر حکومت اعلامیه دادیم و آن را تحریم کردیم. نمایندگیهای داخلی و بیرون ما فعال است. رسیدهگی به خانوادههای شهدا کماکان ادامه دارد و برنامههای سیاسی ما همچنان جریان دارد. به زودی همایش کلانی را با حضور نمایندگان جنبش در داخل و بیرون برگزار میکنیم.
دربارۀ فعالیت جنبش، در سال 2017 میلادی در پارلمانهای استرالیا، کانادا، سویدن و انگلیس، بحث تبعیض سیستماتیک در افغانستان را که جز آجندای اصلی جنبش است، مطرح کردیم و مورد بحث قرار گرفت. پارلمانهای این چهار کشور پذیرفتهاند که تبعیض سیستماتیک علیه شهروندان افغانستان وجود دارد. در واقع، چهار پارلمان معتبر جهان بر تبعیض سیتماتیک مهر تأیید زدهاند.
جنبش روشنایی دو سال پیش آماج یک حملۀ انتحاری سنگین قرار گرفت. در آن حمله صدها تن کشته و زخمی شدند. تاهنوز سرنخی از رویداد به دست آمده است؟ چه کسانی در حمله خونین به راهپیمایی جنبش روشنایی دست داشتند؟
دریافت سرنخ از رویداد خونین لازمهاش تحقیقات بسیار کلان و گستردهیی است که نهادهای بینالمللی و حکومتها از پس آن بر میآیند. از نظر ما مقصر حادثه حکومت وحدت ملی است. چون ما مجوز رسمی تظاهرات را دریافت کرده و مسیر تظاهرات را از قبل اعلام کرده بودیم. حکومت کانتینر آورده بود و تمام شهر را مسدود ساخته بود. اما 50 یا 60 نفر پولیس برای تأمین امنیت یک تظاهرات کلان نفرستاده بود. بنابراین، حکومت تمهیدات لازم برای تأمین امنیت راهپیمایی نگرفته بود. کمیتۀ حقیقتیابی را هم حکومت تعیین کرد؛ اما ما نپذیرفتیم که عضو آن باشیم. لوی سارنوال هم جز هیأت بود و اما نتیجۀ تحقیقات را اعلام نکردند. نهادهای بینالمللی و دولت تحقیقات لازم را نکردند. البته ما پیگیر قضیه هستیم. اسناد خود را به نهادهای بینالمللی سپردهایم. اما محکمۀ بین المللی جرایم چندی پیش اعلام کرد که قضایای افغانستان را بررسی نمیکند. جنبش، شکایتهایی را علیه افراد مشخص در دادگاه بینالمللی جرایم ثبت کرده است.
با ظهور جنبش روشنایی، بسیاریها بدین باور رسیده بودند که کار رهبران سنتی هزارهها پایان یافته است. اما صفآراییهای اخیر سیاسی و انتخابات پسین پارلمانی نشان داد که کنار زدن رهبران سنتی کار ساده نبوده است. باور شما در این زمینه چیست؟
زوال رهبران و تشکلهای سیاسی که هر کدام 30 سال عمر دارد، عمر میطلبد. تصور اینکه آنها یکشبه چپه میشوند، اشتباه بود. اما ما معتقد هستیم که تغییرات نسلی در افغانستان به میان آمده است. در انتخابات پارلمانی، پسر آقای حکمتیار ناکام ماند. پسر آقای محقق و خلیلی در کابل رأی نیاوردند. پسر آقای انوری رأی نیاورد. همچنین، اگر مجموع آرای کاندیدای جنبش روشنایی در کابل را در جامعۀ هزاره در نظر بگیریم، 70 درصد رأی جنبش مجموع رأی هزارههاست. کاندیدای جنبش زیاد بود و ما تصور میکردیم که میزان مشارکت هم بالا باشد و مردم تذکره بگیرند. به این دلیل درست عمل نشد. با آنهم امیدوار هستیم که از کابل دو سه کاندیدای جنبش به پارلمان راه پیدا کنند. درحالیکه رهبران سنتی یک کاندیدا را پیروز نتوانستند. کاندیدان جنبش از ولایات هم به پارلمان راه پیدا کردهاند.
انتخابات پیش رو هم نشان خواهد داد که رهبران سنتی زوال کردهاند. پس از برگزاری انتخابات، وقتی کمیسیون اسامی شماری را از فهرست حذف کرد، شمار زیادی از رهبران سنتی افغانستان جمع شدند که ما تظاهرات میکنیم. اما 300 نفر نتوانستند جمع شوند. این شاریدگی هست؛ اما اضطراب اجتماعی و نا امنی شدیدی که در شهر کابل حکم فرماست، نمیگذارد که بالا آمدن نسل جدید و زوال رهبران سنتی را ببینیم. آقای عطا محمد نور همواره داد زده که انقلاب سبز و نارنجی میکنم. اما در عمل دیدیم که هیچ اتفاقی نیافتد. جنرال دوستم عملاً تبعید شد، اما کار چندانی برایش اتفاق نیافد. همانگونه که روند رشد رهبران سنتی در طی 30- 40 سال صورت گرفته، سیر نزولی و زوال آنها هم زمانبر است. شما به ترکیب پارلمان نگاه کنید، اکثر چهرههای سنتی و قدرتمند دور پیش نتوانستند به پارلمان راه پیدا کنند. چهرههای جوان و نو زیادتر است. این خود نشان میدهد که یک تحول کلان اجتماعی در افغانستان اتفاق افتیده که نمیتوان منکر آن شد.
شما در حوزۀ کابل نامزد بودید. تاهنوز نتایج انتخابات کابل روشن نیست. گفته میشود که «نمایندگان پایتخت سیاسی و مصلحتی گزینش میشوند». در این صورت، سرنوشت انتخابات و دموکراسی چه میشود؟
امیدواریم که چنین نشود. انتظار ما این است که کمیسیون جدید بر بنیاد اسناد و شواهدی که کاندید معترض ارایه کردهاند و همانطوریکه در یک تصمیم شجاعانه و منصفانه تمام بررسیهای کمیسیون سابق را لغو کردند و برگشتند به روز اول و دوم انتخابات. آنچه که ما از نهادهای ناظر انتخابات و مصاحبهها و اظهارات مسوولین کمیسیونها میشنویم، این دفعه روند بررسی ریزلشیتها بسیار شفاف و زیر نظر نهادهای امنیتی و حضور ناظران فیفا و تیفا بوده است. اگر رأی مردمیکه با قبول هزاران خطر بهپای صندوقهای رأی آمدند، احترام گذاشته نشود و نمایندگان واقعی مردم انتخابات نشود، ما معترض خواهیم بود. در انتخابات ملاک رأی مردم است.
نقش و حضور هزارهها در پارلمان دور هفدهم افغانستان چگونه است؟
تاهنوز پارلمان شروع نشده است که نقش آنان را ببینیم! اما به لحاظ کمیت حضور هزارهها تقریباً نصف شده است.
همزمان با دور ششم گفتوگوهای صلح امریکا و طالبان در دوحه، حملات انتحاری و جنگ تشدید شده است. فرجام مذاکرات را چگونه میبنید؟
من بسیار خوشبین نیستم. اولاً بعید میدانیم که جنگ چهل ساله را در پنج و یا شش ماه خاتمه دهیم. جنگیکه عوامل منطقهای، داخلی و بینالمللی دارد، در چهار ماه صلح نمیشود. دوم اینکه حتا صلح با طالبان و یا آتشبس، به معنای ختم انفجار و جنگ نیست. ممکن است که اسم جنگجویان تغییر کند؛ پروندۀ طالبان بسته شود و پروندۀ تازهیی زیر نام داعش و … گشوده شود. من نگران هستم. طالبان حرف اصلی خود را در عملیات الفتح زدند. آنها حرفشان را با حمله به کونتر پارت زدند. حکومت هم در دوماه گذشته حملات شدیدی علیه مواضع طالبان داشته و موثر بوده است. اگر صلح در افغانستان آمدنی باشد، از طریق تلاشهای شبانهروزی نیروهای امنیتی میآید. صلحیکه ارتش، امنیت ملی و پولیس افغانستان نیاورد، صلح ناپیدار است. شورش را آنقدر باید زد که نفسش برآید. تجربۀ جهانی هم همین طور بوده است. سریلانکا با ببرهای تامیل 40 سال نبرد مسلحانه داشت؛ وقتی ببرهای تامیل را از بین برد، سریلانکا ارام شد. در کلمبیا، فارک، با نیروی نظامی و سرکوب از بین رفت.
گروهیکه قانون اساسی، حقوق اساسی مردم، دولت، نهادهای مدنی، رسانهها، شهرنشیان کارکن دولت و آتش بس را قبول ندارد، معنایش این است که یک توازن در جنگ وجود دارد. جنگ را با توازن نمیتوانید ختم کنید. هرلحظه امکان درگیری وجود دارد. باید یک طرف مطمین شوند که با تفنگ نمیتواننند به اهدافشان برسند، مثل آقای حکمتیار. آن زمان ممکن است که صلح پایدارتری بیاید.
حکومت افغانستان مصمم به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ششم میزان است. ظاهراً نهادهای بینالمللی حاضر به تأمین بودجۀ انتخابات نیستند. حکومت خود قادر به پرداخت هزینهها، تأمین امنیت و برگزاری انتخابات سراسری و عمومی است؟
فکر میکنم که جامعۀ بینالمللی نمیتواند که هر دو پروسه را انکار کند. یعنی هم پروسۀ صلح را به سرانجام نرساند و هم انتخابات را برگزار نکند. این به تشدید بحران میانجامد که به ضرر دنیا هم است. فکر میکنم که راه افغانستان، برگزاری انتخابات است.
در اوج تنش میان افغانستان و پاکستان، غنی به اسلامآباد میرود. سفر اشرفغنی به اسلام آباد را مفید و موثر میدانید؟
نخیر. مثل سفرهای قبلی، تعارفی خواهد بود. پاکستان هنوز مطمین نشده که از استفادۀ طالبان به عنوان یک نیروی فشار دست بردارد. خوب است که این گفتوگوها انجام شود. اما این سفر مثل 70 سفر دیگر در هژده سال بینتیجه خواهد بود.
به دنبال نشر ویدیوی تازۀ رهبر داعش، برخی تحلیلگران با توجه به گسترش و سربازگیری داعش در شمال، مرکز و مناطق شرقی کشور، پیشبینی کردند که ابوبکر البغدادی در افغانستان باشد. باور شما در این زمینه چیست؟
بیشتر هم باور با تحلیل وزارت دفاع عراق هستم که امریکایی هم تأیید کردند. فکر میکنم که بغدادی هنوز در خاورمیانه است. او در خانه نیست، بلکه در یک غار است که اطرافش را پرده گرفته است. فکر میکنم که داعش در افغانستان نمیتواند مثل طالبان پا بگیرید. چون طالبان یک نیروی بومی با انگیزۀ ایدیولژیک و قومی بود. هر کدام از عناصر قومیت و ایدیولوژی را حذف کنید، شما نمیتوانید که یک شورش را در افغانستان دوام دهید. همان طوریکه داعش یک پدیدۀ سوری، عراقی و خاورمیانهیی است، طالبان یک نیروی بومی و افغانی است. وقتی داعش نتواند در قلمرو خودش دوام بیاورد، در افغانستان نخواهد توانست.