تشکیل دولت موقت، تلخ برای منافع ملی و شیرین برای قانونگریزان!
گفتوگوی دو روزهی مسکو میان نمایندگان طالبان و چهرههای برجسته سیاسی افغانستان در حالی با انتشار یک اعلامیه به پایان رسید که دولت افغانستان غایب بزرگ این گفتوگو بود.
دولت افغانستان در ادامه و در واکنش به اعلامیهی گفتوگوی مسکو که در پنجم و ششم ماه میلادی جاری برگزار شد، این نشست را بیشتر یک گفتمان علمی-سیاسی دانست تا تلاشی برای برقراری صلح و ثبات در افغانستان.
حکومت افغانستان تأکید کرد توافقات چهرههای سیاسی افغان و طالبان در گفتوگوی مسکو فاقد قدرت اجرایی است.
نگاهی عمیقتر و روانشناسانه به محتویات گفتوگوی مسکو نشان میدهد که شرکتکنندگان در این نشست بیش از اینکه به فکر صلح و ثبات افغانستان باشند در پی منافع شخصی خود بودهاند: طالبان تلاش میکنند با نادیده گرفتن قانون اساسی زمینه تأسیس امارت اسلامی خود را فراهم کنند و چهرههای برجسته سیاسی افغانستان که یا رهبر حزب هستند و یا در احزاب بزرگ سیاسی افغانستان به عنوان عضو برجسته فعالیت میکنند چون دستشان از پولهای کلان خارجی و قدرت باز مانده سعی میکنند بار دیگر قدرت و ثرون و شهرت را برای خود و حتی فرزندان خود تضمین کنند.
به باور کارشناسان امر، اینکه به یکباره به یک نظام سیاسی در حال رشد و اقتدار در کشور پشت پا بزنی و بخواهی یک نظام حاکم در یک کشور را از بیخ برکنی، اصلا به نفع منافع ملی آن کشور نیست.
نباید نادیده گرفت که بسیاری از کسانی که در گفتوگوی مسکو از تشکیل حکومت موقت سخن به میان آوردند، همان کسانی هستند که از ابتدا و تا همین چند روز پیش در قدرت سهیم بودند و یک شبه راه کج کردند.
نگاهی به حوادث کشور و مسیر رشد بسیاری از سیاسیون افغانستان نشان میدهد که آنها سوار بر امواج سهمگین حوادث در کشور بزرگ شدهاند و صاحب زر و زور گردیدهاند در حالیکه از نبوغ سیاسی و حکومتداری چیز قابل ملاحظهای در ذهن و دل خود ندارند.
به باور کارشناسان امر، سیاستمداران ما از مدرسه سیاست چیز درخور توجهی نیاموختهاند و تنها اتفاقات بوده که آنها را بالا آوردهاست.
این آگاهان امور بر این باورند که نتیجهی تشکیل دولت موقت چیزی شبیه کنفرانس بن که در آن کرسیها نه براساس شایستگی که به طور شانسی تقسیم شد، خواهد بود.
بسیاری از چهرههایی که اینکه طرفدار حکومت موقت هستند در کنفرانس بن براساس زد وبند و رفاقت کرسیها را میان خود تقسیم کردند وعواید گمرک ها وکمک های خارجی را حریصانه درجیبهای خود ریختند ودرظرف دوسه ماه آنانی که درآسمان ستاره ودر زمین نشیمنگاه نداشتند ملیاردر شدند.
این میلیاردها که نگران حسابدهی به ملت و از دست رفتن تاج و تخت خود بودند در ادامه تخم فساد را کاشتند.
آنها از این میترسیدند که مردم از آنها بپرسند که این ثروت انبوه
را یک شبه از کجا آوردهاند.
نخستین رئیس جمهوروبرادرانش نیزکه ازهمان راه های ناگفتنی ثروت
اندوخته بودند برای اینکه رسوا نشوند خود را با جماعت همرنگ ساختند وتخم رشوه
وفساد را برمحیطِ کارخود انداختند ونتیجهٔ کارهمان تقلب، فریبکاری وشکست و اختلاف
درمیان به اصطلاح سیاستمداران ریشه دارتر بود.
سیاسیون دیگر که زمانی ریش بلند و لباس جهاد بر تن داشتند به یکباره ریشها را تراشیدند و نکتایی پوش شدند و به «نان به نرخ روز خوردن» عادت کردند.
این سیاسیون فاقد اهداف بلند امروز با یکی عهد بستند و روز دیگر با دیگری! اینگونه رفتار سبب شد سیاست به کالایی مبتذل در افغانستان بدل شود و طرفداران این چهرهها هم ندانند که به کدام سو روی آورند.
اکنون این آقایان یک بار دیگر پنداشته اند که وضع همان وضع سال دوهزار ویک است تا باز خارجیها به آنان فُرصت دهند تا سیل دلار و یور را به جیبهای خود هدایت کنند.
این چهرههای سیاسی که در گفتوگوی مسکو نیز شرکت کرده بودند انگار نمیدانند که این بار دیگر امریکا و جامعه جهانی هم از رویه گذشته خود درس گرفتهاند و حاضر نیستند بیحساب و کتاب هزینه کنند.
این عالیجنابان اینبار شاید نمیدانند که مردم افغانستان و به ویژه جوانان کشور هوشیار و بیدار شدهاند و از عهد شکنیهای سیاسیون خود خسته گشتهاند.
شهروند امروز افغانستان دیگر دنبالهرو کسانی که خود را پادشاه اقلیم خود میخواند نیستند و به قانون مداری و حکومتداری پاسخگو رأی میدهند.
این جوانان دیگر به تعصبات قومی، مذهبی و قبیلهای که عمری سیاسیون از آنها برای حفظ قدرت خود استفاده کردند، باور ندارند.
این جوانان که اکنون در سیاست نیز دستی بلند دارند به انتخابات باورمند هستند. نسل امروز افغانستان، نسل ترقی و پیشرفت است، نسل تحمل و همدیگر پذیری و شایسته سالاریاست.
این نسل به عقاید مخالف خود احترام میگذارد و همچون زورمندان گذشته نظرات خود را بر مردم تحمیل نمیکنند.
نسل جوان به رهبران خود خوانده اعتقادی ندارند و میخواهند رهبران خود را از کانال انتخاب برگزینند.
این نسل جوان در همراهی با بزرگان عاقبت اندیش خود، تصمیم گرفتهاند گلیم میراثی بودن قدرت را جمع کنند وهمه چیز را به انتخاب مردم واگذار کنند.
پس بیهوده نیست اگر بگوییم، چهرههای سیاسی که خود را رهبر و دانای کل میدانند به جای اینکه با شرکت در نشستهایی چون نشست مسکو به فکر تقلب و فریب مردم باشند، بیایند در آزمون انتخابات خود را بیازمایند.