تاثیرات و پیامد حمایتهای ایران از جنبشهای مقاومت در فلسطین
حمایت ایران از جنبش های مقاومتی فلسطین طی ۴ دهه گذشته مسیری رو به تکامل را طی کرده است. از آموزش های نظامی تا در اختیار گذاشتن موشک ها و حمایت های سیاسی بخشی از حمایتهای انقلاب اسلامی ایران از گروه های مقاومت فلسطین بوده است. برگزاری کنفرانسهای انتفاضه فلسطین، ارسال کمک های نظامی و مالی، پرداخت هزینه های سیاسی در عرصه بین الملل در حمایت از فلسطین و … همگی نمونه هایی از اقدامات عملیاتی ایران در حمایت از مقاومت فلسطین بوده است. این حمایت هوشمندانه ایران از جریانهای مقاومت فلسطین طی ۴ دهه تاثیرات بنیادین بر روند مسئله فلسطین داشته است.
بازگشت اسلام به متن جریانهای فلسطینی و مقاومت یکی از تاثیرات مهم انقلاب اسلامی ایران در تحولات فلسطین به شمار می رود.
به سخن دیگر، یکی از مهمترین تأثیرات بنیادین انقلاب اسلامی بالاخص در مسئله فلسطین، بازگشت اسلام به متن مبارزه است. در حالی که در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی جریانهای چپ و ملیگرای ناسیونالیسم عربی پرچم مبارزه را بر عهده داشتند و شکستهایی را متحمل شدند، ظهور یک قدرت با هویت دینی، جریانهای مذهبی و اسلامی را در فلسطین زنده کرد. یکی از پیامدهای انقلاب اسلامی ایران، باور به نقش و هویت ایمانی و اسلامی در مبارزه انقلاب اسلامی ایران انگیزه اصلی خیزش و رستاخیز اسلامی در فلسطین اشغالی، به ویژه در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن محسوب میشود. اکنون پس از چند دهه جریانهای چپ، مارکسیستی یا سوسیالیستی و ناسیونالیسم کمترین نقش را در میان جریانهای مقاومتی ضد اسراییل دارند و نقش و اهمیت اسلام، جهاد و شهادت در خون تمام جریانهای مقاومت فلسطین جریان دارد. دستاوردها و ایستادگی جریانهای اسلامی مقاومت موجب شده کارآمدی این هویت برای امت اسلامی و فلسطین به یک باور تبدیل شود. این مسئله و ویژگی با توجه به پیروزیهای محور مقاومت در غرب اسیا طی دو دهه اخیر، بسیار موردتوجه قرار دارد. بر اساس این رهیافت، مسئله فلسطین میتواند نگاه ملتها را به ماهیت نزاع و درگیری در منطقه جلب نماید و آنان را به این آگاهی برساند که مسئله مهم، نبرد گفتمانی و میدانی«اسلام ناب و سیاسی» در مقابل اسراییل و دیگر اسلامهای تقلبی و گروه های تکفیری است. نفوذ محور مقاومت در غرب اسیا و توسعه آن از باب المندب تا شرق مدیترانه، با توجه به همین رهیافت می تواند تحلیل و تبیین شود.
ناکام گذاشتن سناریو کلان اسراییل برای غرب آسیا با قدرتنمایی جنبش های مقاومت، یکی از نقاط عطف در تحولات خاورمیانه به شمار می رود.
به عبارت دیگر، یکی از پیامدهای دیگر و بسیار مهم جمهوری اسلامی در ۴ دهه در مسئله فلسطین، حمایت از گروههای مقاومت و زنده نگه داشتن مبارزات مسلحانه علیه اسراییل است. حمایت و توسعه توان نظامی حزب الله، حماس و جهاد اسلامی منجر به تحمیل شکستهای بزرگی بر پیکر اسراییل مانند خروج از لبنان، جنگ ۳۳ روزه و مقاومتهای ۲۲، ۱۱ و ۵۱ و ۲ روزه شد. این شکستها سناریو و برنامه اسراییل را برای سیطره بر کل منطقه یک به یک نابود ساخت. چنان که طی ده روز گذشته نزدیک ۵۰۰۰ موشک از سوی حماس و جهاد اسلامی به سوی اهداف مهم و استراتژیک در اسراییل شلیک شده است. این جنگ، نخستین نبرد تهاجمی مقاومت علیه اسراییل است. در جنگ های پیشین همواره مقاومت در مقام دفاع از خود برابر تهاجم اسراییل قرار داشت، ولی اینبار مقاومت در اقدامی پیشدستانه برای دفاع از بیتالمقدس و قدس با تعیین ضربالاجل اقدام به موشکباران سرزمینهای اشغالی کرده است. باوجود مجهز بودن اسراییل به تسلیحات پیشرفته به نظر می رسد که اکنون اسراییل با کشیدن دیوار به دور خود از نوار غزه تا مرزهای لبنان و اردن سعی دارد موجودیت سیاسی و امنیتی خود را از این طریق،حفظ نماید.
به نظر می رسد مقاومت طی سالهای اخیر در حوزه تکنیک، تاکتیک، صنعت، مهارت نیروی انسانی و تسلط اطلاعاتی به سطوح بالایی دست یافته که توانسته است اینگونه اسراییل را در میدان دچار استیصال نماید.
البته اهمیت و نقش ایران در پر کردن دست گروههای مقاومت در غزه و انتقال فناوری تولید موشک به آنها و پشتیبانی همه جانبهشان، واقعیتی است که بر کسی پوشیده نیست. این توانمندی هاست که موجب شده امروز آسیبپذیری و ضعف راهبردی اسراییل بیش از هر زمان دیگری بر همگان آشکار و هویدا شود. اکنون این پرسش مطرح است که رژیمی که برخی از دولتهای ضعیف عربی برای تضمین امنیت خود با آن پیمان عادیسازی امضا نمودند، در وضعیتی قرار دارد که حتی قادر نیست از خود برابر واحد کوچکی مانند غزه دفاع کرده و ایجاد بازدارندگی نماید چه رسد به اینکه قادر باشد در برابر قدرتهایی مانند حزب الله در لبنان یا ایران هماوردی کند.