دیدگاه ها

به مناسبت شش سالگی حادثه خونبار دهمزنگ؛ و اندر باب جنبش روشنایی

در دوم اسد سال 1395 خورشیدی در جریان تظاهرات شمار زیادی از شهروندان غالبا هزاره در شهر کابل، سه انفجار پی هم توسط بمبگذران انتحاری در محله دهمزنگ در غرب شهر کابل انجام شد که طی آنها دست کم 80 تن جان خود را از دست داده و بیش از 230 تن دیگر زخمی شدند.

«میثم احسانی رئیس» یک تن از فعالان مدنی و سیاسی کشور در این خصوص و به مناسبت شش سالگی این رویداد مرگبار نوشته است:

  1. داعیه مردم بر حق، حرکت مردم تاریخی، برخورد مردم بی نظیر و ماهیت این حرکت مدنی بزرگ مطلقا خودجوش و مردمی بود که هیچ بازی در پس و پیش اش وجود نداشت.
  2. دولت وقت با تمام دم و دستگاه اش در برابر این مردم غیر منطقی ترین تصمیم و تصامیم را اتخاذ نمود و با بدترین موضع گیری، خیانت بزرگی را در حق مردمان مدنی معترض و در یک تصویر کلانتر به افغانستان نمود. به عبارت دیگر، من معتقدم که دولت وقت در قبال خون شهدای روشنایی مسئول بودند، مسئول هستند و مسئول خواهند بود.
  3. جفای رهبران سنتی و سیاست های خام آنان بخصوص آقایان خلیلی، محقق، مدبر و بعدا دانش، هم نباید از قید قلم باقی بماند. هر چند در برخی موارد مواضع درست اتخاذ کردند، اما با موج سواری زمینه ساز اتفاقات بعدی شدند.
  4. سران جنبش روشنایی، جفای بزرگی در حق این حرکت عدالت خواهانه مطلق مردمی انجام دادند. (توضیحات هر یک از موارد نیازمند ده ها مقاله و جزوه است). اما به گونه مثال چرا این افراد تصمیم گرفت اعتراض دوم اسد برگزار شود؟ وقتی برگزار شد و صد ها جوان نازنین ما شهید و ده ها تن دیگر زخمی شدند، چرا میدان دهمزنگ را خالی کردند؟ آیا سران جنبش به خواسته های شان رسیده بودند که ساعت دوازده و نیم شب دوم اسد همه دهمزنگ را ترک کردند و تنها مردم ماندند و اشیای بجا مانده از شهدا؟ یعنی یک روز بعد از فاجعه دوم اسد، مدیران جنبش خودجوش روشنایی به کدام یکی از اهداف و خواسته های شان رسیده بودند که با وصف از دست دادن صد ها جوان جانانه تحصیلکرده، میدان را خالی کردند؟
  5. جنبش روشنایی در کنار ماموریت و خواست اصلی اش، تحولی دیگری را هم به همراه داشت که آن عبارت از عبور جامعه هزاره و تشییع و از رهبران سنتی بود. به عبارت دیگر این جنبش تمامی مرزها را در درون جامعه هزاره و شیعه درنوردیده بود و داشت تبدیل به یک جریان مقتدر میشد که برخاسته از متن مردم، مورد حمایت مردم و برای مردم باشد. اما این تحول بصورت فجیعانه و در نتیجه عملکردهای سران جنبش به ناکامی مطلق انجامید و امید مردم به یاس تبدیل شد.

در نتیجه به باور من سیاست میدان احساسات نیست. ما باید محاسبه میکردیم و محاسبه بکنیم که واقعا از مطالبه گری عدالت خواهانه مردم ما که برای حضور مدنی در جاده ها سنگ تمام گذاشتند، سرانجام به چه چیزی رسیدیم؟ کدام منفعت را گرفتیم و در این تنور که مردم مدنی ما با شور عدالت خواهی داغ کرده بود، چه نانی برای چه کسانی پخته کردیم؟ به نظر من حقیقت این است که پیراهن جنبش روشنایی در قامت جوان های به اصطلاح رهبری جنبش روشنایی بسیار هم بزرگ بود و اینها در قد و قامت جنبش مدنی- مردمی به این پیمانه بزرگ و با عظمت نبودند.

میثم احسانی رئیس

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا