انتقام بازیگر؛ فیلم کابوکی خارقالعاده، اثری هیجانانگیز از «کن ایچیکاوا»
گاهی در تئاتر از صحنه دزدی سخن به میان میآید. وجه مشترک دزدی و بازیگری چیست؟ کسانی که نمایش اجرا میکنند در پی جلب توجهاند درحالی که جیببرها از شناختهشدن طفره میروند، اما برای شناخت هر دو، باید با دقت رفتار انسان را مطالعه کرد. کارگردان «کن ایچیکاوا» در فیلمی با عنوان «انتقام بازیگر»، محصول ۱۹۶۲، دنیای گروه تئاتر دورهگرد کابوکی (تئاتر سنتی جاپانی) و گروهی از سارقان را در کنار هم به تصویر میکشد. شاهکار او در این فیلم بازی گرفتن از «کازوئو هاسگاوا» در نقشی دوگانه است؛ نقش بازیگر اصلی گروه و نقش دزدی رابینهود مسلک. این بازیگر کهنهکار، در سهصدمین حضور سینماییاش، با خونسردی تمام در قلب و روح مخاطبان رسوخ میکند.
در نخستین صحنه، مجرمان در سالن نمایش در حال اجرا هستند. آنها از یک طرف پول تماشاگران را گرفتهاند و از طرف دیگر، بر سر اینکه تا آخر نمایش بمانند یا نه، مشاجره دارند. یکی از سارقان فریاد میزند: «این بازی برای من زیادی کند است». این فیلم ایچیکاوا یکی از بهترین مطالعات سینما در تئاتر است. این فیلم اثری بازسازی شده از فیلمی به همین نام به کارگردانی «تینوسوکه کینوگاسا» محصول سال ۱۹۳۵ است که در آن هاسگاوا (بازیگر کابوکی که به ستاره فیلم گیشه تبدیل شد) در آن ایفای نقش میکند.
نسخهی ایچیکاوا از این روایت، بلافاصله مخاطب را درگیر خود میکند. در ادو(توکیوی امروزی)، گروه تئاتر کابوکی نمایشی زیبایی ارائه میدهد که در آن برف روی صحنهای پر از شمع میبارد. یوكینوجو (هاسگاوا) اُناگاتایی (بازیگر مردی است كه نقشهای زنانه را بازی میكند) است مورد تحسین. ما مونولوگ درونی یوكینوجو را میشنویم که پدر مرحومش را مورد خطاب قرار میدهد. چرا که او در میان تماشاچیان، قاضی و تاجری که ۲۰ سال پیش مسبب مرگ پدر و مادرش بودهاند را زیر نظر دارد. او برای انتقام به ادو آمده است.
یوكینوجو برای بهدست آوردن قلب دختر قاضی (آیاکو واکائو) از قدرت بازی خود در صحنه و خارج از صحنه استفاده میكند. دیگران او را بازیگر و اُناگاتایی ضعیف و زن صفت میدانند و مسخرهاش میکنند، اما او برای انتقامجویی از این برداشت به نفع خود استفاده میکند. او از اطلاعات وسیع خود در زمینهی طراحی صحنههای کابوکی، آراستن صورت و کلاه گیسی ترسناک بهره میبرد تا هنگام رویارویی با یکی از مردان، با هیبت روح پدرش ظاهر شود. (نام جاپانی فیلم، یوکینوجو هنگه، او را شبحی توصیف میکند و این شیوهی خیالی برگرفته از همین توصیف است.) بعدا، او برای آزار و اذیت یکی دیگر از دشمنان خود صحنهی مرگ مادرش را به صورت نمایش سایه و روشن اجرا میکند. یكی از سارقان یوكینوجو را مسخره میكند و میگوید: «او نه زن است و نه مرد». به ما گفته شده که ویژگیهای او به هر دو والدینش شباهت دارد؛ بنابراین گویا او هر برای مجازات کردن، ویژگیهای منحصر به فرد هر کدام را تجسم میکند.
این نمایشی هیجان برانگیز، پویا و بسیار خوش ساخت است که به شکلی بسیار جذاب روایت میشود، اما در عین حال، برشی زیبا نیز شکل داده که در هماهنگی با فیلمی بسیار متفکرانهتر، و شاید مشهورتر درمورد گروه کابوکی دیگری است؛ گروه «علفهای شناور» اثر «یاشیجیرو اوزو»، که سه سال پیشتر ساخته شده و در هر دو فیلم دو تن از بازیگران نقش مکمل فیلم (آیاکو واکائو و گانجیرو ناکامورا) حضور دارند. در هر دو فیلم، بازیگری به شهر میآید که در ذهن خود به خانواده فکر میکند. برای قهرمان فیلم اوزو، کوماجورو، فیلم در مورد دیدار میان پدر و پسری است که هویت پدرش را نمیداند. در علفهای شناور (که آن نیز فیلمی باسازی شده از فیلمی قدیمی است)، اجراهای گروه با شکست کامل روبهرو میشوند، بعضی از شبها تعداد بازیگران از تماشاگران بیشتر است و این گروه آکنده از کینهتوزی است. اما کوماجورو نقش خود به عنوان رییس این گروه تئاتر ناکارآمد را دوست دارد و در صحنهی آخر که گروه منحل میشود تا هر کسی به دنبال کار خودش برود، میتوان سایه غم را روی صورتش دید. در فیلم ایچیکاوا، یوکینوجوی یتیم را عملا خانوادهی تئاتر به فرزندی پذیرفته است. مدیر بازیگران گروه برای او شخصیت پدر را دارد.
شاید گروه نمایش در فیلم انتقام بازیگر بیش از فیلم اوزو مورد تحسین واقع شود، اما ایچیکاوا نیز زندگی متزلزل بازیگرانی را که ذهنیت روشنی نسبت به آنچه در اطرافشان میگذرذ، ندارند، به خوبی به تصویر میکشد. همین بیثباتی در سبک فیلم نیز رسوخ کرده، تا حدی که هرگز روی یک ژانر ثابت نمیشود. ایچیکاوا با استفاده از خطوط پنجره و درب برای بعضی صحنهها چارچوبی محکم ایجاد میکند، اما به نظر میرسد سایر صحنهها تقریبا به صحنهای بیپایان شباهت دارد که شخصیتهایی احاطه شده در تاریکی یا غباری شناور در آن حضور دارند. تکنیکهای نورپردازی اغلب از جسارت تکنیکهای تئاتر پیروی میکند و حتا در صحنههای خارج از تئاتر، این که مکالمات را «مخاطبانی» تماشا میکنند که چشم به شخصیتها دوختهاند، امری عادی است.
ماهیت روان و رویا مانند روایت در بازی ظریف هاسگاوا در نقش یوکینوجو بازتاب داده شده، که در تقابل با شخصیت خاکی و خنده دار او در نقش «یامیتارو»ی دزد است. چهرهی یوكینوجو به اندازهی خود تئاتر اثیری است: در صحنه به یاد ماندنی آخر، او از روی صحنه ناپدید شده و مخاطبان را با خاطرات محوی كه از اجراهایش در ذهنشان به جا مانده، رها میکند.
منبع: گاردین
مترجم: شریفه عرفانی